کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۹۳۳۳۵
تاریخ خبر:

تک‌نگاری| تقاضای صبر ایوب را دارم

روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی| یک: صبوری هیچ‌وقت جزو صفات مثبت زندگی من نبوده. در همه چیز عجولم. در کار، در جلسه، در زندگی شخصی. یکی از همکارانم می‌گوید 10دقیقه بعد از شروع جلسه پیداست که خسته می‌شوی و می‌خواهی زودتر تکلیف کار و وظایفی که باید انجام شود را مشخص کنیم و بروی دنبال کارت. ضربه‌ این عجول بودن را زیاد خورده‌ام اما همیشه به رفقای صبورم غبطه می‌خورم.

به صبوری لیلای فیلم داریوش مهرجویی هم یک عمر غبطه خوردم که چطور تا آن شب آخر طاقت آورد. کرونا البته کمی متعادلم کرد. در شرایطی قرار گرفتم که مجبور بودم صبوری کنم. اما چیزی که دوباره فضیلت صبوری کردن را در روزهای اخیر یادم آورد به قهوه و کافه مربوط می‌شود. رفته بودم رشت. شهر عزیز و محبوبم.

شهری که به وقت سختی‌ها همیشه پناهم شده و هر بار که در کوچه‌هایش راه می‌روم و با آدم‌هایش معاشرت می‌کنم و حالم بهتر می‌شود یاد آن تکه از کتاب «بربادرفته» می‌افتم که رت باتلر به اسکارلت درباره خانه‌اش، تارا، می‌گفت: «ریشه‌های تو در تاراست. هر وقت به تارا برمی‌گردی قوی می‌شوی.» رشت، تارای من است.

خلاصه اینکه این‌بار در سفر یک کافه پیدا کردم که به صورت تخصصی قهوه‌های مبتنی بر دم‌آوری ارائه می‌کرد. از لاته و موکا و دستگاه اسپرسوساز خبری نبود. قهوه‌ وی ۶۰ داشتند و کمکس و کلور دریپر که برای به عمل آمدن همه‌شان از سیستم دم‌آوری استفاده می‌شود و باید صبور باشی. کافه‌چی دمای آب را چند بار چک کرد که به درجه‌ مطلوب برسد و بعد آرام آرام ریخت روی دانه‌های قهوه. عطر و طعم قهوه‌اش حیرت‌انگیز بود.

بعد نشستیم به گپ زدن با آقای کافه‌چی و با صبر و حوصله توضیح داد که فرق بین قهوه‌‌ای که به روش کمکس دم‌آوری می‌شود با کلور دریپر چیست. وسط سفری که با حال ناخوش شروع شده بود، تجربه‌ای دلنشین و انرژی‌بخش شد. آن‌قدر که تا آخرین روز اقامت در رشت هر روز به کافه سر زدیم و نشستیم صبورانه چکه کردن قهوه در لیوان را تماشا کردیم. راستش به این نتیجه رسیدم برای هر چیزی که صبر کنی نتیجه‌ جذابتری در انتظارت است. چه صبوری برای رسیدن به وصال معشوق باشد چه برای یک فنجان قهوه.

یک زمانی رفقایم که مریض می‌شدند برایشان کتاب «در فاصله‌ دو نقطه» ایران درودی را می‌خریدم. نقاشی که با نوازندگی شروع کرد و کم‌کم به جهان نقاشی کشیده شد. کتاب شرح صبوری‌های او بر مصائب زندگی‌اش است. اولش هم آیه‌ ایوبیه را می‌نوشتم. یک آیه‌ای از سوره‌ انبیا که دوستش داشتم و حضرت ایوب خطاب به پروردگار می‌گفت که مشکلات بر من فرود آمده و تو مهربانی و خداوند دعایش را اجابت می‌کند. معجزه‌ ایوب برای من صبوری‌اش است.

دو: به خاطر مطلبی مجبور شدم یکی از سریال‌های شبکه‌ نمایش خانگی را تماشا کنم. کلا اهل سریال دیدن نیستم و اگر برای نوشتن مطلب مجبور نبودم بعید بود سراغش بروم ولی نتیجه‌اش بهتر از تصورم بود. سریال «پوست شیر» نسبت به تجربه‌های سینمایی برادران محمودی چند قدم جلوتر بود.

فیلم‌هایشان به لحاظ بصری و روایتی فقیر بودند. الان هم به لحاظ بصری چیز چندانی دستتان را نمی‌گیرد اما روایت و داستان واقعا گیراست. بازی بازیگران به جز شهاب حسینی خوب است. و از همه مهم‌تر باید به فال نیک گرفت که بالاخره از آن چرخه‌ فیلم‌های اجتماعی درآمده‌اند و به جرگه‌ کارگردانانی پیوسته‌اند که در ژانر پلیسی و جنایی خودشان را محک زده‌اند.

ژانری که در چند سال اخیر و به لطف سریال‌های شبکه‌ نمایش خانگی پا گرفته و طرفدار هم زیاد پیدا کرده است. نکته‌ جالب «پوست شیر» این است که برخلاف خیلی از سریال‌های ایرانی نباید یکی دو قسمت صبر کنی تا داستان شروع شود. ریتم خوبی دارد فقط حیف که کارگردانی‌اش شبیه همان فیلم‌های اجتماعی درجه دو است تا یک سریال پرکشش جنایی.

کدخبر: ۴۹۳۳۳۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر