بررسی پنج پرونده درباره خودروی قاتلان معروف
روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری | ارابه مرگ قاتلان، همانها که با خودروی معروفشان سوژه را ربوده و داخل خودرویشان به قتل رساندهاند. همانها که با خودرویشان جنازه مقتول را جابهجا کردهاند. کم نداشتیم قاتلان زنجیرهای که در قالب مسافرکش شخصی، اقدام به ربودن زنان و سپس قتل آنها کردهاند. حالا شاید فقط خودرو هم مدنظر نباشد.
وسیلهای که قاتلان با آن مقتول را بردهاند. وسیلهای با آن به سر صحنه جرم رفتهاند. مثل فرید بغلانی، قاتل معروف آبادانی که به قاتل دوچرخهسوار معروف بود با دوچرخه در نخلستانها میچرخید و با دیدن طعمههایش آنها را به قتل میرساند. در این پرونده از ارابه قتل قاتلان مینویسیم.
یک: پیکان درب و داغان خفاش شب!
ماجرای خفاش شب، قاتل زنجیرهای زنان که با خودروهای سرقتی مختلف اقدام به ربودن و قتل زنان میکرد. کسی که حتی اسماعیل حلالی، بازیکن اسبق پرسپولیس هم یک بار سوار خودروی او شده بود! گفته سوار خودروی پیکان بسیار درب و داغانی تحت عنوان مسافرکش شخصی شده بودم و بعدها متوجه شدم او خفاش شب بوده است. او در خاطراتش گفته بود تا سوار ماشین شدم فهمیدم این ماشین داستان دارد.
دستگیرهها از داخل کنده شده بود! غلامرضا خوشرو کوران کردیه (متولد اول آذر ۱۳۴۳ در فاروج و مرگ در ۲۲ مرداد ۱۳۷۶ در تهران) معروف به خفاش شب (یا خفاش شبهای تهران) از معروفترین قاتلان زنجیرهای ایران بود. او قتلهای زنجیرهای خود را که همراه با سرقت و تجاوز جنسی بود از سال ۱۳۷۱ در تهران آغاز کرد. یکبار در سال ۷۱ دستگیر شد ولی از چنگ مأموران گریخت و در بار دوم در سال ۱۳۷۶ دستگیر و به اتهام ۹ فقره قتل اعدام شد.
البته وی در دادگاه تنها به یک مورد سرقت ماشین و تقسیم اموال مسروقه اقرار کرده و قتلها را کار شخصی به نام حمید رسولی میدانست. اما او زنان را با خودروی پیکان سفیدرنگی که سرقت کرده بود ربوده و به قتل میرساند. در منطقه باغچه پونک او پیکان سفیدرنگ یک مصالحفروش را سرقت کرده و در سومین جنایتش زن جوان را با ضربات چاقو در همان خودرو به قتل میرساند به طوری که وقتی خودرو پیدا شد، داخلش غرق در خون بود.
دو: موتور سعید حنایی قاتل زنان مشهد
سعید حنایی (متولد١۶ فروردین ١٣۴١ و مرگ در ٢٨ فروردین ١٣٨١) یکی از قاتلان زنجیرهای ایران بود که به گفته خودش زنان خیابانی را در مشهد به قتل میرساند. وی کارگری بود که بههمراه همسر و دو پسرش در خانهای در منطقه فقیرنشین مشهد زندگی میکرد. بر اساس مستندات به دست آمده سعید حنایی در فاصله مرداد سال ۷۹ تا ۱۵ فروردین سال ۸۰ در مشهد ۱۶ زن را سوار موتور یا ماشین خود کرده و به قتل رسانده بود.
البته پلیس تا زمان دستگیری متهم از ۱۱ قتل مطلع شده بود و قاتل سریالی ماجرای ۵ قتل دیگر را خودش برای کارآگاهان تعریف کرد. سعید حنایی نه تنها خودش از قتلهایی که مرتکب شده بود پشیمان نشد بلکه از سوی عدهای از اطرافیانش نیز مورد حمایت شدید قرار گرفت.او در نهایت ۲۸ فروردین سال ۸۱ در محوطه زندان مشهد به دار آویخته شد. او وصیت کرده بود اعضای بدنش به نیازمندان بخشیده شود البته اجرای چنین وصیتی ممکن نبود.
آن زمان بسیاری از زنان خیابانی که از طبقه محروم جامعه بودند در جاده «خین عرب» مشهد در مسیر رانندگان کامیون میایستادند. سعید این محل را به خوبی میشناخت. او روز هفتم مرداد سال ۷۹ هنگامی که همسر و فرزندانش خانه نبودند سوار بر موتور به «خین عرب» رفت، زنی ۳۰ ساله به نام «افسانه» را با خود به خانه برد و با روسری خفه و سپس جسدش را در جاده رها کرد.زنی دیگر که از دست او فرار کرده بود درباره روز حادثه و موتور او میگوید:
« یک روز عصر حوالی میدان شهید فهمیده منتظر راننده کامیونها بودم تا به آنها موادمخدر بفروشم. خسته و گرسنه بودم.مردی با موتور جلوی پایم توقف کرد و از من خواست همراهش به خانهاش بروم. اول نمیخواستم قبول کنم اما در نهایت سوار موتور شدم. آن مرد ساکت بود و در طول راه حرفی نزد. فقط وقتی به نزدیکی خانهاش رسیدیم از من خواست با چادر صورتم را بپوشانم تا کسی متوجه نشود من زنی غریبه هستم و اگر همسایهها ما را دیدند خیال کنند من از اقوام او هستم.
