بگذار دستشویی را تنها بروم، لطفا!
روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری| به کارکنان رستورانهای شیک و گرانقیمت یاد میدهند تا با مشتریها مثل سهامداران خطه سیلیکون ولی رفتار کنند. توی پارکینگ یک نفر با سر خمیده در ماشین را برایت باز میکند و یک نفر دیگر کنار در ورودی با حالت نیمهتعظیم، به شما خوشامد میگوید و یک نفر دیگر با تشتِ گل و آفتابه مسی حاویِ تکه آشغالهای معطر، روی دستهایت مایع آرامشبخش میریزد (که برای از بین بردن بویش، تنها راهی که برایت باقی میماند قطع کردن دائمی عضوِ باآرامش است) و یکی دیگر ۴۵ دقیقه بالای سرت میایستد تا هر وقت نیم سانت از لیوانت خالی شد، دو سه سانت پُرش کند و یکی دیگر هر چهار و نیم لقمه یکبار ازت سوال «چیزی لازم ندارید؟» میپرسد و یکی دیگر دستگاه کارتخوان را در صندوقچه جواهر به سویت میآورد و رسید را لای گلبرگ تقدیمت میکند و اگر اشتباه کنی و سوال «سرویس بهداشتی کجاست؟» را بپرسی، یکی با اصرار همراهت میآید تا تو را در امنیت کامل به سرویس برساند و همان جا منتظر میماند تا بازگشتت را با چشمهایش ببیند.
وقتی درصد چاقی از حقوقت را به حساب صاحب رستوران ریختی و آخرین اسکناس را در جیب پارکبان گذاشتی و از قلمروی پادشاهی دور شدی، تازه میفهمی چقدر همه چیز مسخره و توخالی است. نگاهی به کلهات میاندازی و میبینی تاجی رویش نیست. برمیگردی و پشت سرت را تماشا میکنی.
این بار کارکنان رستوران را با وضوح بیشتری میبینی. آنها آدمهای معمولی هستند که جلوی آدمهای معمولی دیگر خم میشوند و تعظیم میکنند. آدمهای معمولی شهر که تفریح/ لذت/دلخوشیشان رستورانگردی است، راهی رستورانهای جدید میشوند و عکسی با دکورِ معروفش میگیرند و عکس را راهی اینستاگرام میکنند و خیالشان راحت میشود که پرچم را در این لوکیشن هم فرو کردند. بعد نگاهی به باقیمانده حساب میاندازند و آه میکشند و منتظر ماه بعد میمانند. مشتریهای رستوران به آپارتمانهای یکی دو خوابه معمولیشان برمیگردند. جایی که هیچ دربانی در را به رویشان باز نمیکند. واقعا این همه تعظیم و خم و راست شدن کارکنان رستوران -که شبیه بیشتر ما هستند- اضافه کاری نیست؟