تکنگاری آنالی اکبری| سفر به اعماق جهان
روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری | Voyage Of Time: Life's Journey مستندی شعرگونه و مرموز درباره زمین است. ترنس مالیک در این فیلم به فضا و اعماق اقیانوسها میرود و از به وجود آمدن و نابودی حرف میزند. از صحنه فوران آتشفشان و پایین ریختن مواد سرخ و مذاب و فرو رفتنشان در آب، پل میزند به کوه و سنگ و درههای عمیق و حیوانات جنگل. صحنههای زیر آب و موجودات غریب و ناشناختهای که احتمالا اسم حقیقیشان را آدمهای کمی میدانند.شگفتانگیز است.
آن سکوت سنگین و وهمناک زیر آب،موسیقی متن شنای موجوداتی میشود که سخت میشود چهره و زندگیشان را توصیف کرد. هربار که سکانس اقیانوس کات میخورد به زندگی انسانِ روی خاک، همه آن جادو و عظمت جهان میسوزد و خاکسترش پایین میریزد.هرگز نمیشود آن شکوه شناور زیر آب یا معلق در فضا را با زندگی آلوده و ناامیدکننده انسان شهرنشین مقایسه کرد.
موقع تماشای فیلم داشتم به آن سواحل بکر و مرموز و آن جنگلهای خیس و جاندارانِ بیاسمش فکر میکردم. به اینکه کاش شجاعت ترک تمدن را داشتم و راهی نقاطی از زمین میشدم که بشود آنجا عظمت و سحر هستی را ستایش کرد.کاش شانس این را داشتم که بالا بروم و بتوانم سیاره را از فاصلهای دور تماشا کنم و ایمان بیاورم به بزرگی جهان.
در این خیالات مطبوع و قلقلکدهنده بودم که صدایی پرتم کرد به عصری گرم و مریض در پایتخت.زنی که حتما زندگیاش را ثانیهای پیش به سارقی غریبه باخته بود،مقطع مقطع و نامفهوم فریاد میزد: دزد… باقی کلماتش را نمیفهمیدم. شاید داشت با نفسهای به شماره افتاده، تک تک چیزهایی که از دست داده بود را نام میبرد. صدای زن سراسر غم بود و بیچارگی. ترسیدم.
این شهر و مردم و دزدهایش هر روز ترسناکتر میشوند.واقعا کاش میشد رهایش کرد و پناه به دستنخوردگیهای شگفتانگیز طبیعت برد.کاش میشد برای همیشه از این شلوغی و وحشیگری و مریضی و کثیفی و دغلکاری و بیشرفیها دور میشد. دلم آن سکوت مرموز زیر آب و شگفتی کوه و سنگ و بوته و درخت را میخواهد. دلتنگ آن زمین پاک و خلوتی هستم که هنوز به گند کشیده نشده است.