ترفند پلیس برای به دام انداختن قاتل خطرناک
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | دوشنبه پنجم دی ماه ۱۳۵۶٫ صفحه اول مهمترین خبر مربوط به همان ایاز بیات قاتل گوهردشت است. آمریکاییها هم کشف کردهاند که غذای سرخ شده سرطان ایجاد میکند. و همین طور این خبر که کارتر با ۴۸۰همراه و در قالب چهار بوئینگ به ایران خواهد آمد. هوای شب قبل تهران شش درجه زیر صفر بوده و هواشناسی اعلام کرده از سرمای هوا به تدریج کاسته میشود. در کرمانشاه یک دختر ۱۵ساله خودش را دار زده است.
هواپیمایی هما هم از یک کنسرسیوم شامل چند بانک آمریکایی و انگلیسی و ژاپنی و همینطور شعبه بانک ملی در لندن ۷۲میلیون دلار وام گرفته است. صفحه ۵ به شکل کامل به بزرگداشت چارلی چاپلین اختصاص دارد که دو روز قبل در سن ۸۸ سالگی درگذشته است. در صفحه شش، هادی خرسندی طنزی نوشته درباره حضور فوتبالیستها در مجلس و گفته تا قبل از این اتفاق بهترین فوتبالیستی که سروکارش با پارلمان بوده مرحوم محمدعلیشاه است که مجلس را به توپ بسته بود!
دربازی عقب افتاده جام تخت جمشید، شهباز با نتیجه ۵ بر یک صنعت نفت را شکست داده. با گلهای غلامحسین مظلومی، حمید مجد تیموری (۲ گل )، رضا عادلخانی و محمد مظلومی. تک گل صنعت نفت را هم علی فیروزی زده است. فیلم بن هور دوباره به اکران سینماها برگشته است. در جشنواره فیلمهای ۷۰میلیمتری در سینما کریستال. فیلم بدل ساخته مارتین ریت با شرکت وودی آلن هم اکران شده است و همین طور فیلم سندباد و چشم ببر.
و البته فیلمی با نام طلوع یک ستاره (ستارهای متولد میشود) با بازی کریس کریستوفرسون و باربارا استرایسند. مادر مهناز دختر۱۳سالهای که توسط ایاز بیات به قتل رسیده به خبرنگارها گفته که ایاز همسایهشان بود و حتی یک بار که دختر ایاز حالش بد شده بود، پدر مهناز آنها را با ماشین شخصی خودش به بیمارستانی در تهران رسانده بود. صفحه ۲۴ هم گزارشی کار شده با عنوان بی آبی اهوازیها را به ستوه آورده است!
ششم دی ماه ۱۳۵۶٫ عکس یک مربوط به محمدرضا و فرح است که رفتهاند به مناطق زلزله زده در زرند کرمان. خبر مهم صفحه اول درباره قتل زنی جوان به نام هما حجازی است. زن جوانی که در خیابان دیبا زندگی میکرده و پدر و مادرش ساکن اسپانیا هستند. در غیاب همسرش و در حالیکه او و کودک دوسالهاش در خانه تنها بودهاند مورد حمله قرار گرفته و با ۲۰ضربه چاقو به قتل رسیده. همسرش، حمید زال تاش، در بازگشت به خانه با پیکر نیمه جان او روبهرو میشود و او را به بیمارستان میبرد که خب فایدهای نداشته است.
در این روزنامه به نسبت کم خبر، مصاحبهای کار شده از عبدالله دوامی چهره بزرگ موسیقی سنتی ایران. دوامی در بخشی از این مصاحبه گفته:« در گذشته تصنیف چیز مهمی در موسیقی سنتی ایران نبوده است. مهم پیش درآمد بود و خود کنسرت وگرنه تصنیف به تنهایی خود جذابیتی نداشت. فقط تصنیفهای عارف که جنبه میهنی داشتند با استقبال مردم روبهرو میشدند…. الان هم تصنیف شکل اصلیاش را از دست داده و به ترانه تبدیل شده که خود ترانه را نمیتوان قسمتی از موسیقی ایرانی دانست.
ترانه در حقیقت یک چیز من درآوردی است که پایه واساس درستی ندارد!» روح استاد شاد. چقدر سختگیر و بنیادگرا بودند.در صفحه حوادث هم شیوه به دام افتادن ایاز بیات شرح داده شده است. به پلیس خبر داده میشود که ایاز امکان دارد برای شرکت در مراسم عزاداری عاشورا به روستای پدریاش بابالقانی بیاید و پلیس منطقه را تحت نظر داشت که روزی در جاده روستا و در تاریکی شب مردی را میبینند که با دستمال بزرگی به بهانه سرما صورتش را پوشانده و یک دستمال را نیز همچون بقچه به چوبی زده و در حال رفتن به سوی جاده اراک است.
پلیس او را بازخواست میکند و مرد میگوید که در اصفهان کارگری میکند و غریب است و شب را نیز در مسجد روستا گذرانده. شناسنامهاش هم او را مظفر فرهمند دشت ارژنی معرفی میکرده است. پلیس او را سوار کرده و به سمت پاسگاه در حرکت بودند که مرد مظنون، چهارهزار تومان به عنوان رشوه به ماموران پیشنهاد میکند. در پاسگاه او همچنان خود را به عنوان مظفر معرفی میکند. پلیس ترفندی میزند و ماموری به روستای باب القانی میرود و شایعه میکند که ایاز دستگیر شده است. با این شایعه بخشی از قوم و خویش ایاز به پاسگاه میآیند و با دیدن او شروع به زاری میکنند و ایاز به ناچار اعتراف میکند!