تکنگاری | آقای نویسنده جوگیر شده؟
روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی | اظهارنظر تازه کازوئو ایشیگورو، قابل تأمل اما ترسناک است. او بین علاقهمندان ادبیات داستانی نامی آشناست. جایزه نوبل ادبیات را برده و اکثر رمانهایش به فارسی ترجمه شده؛ بعضی از آنها به دست بهترینها؛ از جمله «بازمانده روز» با ترجمه زندهیاد نجف دریابندری، «هرگز ترکم مکن» ترجمه مهدی غبرایی، «وقتی یتیم بودیم» ترجمه مژده دقیقی و…
او اخیراً در مصاحبه با مجله «تایم» به مناسبت انتشار تازهترین رمانش (کلارا و خورشید) پیشبینی کرده: «به زودی شاهد این خواهیم بود که هوش مصنوعی جای نویسندگان و رماننویسها را خواهد گرفت.» جالب اینکه جهان رباتیک را مثل اغلب همتایانش به شکلی آخرالزمانی ندیده و گفته نسبت به دنیای اینچنین خوشبین است. راستش در اولین برخورد با چنین ایدهای شاید آن را نوعی آیندهنگری مبتنی بر خیالپردازی بدانید اما واقعیت چندان دور از گفتههای ایشیگورو نیست.
به یاد بیاورید اواخر سال میلادی گذشته را که «گاردین» برای اولین بار مقالهای منتشر کرد که توسط یک ربات نوشته شده بود. میدانیم از مقالهنویسی تا ادبیات، فاصله چندین فرسنگ است اما اگر هویت نویسنده یعنی همان هوش مصنوعی علنی نمیشد، کمتر کسی میفهمید که مقاله مورد نظر توسط یک ربات نوشته شده. همین اتفاق حدود پنج سال قبل در نشریه اکونومیست رقم خورد. زمانی که در مسابقه مقالهنویسی این نشریه بیش از دو هزار نفر شرکت کردند اما در نهایت جایزه به یک ربات رسید.
آن زمان هم کسی باور نمیکرد نویسنده یک آدمآهنی بوده است. راستش برای کسانی که سر و کارشان با جمله و کلمه نیست، شاید این گفتهها چندان وحشتناک نباشد اما اولین برخورد ما روزنامهنگارها، خبرنویسها و نویسندهها این است که امکان ندارد! دقیقا مثل کیفقاپی که به او بگویند در آینده رباتهای کفزن جایشان را خواهند گرفت! البته کفزنها دمغنیمتشمارند و همان لحظه به جای تفکرات اینچنین، فکر زدن کیف شما هستند! الان رو بچسب، فردا کی مرده، کی زنده؟!
اما برایم جالب است که نویسندگان دیگری هم درباره این موضوع صحبت کردهاند و اغلب آنها گفتهاند ایشیگورو جوگیر شده. جمله آنها مرا یاد انسانهای اعصار گذشته میاندازد؛ زمانی که برای دیدار دوستی یا دیاری تن به سفر میدادند و در این سفر، خطر مرگ را به جان میخریدند. حالا شما با یک گوشی ساده، تصویر آنسوی دنیا را پیش چشمت داری. چنین چیزی را اگر برای انسان آن روزگار میگفتی، قطعا دیوانه خطابت میکرده یا سفیه.
امروز اما ناگهان رباتی را میبینی که روبهروی خالق خود نشسته و از فرایند آپدیت شدن خودش حرف میزند؛ «سوفی» را میگویم. گمان کنم مکالمه او با سازندهاش را در یوتیوب دیده باشید. شگفتانگیز است و البته وحشتناک. چون واقعیت آینده ما همین است. بهخصوص که گویا در یکی از گپ و گفتها مطرح کرده بدش نمیآید نسل انسان را نابود کند! تفاوت فقط اینجاست که انسان آن روز هم دیگر انسان امروز نخواهد بود.
تفکرات او، نگاه او، سطح سواد او با امروز متفاوت خواهد بود. یکی، دیگری را پس نخواهد زد و جنگی هم اگر اتفاق بیفتد، جنگ سادهای نخواهد بود. درباره ادبیات و نوشته هم قصه به همین شکل است. نوشتههای این یکی، کتابهای آن یکی را از گردونه بیرون نخواهد برد. روزی را خواهیم دید که رمانها و اشعار رباتها، در کنار ما، روی پیشخوان کتابفروشیها عرضه میشود.
اظهار نظر ایشیگورو ناگزیر هر کسی را به تصوراتی وا میدارد. برای من یکی البته تفاوتی ندارد. چون بعضی آدمها همین حالا تفاوت چندانی با آدمنما ندارند و آدمنماهای دنیای فردا هم تفاوت زیادی با خیلی آدمهای امروزی نخواهند داشت. در واقع هیچ چیز آن جهان با جهان امروز تفاوتی بنیادین نخواهد کرد. امروز اگر برایت زیبا باشد، فردا هم زیباست. جهان اگر برایت بیمعنا باشد، فردا هم بیمعناست.