به افزایش قیمت دلار حساس نباشید
ولیالله سیف، رئیس کل سابق بانک مرکزی دیروز گفتوگویی با خبرگزاری فارس انجام داد که بازتاب وسیعی در فضای مجازی داشت. اشاره او به پشت پرده بعضی سیاستهای پولی و ارزی کشور، در این روزها که قیمت دلار و سکه بدون وقفه بالا میرود اتفاق معناداری است. سیف بین سال ۹۲ تا ۹۷ رئیس بانک مرکزی بود و در دوران مدیریت او شاهد شوک ارزی مشابهی بودیم. به اضافه اینکه اتفاقاتی مثل بحران موسسات مالی و اعتباری و برجام و … هم در دوران مدیریت او رخ داد. در ادامه گزیدهای از گفتوگوی این اقتصاددان و سیاستمدار ۶۸ ساله را میخوانید.
* زمان ریاستجمهوری مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، بنده مدیرعامل بانک صادرات بودم. من را دعوت کردند به یک جلسه خیلی مهم که رئیس کل و معاون ارزی بانک مرکزی ترتیب داده بودند. تاکید کردند معاونان بینالملل بانکها هم حضور داشته باشند. رئیس کل آمد و معاون ایشان آقای دکتر کاشان بود. آقای رئیس کل اشاره کرد که ما تصمیم گرفتیم به هر متقاضی بدون محدودیت تا سقف ۱۰هزار دلار بدهیم. این باعث بُهت اعضای جلسه شد.
همه تعجب کردند و گفتند مگر میشود؟ برای چه میخواهید این کار را انجام دهید. معاون ارزی بانک مرکزی هم با مدیران عامل بانکها هم نظر بود. یادم میآید وقتی رئیس کل با چنین فضایی مواجه شد گفت چند لحظه صبر کنید. از جلسه بیرون رفت و حدود ۲۰ دقیقه بعد برگشت و گفت من با حاج آقا (رئیس جمهور وقت) صحبت کردم و ایشان به هیچوجه قانع نمیشوند که این کار انجام نشود. باید این کار انجام شود اما پذیرفتند سقف پرداخت به هر متقاضی از ۱۰هزار دلار به ۵هزار دلار کاهش یابد.
* یک دور باطل را در همه دورههای ریاست جمهوری شاهد بودهایم. در ابتدا روسای جمهور با سیاستهای باز اقتصادی و تجاری شروع میکنند. علت هم آن است که واردات ناشی از سرکوب نرخ ارز به ظاهر سبب کاهش تورم و ایجاد نوعی رفاه و گشایش در جامعه میشود. براین اساس دولتها به خصوص در دور اول به هیچ وجه حاضر به اعمال محدودیت در واردات و مدیریت تقاضای ارز نیستند و در مقابل در دور دوم با بحران ارزی مواجه میشوند.
* گفته میشود بر اساس متغیرهای اقتصادی بهترین شاخصها مربوط به دولتهای هفتم و هشتم است که آقای خاتمی رئیس جمهور بودند. دلیل آن هم این نیست که رئیس جمهور متخصص در اقتصاد بود بلکه دلیل اصلی آن بود که اداره اقتصاد را به متخصصان اقتصادی سپرده بودند و به همین دلیل نتایج بهتری را ملاحظه میکنیم.
* تورم به طور متوسط از سال ۸۰ تا امروز را ببینید و نرخ ارز را هم ببینید. اگر همان روند و فضا وجود داشت الان نرخ ارز باید به ۱۴ یا ۱۵ هزار تومان میرسید. خب چطور فکر میکنید نرخ ارز باید در سطح ۴ هزار تومان بماند؟
* من در سال ۹۶ پیشنهادم به دولت این بود که اینقدر به نرخ ارز حساسیت نشان ندهید و اجازه بدهید نرخ ارز افزایش یابد. چه اتفاقی میافتد؟ اگر این حرف پذیرفته میشد اینقدر التهاب نداشتیم. شاید خیلی از اتفاقات رخ نمیداد.
* اقدامات ما برای مداخله در بازار از تیرماه ۹۳ شروع شد. تا قبل از آن هیچ مداخلهای در بازار نکردیم. زمانی که فکر میشد توافق به نتیجه میرسد، فکر میکنم حوالی شهریور ۹۳ بود. تصور میشد اگر خبر توافق منتشر شود یکدفعه نرخ ارز افت کند و شرایط برعکس شود، مثل دوره پذیرش قطعنامه. آنجا عنوان کردم اگر این اتفاق بیفتد من وارد بازار میشوم و ارز میخرم. به شدت به من انتقاد شد که این حرفها چیست.
* در دی ماه ۹۵ خدمت حضرت آقا رفتم، وقتی از جلسه برگشتم به آقای رئیس جمهور گزارش دادم. از قبل نگفته بودم اما وقتی از جلسه برگشتم به آقای رئیس جمهور گزارش دادم. گفتم شما گاهی اوقات مطرح میکنید آقا خیلی نسبت به نرخ ارز حساس هستند اما من احساس کردم ایشان موافق هستند. البته در همان جا تاکید کردم که استنباط من از صحبت و واکنش ایشان این بود. آقای رئیس جمهور گفتند من مفصل با آقا صحبت کردم و نظرات ایشان را میدانم و آن چیزی که من میگویم اجرا شود و من هم نظرات ایشان را میگویم. یعنی استنباط ایشان این بوده است.
