برندهها و بازندههای تلویزیون در سال ۹۹
روزنامه هفت صبح، وحید سعیدی/ احمد رنجبر | آنچه مشخص است اینکه در سال ۹۹ وضع تلویزیون چندان مطلوب نبود. در این میان اما تکاتفاقهایی را شاهد بودیم که حالا میتوان از آنها به عنوان «برنده» یاد کرد. به این جمع میتوان برنامه «عصر جدید» را هم افزود، اما چند عامل آن را از تبدیل شدن به «بمب» باز داشت و شب فینال تبدیل به معدود اتفاقات خاص آن شد. توقف چندباره بهخاطر کرونا از هیجان برنامه کاست، «هشتگ عصر جدید» نتوانست جای خالی برنامه اصلی را پر کند و مستند شرکتکنندهها فاقد قدرت بود و رمق برنامه را گرفت… حالا که صحبت از برندههاست، باید به بازی خوب ژاله صامتی در «زیرخاکی» و سارا رسولزاده در «نجلا» و همچنین برنامه عموپورنگ هم اشاره کنیم.
*** برندهها
* برنامهساز | عادل فردوسیپور : روزی که عادل فردوسیپور تصمیم گرفت برنامهای مشابه نود را برای بررسی فوتبال خارجی بسازد، کمتر کسی فکر میکرد فوتبال ۱۲۰ بتواند هشت سال سرحال و روپا به کارش ادامه دهد. عادل فردوسیپور برای سری جدید برنامه نیز ایدههایی نو رو کرده که باعث شده فوتبال ۱۲۰ گرفتار تکرار و رخوت نشود. رسالت اصلی برنامه، مرور مسابقات فوتبال لیگهای معتبر اروپاست، اما حالا این مسئولیت، تبدیل به بخشی از برنامه شده. آنچه در فوتبال ۱۲۰ محور میشود، پروندههایی است که هر هفته ورق میخورد.
بچههای فوتبال ۱۲۰ متناسب با هر پرونده آیتمهایی جذاب آماده میکنند که گاهی با یک مصاحبه ویژه و اختصاصی همراه میشود. قدرتنمایی فوتبال ۱۲۰ در سال جاری چندبار به چشم آمد. شاخصترین آن آیتمی است که به علی انصاریان اختصاص یافت. فردوسیپور در روزهایی که دلتنگ اجرا و گزارشگری است، نریشن آیتمهای مهم فوتبال ۱۲۰ را میخواند و همین مسئله باعث بالا رفتن کیفیت آنها شده. از آیتم فان نگذریم که توسط ابوطالب حسینی اجرا میشود. متن قوی، شوخیهای هوشمندانه، ارجاعات سیاسی - اجتماعی به همراه اجرای جذاب حسینی، فان را محبوب خاص و عام کرده.
* بازیگر مرد |پژمان جمشیدی: پیشرفتش در بازیگری مثالزدنی است و حالاحالاها قصد توقف ندارد. مهمترین ویژگی کارنامه پژمان جمشیدی تنوع آن است. او طی این سالها سعی کرده نقشهای مختلف را تجربه کند و در یک شمایل ثابت، باقی نماند. رد این تلاش را میتوان در نقشهای کمدی هم یافت؛ مثلا بازی او در «زیرخاکی» ربطی به عملکردش در «خوب، بد، جلف/ رادیواکتیو» ندارد. جمشیدی در ماه رمضان امسال سریال کمدی «زیرخاکی» را روی آنتن داشت. کاراکتر فریبرز باغبیشه این سریال مردی ساده است که ناخواسته در موقعیت یک انقلابی قرار میگیرد.
