تکنگاری | آدولفوس در خانه بمان!
روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری | آلوئیس شیکل گروبر در سال ۱۸۳۷ در روستای کوچکی در شمال وین به دنیا آمد. خانوادهاش کشاورز بودند اما آلوئیس توانست شغل دولتی خوبی بهدست بیاورد. او در شهر لینتس ساکن و صاحب ۹ فرزند شد. یکی از آنها پسری بهنام آدولفوس بود که با علاقه به اپرا بزرگ شد.
دوست دوران بچگیاش نقل میکند وقتی آدولفوس ۱۶سال داشت، با او به دیدن اجرایی از اپرای رینتسی، ریشارد واگنر رفته است. این دو دوست به مدت پنج ساعت تمام از جایگاه ارزانقیمت این اپرا به پایین خیره شده بودند، در حالیکه داستان رینتسی، سخنگوی قهرمان مردم رم، با انفجار آوازها اجرا میشد.
بعد از پایان اپرا، آدولفوس دوستش را به بالای تپهای برد که مشرف به دانوب بود. آنجا ایستاد و در حالیکه با وجد و جذبه کامل میلرزید، گفت: «رینتسی سرنوشت مرا نشانم داد.» او با شرح تصاویری بلندپروازانه که الهامبخش آینده او و ملتش بود، از قیمومیتی حرف زد که روزی از مردم دریافت خواهد کرد و آنها را به دور افکندن یوغ بردگی و رسیدن به مراتب عالی آزادی هدایت خواهد کرد.
در جوانی رویای آدولفوس این بود که یک نقاش بزرگ شود. او در ۱۷سالگی مدرسه را ترک کرد و به وین رفت، با این امید که در آکادمی هنرهای زیبا تحصیل کند. او گرچه میتوانست منظره و صحنههای معماری را نقاشی کند اما در کشیدن فرم انسانی موفق نبود و نتوانست در آکادمی پذیرفته شود.
خویشاوندان آدولفوس سعی میکردند کاری در نانوایی یا گمرک برایش پیدا کنند. اما او همه این پیشنهادها را رد میکرد. در سراسر سالهای مبارزه و شکست، اعتماد بهنفسی که از قیام رینتسی کسب کرده بود، هرگز متزلزل نشد. او میدانست که میتواند مهر و نشان خود را بر جای بگذارد.
پدرش آلوئیس فرزندی نامشروع بود و نامخانوادگی مادرش را بر او گذاشته بودند. اما مادر آلوئیس بعداً با یوهان گئورک هیدلر ازدواج کرد و آلوئیس در ۳۹سالگی رسماً نام ناپدری خود را پذیرفت که بهصورتهای مختلفی نوشته میشد. مامور دولتی که مسئول تغییر نام بود، هیتلر را انتخاب کرد و او تبدیل به آلوئیس هیتلر شد.
یان کرشاو مینویسد: هیتلر یکی از معدود افرادی است که میتوان با قطعیت گفت بدون او جریان تاریخ مسیر متفاوتی را طی میکرد.
از این روز مورخان درباره اینکه اگر هیتلر در مدرسه هنر پذیرفته میشد یا در آن شبِ سال ۱۹۰۶ به اپرای رینتسی نمیرفت و سرمست این خیال نمیشد که خود را نجاتبخش ملتش ببیند، قرن بیستم میتوانست گذاری آرامتر داشته باشد، دست به فرضیهپردازیهای بیپایان زدند.
البته این به آن معنا نیست که چنانچه آدولفوس به اپرا نرفته بود، جنگ جهانی دوم و کشتارهای جمعی رخ نمیداد. اما حتی مورخینی که به داستان رینتسی مشکوکاند، انکار نمیکنند که حماسههای قهرمانی واگنر همراه با خدایان و شهسواران آلمانیاش و تصاویر عریان خیر و شرش، در شکلگیری شخصیت هیتلر موثر بوده است. از کتاب حیوان قصهگو- جاناتان گاتشال- ترجمه عباس مخبر- نشر مرکز