تاریخگردیِ بیخطرِ یک یالقوزِ بالفطره
روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار| راست و حسینی، بیآنکه طالب باشم در نقش یک سیر شده از جان، به دلایل جامعهشناختی گرانیهای اخیر شاخی زده و بیخودکی با محرمعلیخان چشم تو چشم شوم، برآنم که بهعنوان یک تاریخگَرد یالقوز، به اسنادی از سه مقطع گرانی اجناس در تاریخ معاصر ایران اشاره کنم و ستون اسباببازیِ شنبههایم پر شود:
یک: شاخترین گرانی تاریخی در این مملکت، همزمان با جنگجهانی دوم و حمله متفقین به ایران رخ داد. آنجا که در فاصل سال ۱۳۲۰ تا ۲۱ چیزی حدود ۷۰۰درصد به قیمت اجناس افزوده شد و این داستان شوم، فقط در یک مقطع زمانی ۲۰ روزه منتهی به آبانماه ۱۳۲۱ چیزی حدود ۸۵درصد اعلام شد. برخلاف روزنامههای این روزها که زیاد طلبه ورود به مسائل ریشهای گرانی نیستند روزنامه اطلاعات ۹ آبان ۱۳۲۱طی مقالهای از گرانی افسارگسیخته آن سالها که تا آن زمان در این مملکت سابقه نداشته است ورود و اعلام کرد که داستان اصلی گرانیها با پخش زمزمه انتشار اسکناس در تهران بلند شده است.
طبیعتا مثل همین امروز که بلبشویی در میان فروشندگان ایجاد شده است و لبخندهای مرموزشان از فقدان سازمانهای سختگیر نظارتی حکایت دارد، فروشندگان آن روزهای تهران نیز طبق معمول همیشه، ابتدا از فروش اجناس خود خودداری و به محض آغاز معاملات، ناگهان بهای کالاها را از ۳۰ تا ۵۰درصد افزایش دادند و زدند به خالِ بیعاری. اطلاعات نوشت «این گرانیها با بنیه مالی مردم ایران تناسبی ندارد.» نوشت «دلالها به تکاپو افتاده و ساعت به ساعت به بهای نرخ خود افزودند.» نوشت «تمام این گرانیها تحت تاثیر ترقی قیمت نان و گندم است.»
خبرنگار اطلاعات سپس برای تهیه گزارش میدانی از گرانی اجناس به بازار و میدان رفت و علنا اعلام کرد که بهای اجناس از شهریور ۱۳۲۰ که ایران مورد تجاوز متفقین قرار گرفته است تا ۶ آبان ۱۳۲۱ چیزی حدود ۳۰۰ تا ۷۰۰درصد ترقی کرده است. این در حالی بود که کشور انگلستان که خود مستقیم درگیر جنگ جهانی دوم بود از آغاز جنگ تقریبا با ۱۲درصد افزایش قیمت مواجه بود نه ۷۰۰درصد! همچنین کشورهای خاورمیانه نیز که همچون ما تحت تاثیر جنگ جهانی دوم بودند در هیچکدامشان ترقی بهای زندگی به میانگین صددرصد هم نرسیده بود چه اینکه به ۷۰۰درصد برسد. بابا جمال تو!
در مقاله انتقادی روزنامه اطلاعات چنین نتیجهگیری شده بود که «به این ترتیب، ادامه زندگی برای مردم- بهویژه کسانیکه درآمد ثابت دارند- از مستخدمین دولت تا کارگران و برزگران، فوقالعاده دشوار است.» اطلاعات همچنین به دولت و مجلس نهیب زد که «باید شب و روز به فکر چاره درد باشند و سیاست اقتصادی مثبتی پیش بگیرند و زندگی را روی پایه و اساسی قرار دهند که برای مردم قابلتحمل باشد.» همچنین در یادداشت بامزه مخبر این روزنامه آمده بود:
«تا کی میتوان به یک نفر پاسبان گفت تو ۴۰۰ ریال در ماه حقوق بگیر و وظیفهات را بهدرستی انجام بده. تا کی میتوان به عضو رتبه۳ لیسانسیه که چند سر عائله دارد تکلیف کرد که با صدتومان حقوق ماهانه اهتمام در انجام وظیفه بنماید؟ این زندگی واقعا طاقتفرسا و غیرقابلتحمل شده است.»روزنامه اطلاعات همچنین در جدولی که به مناسبت گرانی روزافزون ارزاق عمومی تنظیم کرده بود گرانی بخشی از خواربار را در حدفاصل ۱۵مهر ۱۳۲۱ تا ۶ آبان سال ۱۳۲۱ یعنی در یک مقطع ۲۰روزه، چنین جدولبندی بود: (معیار تمام اجناس زیر، بستههای ۳۰۰ کیلویی بوده است)
«برنج دم سیاه- افزایش از ۲۴۰۰ ریال به ۳۲۰۰ ریال. میانگین گرانی ۲۹درصد.
آرد گندم- از ۱۶۰۰ ریال به ۲۱۰۰ ریال. گرانی ۳۵درصد.
لوبیای سفید- از ۱۰۰۰ تا ۱۸۰۰ ریال. گرانی ۸۰درصد.