رفتارهای متضاد او عامل خنده است، اما همه امتیاز جمشیدی به این نکته برنمیگردد. نوع ادای کلمات، شیوه راه رفتن و رفتارهای باغبیشه ادواتی است که به کمک جمشیدی آمدند و باعث خلق یک کاراکتر نو در کارنامه او شدند. این بازیگر سریال «خوب، بد، جلف/ رادیواکتیو» را هم در حال توزیع در شبکه خانگی دارد. کار جمشیدی از این لحاظ سخت است که باید یک کاراکتر تکراری را طوری بازی کند که همچنان جذاب باشد. او به خوبی از پس این کار برآمده و حالا عامل اصلی جذابیت «خوب، بد، جلف/ رادیواکتیو»، بازی خوب او و بدهبستانهای جذاب با سام درخشانی است.
* کارگردان| سعید آقاخانی : ساخت کمدی، آن هم با مختصات یک منطقه خاص، کاری سخت است. سازندگان باید اشراف کامل به خلقوخوی مردمان آن منطقه داشته باشند و بتوانند اثرشان را بهگونهای بسازند که مردم دیگر مناطق هم با آن ارتباط برقرار کنند. مهمترین چالش سعید آقاخانی در سریال «نون خ» همین مسئله است. اینکه او کُرد است و با فرهنگ همشهریان خود آشنایی دارد، امتیاز محسوب میشود. این اما کفایت نمیکند و به تنهایی عامل موفقیت آقاخانی نیست. او در مقام کارگردان توانسته سریالی بسازد که هم هموطنان کرد با دیدن آن سرگرم میشوند و هم دیگر مخاطبان. «نون خ» آرامآرام جای خود را باز کرد و امسال فصل دوم آن تبدیل به یکی از موفقترین سریالها شد. آقاخانی علاوهبر کارگردانی، در قامت بازیگر هم عملکردی موفق داشته است.
* مجری - کارشناس| رضا مهدوی: یکی از ضعفهای اصلی برنامهها، عدم قرار گرفتن آدمها در جای درست خودشان است. رضا مهدوی از معدود مجری-کارشناسانی است که در جای درست خود قرار گرفته. او استاد و پژوهشگر موسیقی است و به این حوزه اشراف کامل دارد. در کارنامهاش سابقه مدیریتی دیده میشود و درعینحال از نزدیک با اتفاقات حوزه موسیقی در ارتباط است. مجموعه این عوامل به همراه تسلط او بر اجرا، از رضا مهدوی یک مجری- کارشناس موفق ساخته است. علاوهبر برنامههای رادیویی، او امسال باز هم با برنامه «شب موسیقی» نیز همکاری داشت. بحثهایی که مهدوی با حضور کارشناسان درباره موسیقی پاپ راه انداخت، میتواند راهگشا باشد. امتیاز مهدوی این است که بهجای بیان نظرات شخصی، سوالهای هدفمند از مهمانها میپرسد.
* بازیگر زن| سیما تیرانداز: سابقه تئاتری دارد و در سینما و تلویزیون صاحب یک کارنامه درخشان است. سیما تیرانداز بازیگری فعال است، ولی امسال سهم او از سریالهای تلویزیونی فقط به «خانه امن» برمیگردد. او در این سریال نقشی منفی بازی کرد؛ نقش زنی به نام ثمین هدایت که روزگارش از طریق کار خلاف و پولشویی میگذرد. آنچه بازی تیرانداز را واجد تحسین میکند، ارائه باورپذیر و به دور از اغراق شخصیت است. او به دام کلیشهها نیفتاد و برای نمایش یک نقش منفی متوسل به داد و فریاد نشد. ثمین زنی است با رفتارهای ظریف زنانه که درونی قدرتمند دارد و به چشم برهمزدنی ارادهاش بر دیگران تحمیل میشود. سیما تیرانداز درک درستی از نقش داشته و در «خانه امن» یکی از بهترین بازیهای خود را ارائه کرده است.
