تا حبابمان را نترکانیم، دنیا فقط به رنگ ماست
روزنامه هفت صبح، محمدجواد ترابی | تا همین چندسال پیش، حتی در دل شهرهای بزرگ، این حالوهوای محله و منطقه بود که روی خلقوخوی ما تاثیر مستقیم میگذاشت. حال محلهمان که خوب بود، دنیا را شادتر و پرانرژیتر میدیدیم و برعکس اگر روزگار محله تعریفی نداشت، دنیایمان تیره به نظر میآمد.
اما بد برای ما، ممکن بود خوب برای دیگری باشد و همین، یکی از عللی بود که کوچهای جنوبی شمالی یا شرقی غربی و بالعکس را در شهرها به راه انداخت. آدمیزاد دنبال همنوع و همزبانش میگردد و طبیعتا اگر این نقطه شهر جای ما نبود و نیست، شاید جای دیگری با هنجارهای مشابهتری باشد. حال همین وضعیت در شبکههای اجتماعی نمود دوچندانی پیدا کرده.
برخی در اینستاگرام خانهنشین شدهاند و برخی در توئیتر برای خود کاشانه ساختهاند؛ برخی هم در هر دو. عروسی را در اینستاگرام جشن میگیرند و عزا را با توئیتریها به سوگ مینشینند. برخی هم عزا و عروسی را با هم در هر دو جا مراسم میگیرند. دایره دوستان هم آنقدر دقیق چیده میشود که گویی همه با ما همنظرند.
سالهاست که درباره شبکههای اجتماعی از «حباب» حرف زده میشود؛ حبابی که از همین فضای سهبُعدی دایرهها در فضای مجازی خودمان میسازیم. آنکه را میپسندیم، دنبال و دوست میکنیم و آنکه را نمیپسندیم و نظراتش آزارمان میدهد، بلاک. تهش میشود دنیایی مجازی پر از حباب. طوری که من، فکر میکنم در توئیتر همه مانندم فکر میکنند و دیگری همینطور.
من و آن دیگری اما در تضاد فکری کاملیم. پس چطور میشود ما هر دو با افکار و عقاید و نظراتمان تحسین میشویم و هیچکدام آن یکی را قبول نداریم؟ آن یکی حباب خودش را ساخته و من حباب خودم را. بدون هیچ نقطه مشترکی. اینگونه میشود که نظریات مشعشع ما درباره کرونا، FATF، انتخابات و هزارویک مورد دیگر با بدنه جامعه هزاران فرسخ فاصله پیدا میکند.
فضای تند مجازی ایران، نشان میدهد که چقدر تحمل نظر طرف مقابل برای عمده ما سخت و به عبارت بهتر ناممکن است. زیر پستهای رسانهها را نگاه کنیم؛ زورآزمایی مجازی است. این به آن میتازد و آن به این. سومی به هر دو و آن دو به سومی. همه نیز به هم حق میدهیم چون در حباب دوستان و دنبالکنندگان و دنبالشوندگانمان جز این نبوده و نیست. پس اینها که این کامنتها را میگذارند از چه سرزمینیاند؟ نمیدانیم و بر آنها میتازیم.
حبابها را باید بترکانیم؛ اگر میخواهیم همدیگر را بهتر بفهمیم، راهی جز شنیدن صدای طرف یا طرفهای دیگر نیست. لازم به دنبال کردن نیست. همانطور که مگر به اضطرار، میتوان دست به بلاک نبرد. نکته این است که بشنویم، شکیبا باشیم و ببینیم حرفها منهای کریخوانیها و رجزخوانیها، چقدر اعتبار دارند؛ آنقدری که بتوان در آن تأمل کرد.
تا حبابمان را نترکانیم، دنیا فقط به رنگ ماست، ولی همه تحلیلهایمان خارج از این حباب بیمعنا میشود و بیمعنا خواهد ماند. تا انتخابات، فصل داغی را داریم برای همین شنیدنها، چشمانمان را با دیوار بلند «بابا ایندفعه که معلومه …» نبندیم. انتخاب در پیش است و فردای انتخابات هم. دنیا الزاما به شکل و اندازه حباب ما نیست. دنیا را بزرگتر از حبابمان ببینیم.