بزنگاههای سریال خوب، بد، جلف؛ رادیو اکتیو
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | دنبالهسازی همیشه توام با ریسک است بهویژه درباره آثاری که شروعی موفق داشتهاند.این قاعده درباره «خوب،بد،جلف» نیز صادق است.بعد از محبوبیت نسخه سینمایی،پیمان قاسمخانی و محسن چگینی تصمیم به ساخت ادامه آن در قالب سریال گرفتند. اینبار چگینی پشت دوربین ایستاده و تمرکز قاسمخانی بر فیلمنامه بوده است.
قسمت اول سریال«خوب،بد،جلف؛رادیو اکتیو» از روز جمعه در شبکه نمایش خانگی توزیع شد.سریال در اجرا ایرادهایی دارد اما حجم شوخیها و اتفاقها به اندازهای است که میتوان به تداوم موفقیت این اثر امیدوار بود.بزنگاههای سریال را در گزارش امروز مرور کردهایم.
*** مورد اول | شوخی با پژمان ِفوتبالیست
همانطور که میدانید فیلم «خوب،بد،جلف» از دل سریال «پژمان» بیرون آمد.پیمان قاسمخانی ساختمان داستان را تغییر داد اما شخصیت پژمان را نگه داشت. بعد از ساخت دو قسمت از فیلم بهنظر میرسید شوخی با پژمان جمشیدی دیگر تمام شده و فاقد جذابیت است.با این حال قسمت اول سریال «خوب،بد،جلف؛رادیو اکتیو» این ذهنیت را به هم زد.
از قضا شوخی با جمشیدی ِفوتبالیست یکی از ارکان موفقیت سریال محسوب میشود. اوج این شوخی در دو نقطه از سریال رقم خورد؛ یکی جایی است که پژمان و سام در چنگال نیروهای چچنی گیر افتادهاند. گروگانگیر متوجه میشود با جمشیدی فوتبالیست مواجه شده؛ پژمان میخواهد از این آشنایی به عنوان راهی برای نجات استفاده کند.
گروگانگیر اما با خشم تعریف میکند که گل جمشیدی به گرجستان باعث شده پدرش در شرطبندی همه داراییاش را از دست بدهد و خودکشی کند. مادرش از غصه میمیرد و خواهرش به بیراهه کشیده میشود! این سکانس هم در اجرا و هم دیالوگ مخاطب را به قهقهه وا میدارد. در طول سریال، این ماجرا تبدیل به موتیف میشود و پای علی دایی به عنوان رکوددار گل ملی هم بهداستان باز میشود.
سکانس دیگر جایی است که گروگانگیرها در شمایل هواداران پرسپولیس سراغ پژمان میآیند. اینبار برخلاف فیلم «خوب،بد،جلف» آنها هوادار واقعی نیستند و قصد کشتن جمشیدی را دارند.این سکانس هم پر است از دیالوگهای خندهدار و ارجاعات جذاب به دوران ورزشی جمشیدی.
*** مورد دوم| شوخی با سامِ بازیگر
میدانید که هم پژمان جمشیدی و هم سام درخشانی در «خوب،بد،جلف» با شخصیت واقعی خود حضور دارند اما این شمایل،اغراق شده و توام با شوخی است.در قسمت اول سریال، سهم درخشانی از ایجاد خنده هم بالا بود.چه در دوئل با جمشیدی؛چه به عنوان یک شخصیت واحد. بامزهترین شوخی جایی بود که برای گروگانگیر،کارنامهاش را مرور میکرد و از اجرای «مسابقه بزرگ ایران» هم نام آورد.
پژمان اینطور واکنش نشان داد که «این رو من هم ندیدم!» در زمان اجرای مسابقه، نقدهایی به عملکرد درخشانی وارد شد و حالا خودش به استقبال شوخی رفته است.شوخیهای دیگری هم با سام شد که خب میدانیم ربطی به شخصیت واقعی او ندارد مثل علاقه وافر به خوردن، همراه داشتن سس! باور به قطار ربایی، علاقه به اینستاگرام و … سام درخشانی باز هم بازی جذابی دارد و بخش زیادی از جذابیت سریال را به دوش میکشد.
*** مورد سوم| شوخی با سیاست
یکی از ویژگیهای فیلمنامههای پیمان قاسمخانی وارد کردن مسائل سیاسی به داستان است.او معمولا این کار را گل درشت انجام نمیدهد و بعد از اشارهای گذرا از آنها رد میشود.در قسمت نخست «خوب،بد،جلف؛رادیو اکتیو» هم شاهد چند شوخی جالب بودیم. آنجا که پژمان فکر میکرد چچن چیزی شبیه داعش و طالبان است را میتوان کنایه قاسمخانی به برداشتهای سطحی از سیاست دانست.
بامزهترین آن اشاره پژمان به قرارداد ۲۵ساله با چینیها و برجام بود. در همین جا با ۲۰:۳۰ هم شوخی شد.سام از سواد سیاسی!پژمان تعجب میکند. جمشیدی هم جواب میدهد:« ۲۰:۳۰ را میجورم!» در سریال مثل نسخه سینمایی سر به سر ترامپ هم گذاشته شد.این بخش اما فاقد نکته تازه بود و مطایبهها قدرت خنداندن نداشت.
*** مورد چهارم| شوخی با سینماییها
بخش عمدهای از داستان دو نسخه سینمایی «خوب،بد،جلف» به ماجرای فیلمسازی و بازیگری سام و پژمان برمیگردد.در نسخه سریالی هم این اتفاق پررنگ است. این نکته میتوانست به دلیل تکراری بودن تبدیل به پاشنه آشیل شود اما پیمان قاسمخانی باز هم با همکارانش شوخیهایی ناب انجام داده.
بهترینش آنجایی بود که سام و پژمان یک دیالوگ کلیشهای به کار بردند:«من وقتی این عملیات رو قبول کردم جونم رو وسط گذاشتم؛ این اطلاعات با من دفن میشه.» حتما در قسمتهای بعد از این دست شوخیها شاهد خواهیم بود.
علاوهبر اینها، بازی خوب شکیب شجره در نقش عاصف خان چچنی را هم باید به عنوان امتیاز قسمت اول«خوب،بد،جلف؛رادیو اکتیو» اضافه کرد.لهجه خاص او به همراه خندههایی که یادآور یکی از دوستان سینمایی قاسمخانی است (نام فعلا محفوط میماند!) بازیاش را دلنشین کرده.