*مسابقه| شهروند و مافیا: شبکه سلامت با طراحی و تولید مسابقه شهروند و مافیا توانسته است توجه طیفی از مخاطبان را به خود جلب کند. این مسابقه امسال با اجرای علیرام نورایی بهجای بهنام تشکر روی آنتن میرود. علاوهبر اجرا، آنچه برنامه را واجد تحسین میکند، ساختاری است که سازندگان برای آن در نظر گرفتهاند. شهروند و مافیا برای همه بخشهای خود طراحی مخصوص دارد؛ چه زمانی که شرکتکنندهها تأیید و عدم تأیید خود را اعلام میکنند، چه زمانی که چشمشان را میبندند. این بخشها و موارد دیگر با المانهای مشخصشده ضبط میشوند و همین ایدهها به برنامه جلوه داده است. گرافیک شهروند و مافیا نیز امکان دیگری است که به فهم بهتر روند مسابقه توسط مخاطبان کمک میکند.
*** بازندهها
این لشکر شکستخورده : حجم صفحه اجازه مرور «همه» بازندههای امسال را نمیدهد. پیشتر در قالب پروندهای دوصفحهای درباره شکستخوردگان مطلق سال نوشتیم. اشاره پرونده به برنامهها و سریالهایی بود که امسال برای نخستینبار روی آنتن رفتند و از سوی مخاطب پس زده شدند، از جمله سریال «صفر ۲۱» و برنامههایی مثل «شوخی شوخی»، «رادیو هفت»، «زعفران» و … صف شکستخوردههای سال طویلتر از اینهاست. احمد امینی (کارگردان بیگانهای با من است)، «۱۴ اینچ»، «چهلتیکه»، «شما و آیفیلم»، «هشتگ عصر جدید»، مسابقه «ایران»، مسابقه استعدادیابی «بِسرا»، مسابقه سیاسی «رخداد» شبکه افق و … را هم باید به این صف طویل بازندهها اضافه کرد.
* کارگردان| جواد شمقدری : تلویزیون به آثار نمایشی که بتواند مسائل استراتژیک را در قالب یک درام جذاب روایت کند، بیش از پیش نیاز دارد. نسل جدید دنبال پاسخهای متقن به پرسشهای متعددی است که در ذهنش درباره فرازهای تاریخ معاصر شکل گرفته. یکی از این فرازها مربوط به تسخیر سفارت آمریکاست. جواد شمقدری سالها پیش ایده ساخت سریالی بر اساس این اتفاق را مطرح کرد و بعد از فیلم «آرگو» عزمش برای ساخت آن دوچندان شد. این سریال در نهایت امسال با اسم «روزهای ابدی» روی آنتن رفت.
دو سال پیش یک سریال ۱۰ قسمتی از «روزهای ابدی» با عنوان «خط تماس» در دهه فجر پخش شد که به دلیل ضعف با انتقاد همراه بود. تهیهکننده اما وعده داد، آنچه در قالب سریال اصلی پخش خواهد شد، کیفیتی بهمراتب بیشتر دارد. این وعده در نهایت محقق نشد و «روزهای ابدی» نتوانست اثری درخور درباره یکی از مهمترین مقاطع تاریخ معاصر باشد. به استناد گفتههای کارگردان، این سریال قرار بود روایتی کامل از تسخیر سفارت آمریکا باشد، اما در نهایت فقط چند قسمت از «روزهای ابدی» به این ماجرا پرداخت.
قصه ابتدا به اتفاقهای انقلاب، مباحث مربوط به گنبد، اتفاقهای مریوان کردستان و… پرداخت و در نهایت به تسخیر سفارت آمریکا رسید. «روزهای ابدی» ضربه اول را از مقدمهچینی مطول خورد و در قسمتهای مربوط به تسخیر هم به دلیل دراماتیزه نشدن اتفاقات، کارکرد واقعی خود را از دست داد. آنچه در سریال دیدیم، روایتهایی شفاهی بود که میتوان آن را در کتابها و حتی سایتها خواند. وانگهی، سریال قدرت کافی برای اقناع مخاطب برای دلیل تسخیر سفارت را نداشت. «روزهای ابدی» حتی صدای اعتراض رسانههای همسو را هم بلند کرد.
