تحلیل متفاوت و خواندنی درباره ریشههای مغفول اعتراضات
روزنامه هفت صبح| انجمن اندیشه و قلم سه روز پیش نشستی برگزار کرد با عنوان «اقلیت خیابان یا اکثریت خاموش؟» در این نشست چهرههای علمیبرجسته علوم اجتماعی حضور داشتند. اگرچه اینطور که در کانال انجمن آمده به دلیل تذکرهای نهادهای مسئول این نشست بدون اعلام عمومیبرگزار شد اما کم کم که مشروح حرفهای مطرح شده در آن منتشر میشود میبینیم که به موضوعات مهم و جالب زیادی در ارتباط با ناآرامیها و اعتراضهای اخیر اشاره شده مخصوصا حرفهای دکتر اردشیر گراوند که ماجرا را از بعد جمعیتشناسی بررسی کرده و ریشه ناآرامیها و ترکیب جمعیتی اعتراضها را در مسائلی دیده که مرور آنها جالب به نظر میرسد.
* ما در ایران عدم تعادل منطقهای داریم که باعث مهاجرت شده که این موج مهاجرت باعث اختلال در تمام ساحتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی مناسبات شهری و زیرساختهای بهداشتی و درمانی شده است؟ چطور؟ کشور ما یک کشور بیتعادل است که این عدم تعادل اتفاقا به جمهوری اسلامیبه ارث رسیده و جمهوری اسلامی هم کاری برای اصلاح آن نکرده است. از سال ۱۳۳۵ ایران یک کشور بدون تعادل بوده از دهه ۵۰ با تزریق پول نفت این عدم تعادل و شکاف بیشتر شد. زیرساختها، امکانات اشتغال و زندگی در چند نقطه متمرکز شد و سیل مهاجرت به این نقاط شدت گرفت و من توضیح میدهم که چطور تنها همین عامل مهاجرت درونی بالا میتواند جریانهای اعتراضی را ایجاد کند.
* حرکت پرسرعت به سمت عدم تعادل در تمام دولتها هم بوده است. تهران در دوره اصلاحات فقط به اندازه شهر ایلام مهاجرت گرفته. ما ۶۰ سال است که یکسری استان مهاجر فرست داریم یکسری مهاجرپذیر. در تمام این سالهای گذشته همین وضعیت بوده و ما نه تنها هیچ اقدام اصلاحکنندهای انجام ندادهایم بلکه این شیب را تندتر کردهایم. ۲۲درصد جمعیت کشور در سال ۵۵ با تزریق نفت جابهجا شدهاند میدانید این جابهجایی چه اتفاقاتی رقم میزند؟
* فقط در دهه ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ هفت میلیون نفر در ایران جابهجا شدهاند یعنی همه این افراد، همه ما صرفا دنبال پناهگاهی بودهایم که در آن زندگی کنیم.
* مرور رشد جمعیت در اطراف شهرهای بزرگ عمق فاجعه را نشان میدهد. در حالی که رشد جمعیت کل کشور ۱.۳ بوده، رشد جمعیت کرج ۸ درصد بوده است. رشد جمعیت مشهد ۴.۳ بوده است. این یعنی چه؟
* در حال حاضر فقط ۸ درصد اهالی شهرک اندیشه اطراف تهران و کرج متولد این منطقه هستند. پردیس ۵.۵ درصد ساکن متولد در همان منطقه دارد و این عدد برای شهریار ۲۲درصد و برای کرج ۴۰درصد است. تهران به این بزرگی ۶۰ درصد جمعیت متولد خودش دارد. 40 درصد متولد تهران نیستند. این یعنی ما عملا نظام اجتماعی و خانوادگی محکمی در این مناطق بسیار مهم نداریم.
* در اوج دوران بحرانی پهلوی کشور ۵۰۰هزار نفر حاشیهنشین داشت که میشد یک هفتادم جمعیت کل کشور.
الان ما ۱۴میلیون حاشیهنشین داریم که میشود یک ششم جمعیت کشور. یعنی یک ششم جمعیت کشور پس ما چه کار کردهایم؟ این نشان میدهد ما اساسا دولت مداخلهگر مثبت نداشتهایم.
* این مهاجرت نسبت جنسیتی را هم بههم زده. نسبت جنسیتی باید ۱۰۱ مرد در مقابل ۱۰۰ زن باشد اما این در بسیاری مناطق بههم ریخته است، این بههم ریختگی باعث شده ما در مناطقی ۳۷۱ مرد در مقابل ۱۰۰ زن داشته باشیم ( عسلویه) و بعضی جاها در سن ۱۹ تا ۳۵ ، ۸۰ زن به ۱۰۰ مرد داریم. طبیعتا این بههم ریختگی جنسیتی عوارض زیادی هم دارد.