* در سال ۹۳ یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار برای تنظیم بازار عرضه شد. از طریق صرافیها هم به صورت نقد و هم حواله. بانک مرکزی در سابقه خودش همهجور عملیاتی داشته است. دهه ۷۰ با یکی دو صرافی در دوبی قرار میگذاشتند و میفروختند یا در سلیمانیه. آن زمان ما آقای کیّال را داشتیم که از طرف بانک مرکزی ارز میفروخت و خودش هم در پاساژ افشار حجره داشت.
* اشتباه استراتژیک دولت در سال ۹۵ اصرار بیمنطق بر بازگرداندن نرخ به محدوده ۳۷۰۰ تومان بود. در صورتی که گزارشات کارشناسی حاکی از این بود که نرخ باید در سال ۹۵ از ۴هزار تومان عبور میکرد.
یکی از اتفاقات سال ۹۶ اجرای همان توطئهای بود که در نتیجه تصمیم مشترک عربستان و امارات با آمریکا به اجرا درآمد. علاوه بر این محدودیتهای بسیار شدیدتری نسبت جابهجایی و تامین اسکناس اعمال شده بود.
با ورود به بازار و افزایش تقاضا از طریق سلیمانیه و دوبی مانع ایجاد تعادل در بازار ارز داخلی میشدند. افزایش فشار تقاضای برای خرید ارز آن هم به صورت اسکناس در بازار داخل در شرایطی که در جانب عرضه محدودیت وجود داشت عملا منجر به روند افزایشی قیمت ارز در بازار میشد. در نیمه دوم سال ۹۶ استفاده از منابع ارزی خودمان در بعضی از کشورها مثل کره و ترکیه حتی برای خرید کالاهای اساسی هم محدود شده بود.
* اطلاعاتی به دست آوردیم که آمریکاییها به بانکهای اروپایی که با ایران کار میکردند، مراجعه میکردند و میگفتند شما مراقب باشید و با ایران کار نکنید. مثلا یک بانک سوئیسی که پذیرفته بود با ایران کار کند، آمریکاییها با آن بانک تماس گرفته و گفته بودند نباید با ایران کار کنید و در غیر این صورت با ما طرف میشوید. یک بانک دیگر در آلمان بود و آمریکاییها تماس گرفته و گفته بودند شما با ایران همکاری میکنید، درست است که با بانکهای آمریکایی ارتباطی ندارید اما اگر به این رویه ادامه دهید بانکهای کارگزار شما را ملزم میکنیم با شما کار نکنند.
* چین هم چندان کار نمیکرد. بانکهای چینی با ما ملاحظه داشتند. خودم با رئیس کل بانک مرکزی چین صحبت کردم که گفت این دیگر تصمیم خود بانکهاست.
* در سفری که به اتفاق معاون وقت سرمایهگذاریهای خارجی وزارت امور اقتصادی و دارایی به چین داشتم معادل ۳۵ میلیارد دلار قراردادهای فاینانس امضا شد اما اجرای آن با آمدن ترامپ متوقف شد.
من گفتم تقریبا هیچ اما بالاخره اتفاقهایی افتاده بود. مثلا ماهی ۷۰۰میلیون دلار که در اوایل در طول ۷ ماه وصول شد از محل منابع مسدود شده حاصل از فروش نفت که در فضای اقتصادی آن روز کشور نقش مثبتی داشت توانست مورد استفاده قرار گیرد.
* آقای رئیس جمهور انتظارات زیادی را ترسیم کرده بود. مثلا همان زمانی که ایشان گفت در روز اول اجرای برجام هزار ال سی باز میشود من خصوصی به رئیس دفتر ایشان گفتم از کجا این اطلاعات به ایشان داده شده است؟ گویا این اطلاعات توسط یکی از اعضای اتاق بازرگانی به ایشان داده شده بود. توقع از برجام را به صورت افراطی بالا برده بودند. توقع کارشناسی منطقی از برجام نمیتوانست اینقدر باشد. راجع به سوئیفت یادتان میآید چه فضایی بود؟
* این سوئیفت اصلا هیچی نبود و همین الان هم هیچی نیست. آن زمان به یک تابو تبدیل شده بود.
* بعد از برجام بخش زیادی از منابع ارزی مسدود شده بانک مرکزی در دسترس قرار گرفت. رتبه ریسک کشور بهبود یافت و ارتباط با بیمههای صادراتی که لازمه استفاده از منابع فاینانس بینالمللی است مجددا از سرگرفته شد.
* در بانک مرکزی نیاز به نیروی متخصص داریم. همین آقای عراقچی (احمد) را که به بانک مرکزی دعوت کردم هنوز عدهای از من سوال میکنند که چه کسی عراقچی را به شما تحمیل کرده بود. در حالی که هیچکس او را به من تحمیل نکرده بود. عموی ایشان (عباس عراقچی دیپلمات) اصلا خبر نداشت. من خودم دو سه بار در مسیر سفر بحرین ایشان را دیدم و با هم آشنا شدیم. در آن زمان ایشان در وزارت امور اقتصادی و دارایی بود. بعد جلساتی با او گذاشتم و دیدم این آدم واقعا فرد قابل استفادهای است و اولین بار او را به عنوان مدیر کل حوزه هیات عامل در بانک مرکزی انتخاب کردم… همین سامانه نیما موتور اصلیاش را عراقچی راه انداخت.