* مجری و کارگردان| مهران مدیری :آرامآرام حضور مهران مدیری در «دورهمی» پررنگ شد و حالا او شناسنامه این برنامه است. ابتدا قرار بود مدیری فقط استندآپ اجرا کند و با مهمانها وارد گفتوگو شود. به مرور دیگر عوامل، از «دورهمی» رفتند یا کنار گذاشته شدند و عرصه بیش از پیش در اختیار مدیری قرار گرفت. او نیز قدر موقعیت را دانست و با اجرای منحصربهفرد خود یکی از اضلاع موفقیت «دورهمی» را رقم زد. مهران مدیری با این پیشینه نوروز ۹۹ به فصل جدید دورهمی رسید.
او گفتوگوهایی جذاب با محمدحسین مهدویان، بنیامین بهادری، علیرضا بیرانوند، پژمان جمشیدی و … انجام داد و برنامهاش در نوروز پربیننده شد. در ادامه «دورهمی» به شکل هفتگی روی آنتن رفت و گلیم خود را از آب بیرون کشید. بااینحال آنچه مشخص است اینکه «دورهمی» روی دور تکرار افتاده و نیاز به تغییر در آن احساس میشود. خود مدیری پیش از ماه محرم امسال به این ضعف اعتراف کرد و قول داد سری جدید با دکور و محتوایی متفاوت روی آنتن برود. بهرغم این وعده اما شمایل «دورهمی» در ادامه تغییر نکرد. بدتر اینکه شاهد مهمانهایی نهچندان مطرح و چهرههایی تکراری در این برنامه بودیم.
کار تا جایی پیش رفت که حتی روزنامه جامجم به عنوان رسانه رسمی صداوسیما از دورهمی انتقاد کرد. عدم ایجاد تغییر در «دورهمی»، هم بر جذابیت برنامه خدشه انداخت و هم اجرای مدیری را گرفتار رخوت کرد. چهبسا اگر او تغییراتی ولو جزئی در «دورهمی» به وجود میآورد، برنامهاش تا این اندازه «معمولی» نمیشد. دورهمی یکی از برندهای مهم تلویزیون است، اما مدیری نتوانست در سال ۹۹ آنطور که باید، این برنامه را هدایت کند و حالا قرار است سال جدید با شمایل متفاوت به آنتن بازگردد.
* مجری| رضا رشیدپور : سلسلهاتفاقهایی باعث شد سال ۹۹ به کام رضا رشیدپور نباشد. او سال پیش برنامه «اتفاق» را طراحی و اجرا کرد، اما شیوع کرونا و حذف تماشاگران از استودیو، اجازه به بار نشستن ایده را نداد. «اتفاق» برای مدتی ادامه نیافت و در ماه رمضان با شکلوشمایل متفاوت به آنتن شبکه سه رسید. اینبار هم برنامه ناکام بود و رشیدپور چندماه از تلویزیون فاصله گرفت. بازگشت دوباره رشیدپور به شبکه سه با مسابقه «سیم آخر» رقم خورد. این مسابقه فارغ از الگوگرفتن از نمونه خارجی، آنقدر ظرفیت ندارد که مجری بتواند در آن عرضاندام کند. مسابقه بعد از چند قسمت رنگ تکرار گرفت و اجرای رشیدپور هم نمیتواند کمکی به جذابیت آن کند. وقتی زمین بازی خراب است، از دست مجری چه کاری برمیآید؟
* بازیگر مرد| سیدجواد هاشمی: قول داده بود نقش منفی بازی نکند مگر اینکه کارگردانش داوود میرباقری باشد. سیدجواد هاشمی اما خلفوعده کرد و پیشنهاد مسعود دهنمکی و سریال «دادستان» را پذیرفت. او نقش شخصیتی به نام شیرانی که مشاور یک نماینده مجلس است را بازی کرد. در ادامه مشخص شد جاسوس است و حتی مرگ نماینده مجلس را رقم میزند. این اتفاق در سکانس آخر سریال رخ میدهد؛ جایی که هاشمی میخواهد همه پلیدی شخصیت شیرانی را در چهرهاش منتقل کند. او مثل نوآموزان بازیگری، سر را بالا میگیرد و چشمها را تنگ میکند! نهایت شرارت شخصیت شیرانی همینقدر ابتدایی در بازی هاشمی نمود مییابد… چه خوب که هاشمی این سالها نقش منفی بازی نکرد و سراغ همان نقشهای مثبت کلیشهشده رفت.