* مثلاً در شهر تهران منطقه ۶ ( انقلاب. بلوار کشاورز وکریمخان و امیرآبادو…) که همیشه محل اصلی اعتراضات است، در ازای ۸۹ پسر ، ۱۰۰ دختر در سن ۱۹ تا ۳۹ سال است. دخترهایی هستند که لیسانس گرفتهاند، کار نبوده آمدهاند تهران و اینجا مستقر شدهاند.
حالا این عدد را بگذار کنار ۵۹درصد زنان تحصیلکرده بیکارند. در این منطقه طبیعی است اعتراض زنان پررنگتر باشد.
* حکومت مسئول تعادل بوده، اما این کار را نکرده است. در ۵۰ سال گذشته، بیشترین بیکاری در مناطق زاگرسنشین، سیستان و بلوچستان و نقاط مرزی بوده است. بیکاری از سال ۳۵ رو به رشد بوده و نرخ بیکاری جوانان ما در سالهای اخیر با شیب بالاتری بالا رفته است، اما دولت به جای مداخلهگری، تماشاچی بوده است.
* من دادههای شصت، هفتاد سال گذشته را استخراج کردهام و امروز شاخص بیکاری افراد با تحصیلات عالی ۴۱درصد است. شاخص بیکاری زنان با تحصیلات عالی ۵۹درصد است.
* ما ۱۲ رویداد اعتراضی را با این دادهها پیشبینی کرده بودیم که رویداد اخیر، هشتمین مورد از آنها بود که اتفاق افتاد.
از سال ۹۰ تا ۹۵، ۳۳۰ هزار مهاجر خالص به تهران و البرز رفته و الگوی مهاجرفرست و مهاجرپذیر کشور در چند دهه اخیر، ثابت بوده است.
ما تمام کشور را تمرکزگرا و خانوارهای ایران را متخلخل کردهایم، به این معنی که از هر خانواده یکی دو تا در زادگاه مانده و چندین نفر در استانهای دیگر هستند.
* طبق آمارها۳۱ درصد جمعیت کشور مستاجر است. در سال ۶۸ این عدد ۱۲درصد بوده و این پیامدهای اقتصادی خود را دارد. این یعنی ۳۱درصد جمعیت کشور سکون و قرار دائمی ندارد. جدا از اینها یعنی یک سوم جمعیت کشور بخش عمده درآمد خود را برای اجاره خانه هزینه میکند و این میدانید برای اقتصاد خانواده یعنی چه؟
* با این روند اگر کشور را فساد نگیرد، عجیب است. کاش فساد سیستماتیک بود و میدانستیم چطور باید با آن مقابله کنیم، به نظر میرسد فساد در کشور ما چریکی است. ما حتی در گروههای شغلی هم تعادل نداریم و تنوع فرصت شغلی ایجاد نکردهایم.
* دولت را معادل حکومت و حکومت را مقدس کردهایم، نظام را نظام مقدس جمهوری اسلامی گفتهایم و چیزی که مقدس میشود قابل نقد نیست. دولت را هم با نظام یکی کردهایم در حالی که این خوب نیست. وقتی یک چهارم اشتغال در دست دولت است، مردم احساس بیقدرتی میکنند. دولتها باید کوچک شوند والا زمانی آدمها به ستوه میآیند.
* توسعه یافتگی کشور ما در مرکز بوده و این هم به استانهای مرکزی و هم دیگر استانها ضربه زده و مثلا دزدی هم در مرکز رشد کرده است، به نحوی که در یکسال ۲۸۰هزار سرقت در تهران داشتیم و شعب دادگاهها هم در مرکز بالا رفته است، در حالی که در جاهایی که آب و هوا و زمین داشته، توسعه رخ نداده و به جای آن مهاجرت به مرکز رخ داده است.
* من قبول دارم که استکبار در این قضایا دخالت کرده، اما آنها از ضعفهای خود ما استفاده کردهاند.
مجموع سرمایه اجتماعی نظام کاهش یافته و حتی اگر این ناآرامیها فروکش کند، ممکن است در مقطعی دیگر به بهانه تازه دوباره تشدید شود.
* ما به جای دشمنی با آمریکا باید سعادت نظام اجتماعیمان را هدف قرار دهیم. 250هزار شهید برای جمهوری اسلامی داده و 40 سال برای آن هزینه کردهایم و باید مشکلات را اصلاح کنیم، جوانان کشور هم چیزی غیر از یک زندگی عادی نمیخواهند. خائن کسی است که اجازه اصلاح را ندهد.