تبرئه متهم به قتل با اثبات ادعای مهدورالدمی مقتول
روزنامه هت صبح | جوانی که دوستش را کشته بود موفق شد با اثبات ادعای مهدورالدمی مقتول در محضر دادگاه از قصاص تبرئه شود.
خانواده جوانی به نام کریم در خرداد سال ۹۷ به ماموران خبر دادند که او گم شده است، آنها مدعی بودند او آخرین بار با فردی به نام حامد قرار داشت و گفته بود با او برای گردش بیرون میرود.
ماموران با توجه به قرائن موجود و شواهد و ادله تحقیقات خود را آغاز کردند و مشخص شد از مقتول نه تنها هیچ خبری نیست بلکه بعد از فقدان او گوشیاش نیز به تبع این فقدان خاموش شده است. این جریان ادامه داشت تا اینکه مردی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران بزرگ مدعی شد از سرنوشت کریم خبر دارد و گفت چند روز پیش که جشن تولدی شرکت کرده بودم حامد را آنجا دیدم و او مدعی شد که کریم را کشته است اما بعد از ماجرای تولد ماجرا را منکر شد و گفت شوخی کرده است.
با توجه به این اطلاعات بالاخره حامد بازداشت و به اداره آگاهی تهران بزرگ منتقل شد. هرچند او خبرداشتن از کریم را انکار میکرد، ماموران با ردیابی تلفن همراه مقتول و متهم متوجه شدند آنها ساعات طولانی در یک مکان در همان روز با هم بودند و بعد هم تلفن همراه مقتول در همان مکان خاموش شده بود که در آخر حامد بعد از چندین بار بازجویی سرانجام اعتراف کرد دوستش را به قتل رسانده است.
حامد گفت: کریم مدتها بود که من را اذیت میکرد. از کارهایش خسته شده بودم. هر کاری کردم دست از سرم بردارد، فایده نداشت. روز حادثه هم او را بیرون از خانه کشاندم و گفتم باید دست از کارهایش بردارد اما قبول نکرد و دوباره من را تهدید کرد. من هم ناچار شدم او را بکشم. بعد از قتل هم جسد را آتش زدم تا ردی به جا نماند.
بعد از گفتههای متهم و تکمیل تحقیقات، کیفرخواست علیه حامد صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم اوایل امسال پای میز محاکمه رفت. در ابتدای آن جلسه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل، جنایت بر میت و سرقت را قبول کرد و گفت: آشنایی و دوستی من و حامد از دوران مدرسه بود.
او یکی از دانشآموزانی بود که مدیران مدرسه خیلی به او اعتماد داشتند و به همین دلیل کلید اتاقهای مهم مدرسه دست حامد بود، در یکی از اتاقها سؤالهای امتحانی نگهداری میشد و ما با کمک حامد توانستیم سؤالهای امتحانی را برداریم و سؤالها لو رفت. دوستی ما به دلیل این ماجرا محکمتر شده بود. من حامد را امین خودم میدانستم. یک روز بعد از خستگی شدید به خانه حامد رفتم لباسها و تنم کثیف بود به حمام رفتم لباسهایم را درآورده بودم که حامد از من چند عکس گرفت.
من فکر کردم حالا که دوست هستیم اشکالی ندارد اما بعد از چند روز حامد از من خواست با او رابطه داشته باشم. من ناراحت شدم و گفتم این کار را نمیکنم اما گفت اگر به خواستهاش عمل نکنم، عکسها را منتشر میکند و آبروی من را همه جا میبرد و به همه میگوید که من و او با هم رابطه داشتهایم. در آن زمان من در یک بوتیک کار میکردم و دنبال این بودم که بتوانم شغل نظامی برای خودم دست و پا کنم و این آبروریزی زندگیام را دگرگون میکرد و به این شکل بود که او به من تجاوز کرد.
او دست از سرم برنمیداشت هر روز تهدیدم میکرد. مدام درباره خواهرم میگفت، او را تعقیب میکرد و میگفت خواهرم حالا کجاست و چه لباسی پوشیده است. میگفت اگر به حرفش گوش نکنم، به دیگران میگوید که سراغ خواهرم بروند و اذیتش کنند. حامد چندین بار من را مورد آزار قرار داد. روز حادثه دوباره تلفنهایش شروع شد و از من درخواست غیراخلاقی داشت. مقابل درِ خانهاش رفتم. او را سوار ماشین کردم و گفتم تن به خواستهاش نمیدهم.
گفتم باید عکسها را بدهد. قبول نکرد و من را کتک زد. من هم او را با چاقو زدم. وقتی دیدم کشته شده است، از ماشین بنزین کشیدم و جسد را آتش زدم تا ردی از من بر جای نماند. ضمن اینکه گوشی تلفنش را هم برداشتم تا دست کسی نیفتد. من آدم مغرور و معتقدی هستم. حامد من را وادار به کاری میکرد که تحقیر میشدم و اعتقاداتم زیر سؤال میرفت. بعد از اینکه زندانی شدم، در زندان متوجه شدم کشتن این افراد اشکالی ندارد و درواقع اینگونه افراد مهدورالدم هستند.
من تنها کسی نبودم که قربانی حامد شده بودم. دوست دیگرمان که در پرونده نیز از او بازجویی شده است، گفته بود او هم مورد آزار و اذیت حامد قرار گرفته است. من قصدم کشتن نبود، میخواستم با او صحبت کنم و از راه گفتوگو وادارش کنم که دیگر این کار را نکند اما قبول نکرد و مجبور شدم بکشمش. در بازجوییها هم به خاطر غرورم چیزی نگفتم.بعد از گفتههای متهم، رئیس دادگاه برای احضار دوست مشترک متهم و مقتول و شنیدن صحبتهای او وقت رسیدگی را تجدید کردند که ماه گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برای باردیگر برگزار شد.
در ابتدای این جلسه دوست مشترک قاتل و مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: حرفهای حامد درست است. کریم هم من و هم او را آزار و اذیت کرده بود. او از کارهایش دست بر نمیداشت و تقاضاهای غیر مشروع داشت. حتی چند بار سعی کردم با او قهر کنم که دست از کارهایش بردارد اما مادرش را واسط قرار میداد تا با هم آشتی کنیم. حرفهای حامد حقیقت دارد.
در پایان این جلسه قضات وارد شور شدند و پس از بررسی موشکافانه پرونده براساس بند الف ماده ۳۰۳ قانون مجازات اسلامی متهم را از قصاص و پرداخت دیه معاف کرده و او را به سه سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند. همچنین حامد به خاطر جنایت بر میت به پرداخت یک دهم دیه کامل و ۳۱ ضربه شلاق محکوم شد.