نخود اعلا- ۱۶۵۰ تا ۲۱۵۰ ریال. گرانی ۴۳درصد.
پیاز- از ۳۵۰ تا ۱۸۰۰٫ گرانی ۸۵درصد.
سیبزمینی- از ۹۰۰ به ۲۵۰۰ ریال. گرانی ۴۷درصد.
لپه- از ۱۷۰۰ تا ۲۳۰۰ ریال. گرانی ۴۴درصد.»
دو: البته ۱۰سال پیش از گرانیهای سرسامآور جنگ جهانی دوم بود که برای اولینبار قیمت روزنامهها در ایران گران شد. چیزی حدود نود سال پیش. روزی که روزنامه اطلاعات قیمت خود را یک شاهی گران کرد و تصمیم به اقناع خوانندگان پریشانخاطر خود گرفت. این روزنامه در شماره ۲۵ مهر ۱۳۱۰ خود با اشاره به اینکه «ما چند ماهی است با زندگی گران مواجه هستیم» به ترقی قیمت کاغذ اشاره کرد که در این یک سال، پیشرو در تمام اجناس خارجی بود. اگر اجناس خارجی در قبال یک تومان، یک تومان گران شد کاغذ در هر یک تومان، دوتومان گران شد و این اواخر دیگر تومانی سه تومان گرانتر شد.
کاغذی که بندی ۳ تومان خریداری میشد اکنون به شش تومان هم قابل خریداری نیست. ما تا دیروز روزنامه را به قیمت ۵ شاهی عرضه میکردیم در حالیکه فقط قیمت کاغذ و طبع و حق توزیع روزنامهفروشها (بدون مخارج اداری و حقالتحریرها) شش شاهی تمام میشد. اطلاعات اظهار امیدواری کرد که اگر کاغذ روزنامه قیمت تصنعی خود را از دست داد باز به قیمت ارزان قبلی باز خواهد گشت. ایوالله آقای مسعودی. در این مملکت آدم اگر پشت گوشاش را ببیند رجعت به قیمتهای قبلی را هم میبیند.
سه: غیر از گرانی غیرمترقبه سالهای ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰ و امروز، مردم ایران البته یک بار نیز در نیمه اول دهه ۵۰ با افزایش سرسامآور قیمتها کُشتی گرفتند. تازه حدود دو سالی از تاسیس کمیته حمایت از مصرفکننده میگذشت که چندان جربزهای نداشت. طبق معمول که مردم ایران همیشه در مقطع گرانیها به شعار «آنقدر نخریم تا ارزان شود» دست میزنند آن سال نیز-همچنان که عکسهایش در روزنامهها چاپ شده است- در تظاهرات چندنفره خود پلاکاردهایی به دست گرفتند که رویشان نوشته شده بود «سزای گرانفروش، نخریدن است.»
مثل همین شعاری که چند وقت پیش و در مقطع گرانی مرغ و تخممرغ، توی دهانها و شبکههای مجازی چرخ خورد اما آن نیز چاره درد نبود. برخلاف امروز که انگار تورم یک موضوع عادی همیشگی است، گرانی سرسامآور اجناس در سالهای ابتدایی دهه ۵۰ بهشدت در روزنامهها بازخورد یافت. همین الان کیهانش مقابل چشمم است که در مقالهای تحقیقی به گرانی کره پاستوریزه به مقدار ۴۰درصد، پنیر ۳۰درصد، هندوانه ۶۰درصد، شیرینیجات ۶۰درصد، یخچال ۳۰درصد و برنج ۶۶درصد اشاره کرده و از انتقاد چشم نپوشیده است.
بیشترین ترقی قیمت در آن روزها مربوط به طالبی و کفش بود که چیزی بین ۴۰۰ تا ۵۰۰درصد افزایش یافته بود. (آخر طالبی هم شد جنس؟!) در چنان شرایطی البته بهای اتومبیل نیز در کنار سایر ملزومات زندگی، آمپر سوزانده بود؛ اتومبیلهای ساخت وطنی که ناگهان تا ۲۴درصد افزایش قیمت یافته و روی بورس افتاده بودند. این در حالی بود که اساسا بهای اتومبیل در تمام دنیا با سقوط قیمت مواجه شده بود.
آن روزها باز هم این گزارشگران روزنامه کیهان بودند که در انتقاد از گرانیهای افسارگسیخته، عواملی چون «نظام غلط و ناعادلانه تولید و توزیع کالاهای مصرفی»، «سیستم واسطگی» و «اهمال سازمانهای نرخگذاری و بازرسی و مجازاتکننده گرانفروشان» را به روی سیبل بردند. همان روزها بود که دبیر کمیته ملی حمایت از مصرفکننده طی مصاحبهای با کیهان اعلام کرد که «بازرسان این کمیته از ۶۰ هزار واحد صنفی در شهر بازرسی و تخلف نیمی از آنها را به شبکه نظارت اتاق اصناف ارسال داشتند اما گزارشها به بوته فراموشی سپرده شد.»
چهار: هیچی دیگر. فقط همین. به نظرم طفلی فریدون مشیری درست گفته بود که «بشر روزی به جنگل پناه خواهد برد!» البته اگر تا آن زمان جنگلی مانده باشد.