* مسابقه| زوجی نو: تشویق به ازدواج و کمک به رابطه همسران، از جمله اهدافی است که احتمالا برنامه «زوجی نو» دنبال آنها بوده. سازندگان برنامه در قالب مسابقه، میزان شناخت و علاقه همسران نسبت به یکدیگر را محک میزنند. از آنسو میخواهند با خلق لحظات مفرح، اسباب سرگرمی مخاطبان را فراهم کنند. کارشناس هم گاهی نکاتی درباره زندگی زناشویی به آنها میگوید. عیب «زوجی نو» را میتوان در دو عامل اصلی خلاصه کرد؛ اول اینکه برنامه تکراری است و فراتر از نمونههایی چون «کودک شو» و «وقتشه» نرفته. دوم اینکه با زور اضافه میخواهد هدفش را به مخاطب حقنه کند… ویژهبرنامههای «زوجی نو» که با حضور مهمانهای شاخص و در قالب گفتوگو روی آنتن میرود اما موفق است.
* مجری| پوریا پورسرخ : به سنت حضور بازیگران در عرصه اجرا، گذر پوریا پورسرخ هم به این حوزه افتاد. او در «ایرانیش» شرایطی متفاوت از دیگر بازیگران مطرح را تجربه میکند. غالب مهمانهایی که مقابل پورسرخ قرار میگیرند، چهرههای ناآشنایی هستند که قرار است توان خود را محک بزنند. قالب مسابقه، معرفی فرهنگ و سنتهای فراموششده است. ایده برنامه را باید ستود، اما سوال اینجاست که «ایرانیش» چقدر به هدفش نزدیک شده؟ به ساختار برنامه ایرادهای زیادی وارد است، اما فراموش نکنیم یکی از ارکان موفقیت هر برنامه مجری آن است. پورسرخ در شمایل مجری، موفق ظاهر نشده و نتوانسته از موقعیت ایجادشده به نفع خود و «ایرانیش» بهره ببرد. اجرای با تکلف، بزرگترین ضعف پورسرخ است که تاثیری منفی روی برنامه هم گذاشته.
* سریال| شاهرگ: امسال سهم سریالهایی که به تاریخ معاصر میپرداختند، بالا بود. هیچکدام (حتی بوم و بانو) نتوانستند اثری متفاوت و جذاب لقب بگیرند. «شاهرگ»، ساخته سیدجلال دهقانیاشکذری از جمله سریالهایی است که داستان آن در دهه ۶۰ میگذرد. این سریال قرار بود اتفاقات بیشمار این دهه را برای مخاطب عام در قالب یک داستان جذاب و سرگرمکننده به تصویر بکشد. «شاهرگ» روی کلیشهها سوار شد و از آنها به خوبی بهره نبرد. بعد از چند قسمت مخاطب پی به قصه تکراری و کشدار آن برد، تا جایی که بعضی ماجراها چندبار در سریال روایت میشدند. در ضعف ساختاری «شاهرگ» همین مقدار اشاره کافی است که بهجای ساخت مغازههای مختلف، عکس آنها روی در و دیوار زده شد و مخاطب هم پی به این گاف برد.
* مجری و گزارشگر| پیمان یوسفی: در غیبت گزارشگرانی مثل فردوسیپور و مزدک و نیز داشتن برنامه «ورزش و مردم»، شانس پیمان یوسفی برای درخشش افزایش یافته. او اما از این فرصت استفادهای بهینه نکرده و در گزارشگری حتی پسرفت داشته است. دو مورد که پیشتر به تفصیل نوشتیم را یادآوری میکنیم؛ یکی گزارش بازی پرسپولیس و التعاون که یوسفی در نیمه دوم گمان میکرد آرمان رمضانی وارد بازی شده و تا دقیقه ۷۵ متوجه این اشتباه نشد. نمونه دیگر گزارش بازی پرسپولیس و پیکان که پر بود از جملههای عجیب؛ مثلا در لحظهای که ضربه سر کامیابینیا به تیر دروازه خورد، یوسفی گفت: «کمال ضربه سر بیادعایی زد!» یوسفی توانسته به برنامه خموده «ورزش و مردم» جان دهد. اوج انتقادها به او به مصاحبهاش با رئیس وقت فدراسیون فوتبال برمیگردد.
* برنامه| فرمولیک: «علی ضیا: چرا هنوز کنکور برگزار میشود؟»، «علی ضیا: وقتی مسئولان میگویند درستش میکنیم استرس میگیریم کار را خرابتر کنند»، «کنایه ضیا به…» اینها کپشنهای آشنایی است که بلافاصله بعد از آغاز سری جدید «فرمولیک» بهکرات در فضای مجازی میبینیم. این کپشنها و ویدئوها هیچ برنامهای را موفق نکرده و تنها کارکردش «شلوغکاری» در فضای مجازی است. برنامهای موفق است که بیننده با اشتیاق منتظرش باشد و از تماشای آن لذت ببرد. «فرمولیک» فاقد این ویژگی است؛ به این دلیل که الگوهای تکراری را سرمشق خود قرار داده. این تکرار، هم در بخش مهمانهای مردمی به چشم میآید و هم آیتم «فرمول کمدی». این آیتم تقلید «خنداننده شو» است که با نازلترین کیفیت اجرا میشود.
* کارگردان| سیدمسعود اطیابی: «کامیون» طولانیترین سریال نوروز ۹۹ بود. این ویژگی اما نهتنها به کمک نیامد که تبدیل به پاشنه آشیل شد؛ یعنی هرچه سریال جلو میرفت، آشفتگی داستان بیشتر به چشم میآمد. بدتر اینکه لحن کمدی سریال در ادامه جدی میشد و ساختار آن بلاتکلیفتر از قبل. کارگردان چندماه بعد گفتوگویی انجام داد و از مشکلات تولید گفت. چهبسا سیدمسعود اطیابی در شرایط نامساعد «کامیون» را آماده کرده، ولی تکلیف بدیهیات چه میشود؟ مثلا چرا باید این سریال تبدیل به بدترین اثر کارنامه مهدی هاشمی شود؟ چرا بازی او و لعیا زنگنه هیچ نشانی از آثار دیگرشان ندارد؟ گیریم که مشکلات، عرصه را تنگ کرده. کارگردان بازیهای بد و روایت خستهکننده سریال را چگونه توجیه میکند؟
* خواننده تیتراژ| شهاب مظفری
سهم او از تیتراژ در سالی که گذشت دو سریال بود. صدای شهاب مظفری هم در سریال خانگی «دل» شنیده شد و هم سریال تلویزیونی «بوم و بانو». تلاش او در «دل» به دل هوادارانش نشست اما فراگیر نشد، چراکه اصلا این ترانه مختصات «هیت» شدن را ندارد. تلاش مظفری در «بوم و بانو» هم منجر به اتفاقی ویژه نشد. نه فقط ترانه تیتراژ نسبتی با درونمایه سریال ندارد که نوع اجرای مظفری هم با فضای سریال همخوان نیست. «بوم و بانو» اثری عاشقانه با رنگولعابی از سیاست و مذهب است. ترانهای که مظفری با مطلع «عشق یک نقاشیه دلتنگ روی پردههاست» خواند فقط وجه عاشقانه سریال را دربر میگرفت. در همین مقدار هم نتیجهای که به دست آمد موفق نبود و نتوانست جای خود را در میان مردم باز کند.