وقتی وارد خانه شدیم او درها را قفل کرد اول ترسیدم و فکر کردم میخواهد بلایی سرم بیاورد ولی وقتی دیدم هیچ وسیلهای دستش نیست خیالم راحت شد. داشتم روسریام را درمیآوردم که آن مرد از پشت سر به من حمله کرد و شال گردنی را دور گلویم انداخت. آن را با تمام زورش فشار میداد و من توانستم فرار کنم.» او که زنان را با موتورش به خانه برده و به قتل میرساند در نهایت اعدام شد.
سه: رنو ۵ کرم رنگ مهین قدیری
خودروی رنو ۵ مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران معروف است. مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران است که پس از قتل ۵ زن و یک مرد در اردیبهشت ۱۳۸۸ دستگیر و در سال ۸۹ اعدام شد. مهین قدیری در سن ۱۴سالگی ازدواج کرد و زمان ارتکاب قتلها، ۳۲ سال سن داشت و صاحب دو فرزند بود. او بعدها در بازجوییهای خود دلیل قتلهایش را فقر و نیاز مالی برای درمان یکی از دو فرزندش اعلام کرد. او با پرسه در اطراف زیارتگاههای قزوین، زنان مسنی را که زیورآلات طلا به همراه داشتند، شناسایی و به بهانه رساندن به خانه، آنها را سوار رنوی کرم رنگ خود کرده و بعد آنها را با آبمیوه مسموم و خفه میکرد.
مهین در زمان اعترافات خود، شخصیتی پیچیده و باهوش از خود نشان داد و همین موضوع، او را برای بررسی خاصتر کرد. وی در اعترافات اولیه خود، انگیزهاش را سرقت جواهرات قربانیان خود اعلام کرد و به افسران بازجو گفت، تمام نقشهاش را در داخل خودروی خود انجام میداده است. او با کمین در امامزادهها، قربانیان ۵۱ تا ۶۶ سالهاش را انتخاب کرده و به این بهانه که چقدر شبیه مادرم هستید یا چقدر چهره مهربانی دارید، با آنان طرح دوستی ریخته و سوار بر خودروی خود میکرد تا به مقصد برساند. مهین در بین راه پس از خوراندن آبمیوه خوابآور به قربانیان، آنها را بیهوش میکرد و سپس با روسری یا دست، آنها را خفه و اقدام به سرقت پول و طلاهای طعمههای خود میکرد.
قاتل سریالی در اعترافهای خود تاکید کرد که همه این جنایتها را به تنهایی انجام داده و شوهرش از هیچ چیز خبر ندارد. حتی مهین پیرمرد صاحبخانه را نیز به گفته خودش با انگیزه ناموسی به قتل رسانده و در حالی که جسد او در صندوق رنو ۵ معروفش بوده به دنبال دخترش در مدرسه رفته. حتی به خانه دوستش هم با جسد صاحبخانه در صندوق سر زده بوده و بعد هم جسد را در کانال آب رها کرده بوده است.شناسایی خودروی او باعث شد تا در دام بیافتد.
چهار: قاتل شورولتسوار
مجید سالکمحمودی از جمله مخوفترین قاتلان سریالی ایران بود. او قتلهای خود را ما بین سالهای ۶۲-۵۹ انجام میداد. او مقتولان خود را معمولا از میان زنان شوهردار انتخاب میکرد و شهرتش به شورولت سبزش است. مجید راز قتلهایش با خودکشی دفن شد و کسی نفهمید انگیزه اصلی او از قتل سریالی زنان چه بود. مجید سالک محمودی، در طول پنج سال، ۳۰زن را با طناب سفید رنگ خفه کرد. مجید در جریان ناپدید شدن زنی جوان و دو فرزندش دستگیر شد.
شاهدان اعلام کردند که زن جوان را آخرین بار سوار خودروی شورولت سبز رنگی دیدهاند. خیلی طول نکشید تا مأموران آگاهی توانستند شورولت سبز رنگ مشکوکی را در حوالی میدان بهارستان متوقف کنند. در صندوق عقب شورولت که شماره پلاکش مربوط به ارومیه بود، لباس زنانه و مقدار قابل توجهی طناب سفید وجود داشت. صاحب ماشین ادعا میکرد که لباسها را برای فروش در صندوق عقب ماشین گذاشته، اما هیچ نظری درباره وجود طناب سفید در ماشینش نداشت.
او در بازجوییها به قتل ۳۰زن در سالهای ۵۹ تا ۶۲اعتراف کرد. مجید در زندان توانسته بود در مدتی که برای خوردن شام دستبند نداشته خودش را با طنابی که از حاشیه پتوهای سلول درست کرده بود، خفه کند. با خودکشی مجید پرونده قتلهای او نیز برای همیشه بسته شد. یکی از مطلعان پرونده سالکمحمودی میگوید: «مجید بهدلیل کشیدن چک بدون محل دو سال به زندان افتاده بود و بعد از آزادی از زندان، از ارتباط همسرش با پسرخاله خود آگاه شد. اینکه چرا این دو نفر را نکشت هیچوقت مشخص نشد ولی او به همین دلیل تمام زنانی را که فکر میکرد به شوهرانشان وفادار نیستند به همین روش به قتل میرساند.»
پنج: تاکسی سمند زرد رنگ اکبر خرمدین
اما آخرین گزینه مربوط به خودروی اکبر خرمدین است. ماجرایی که به یکباره سر و صدا و جنجال خبری بسیاری برپا کرد. ماجرای اکبر و ایران، زوجی که متهم به قتل دو فرزند و دامادشان در اکباتان هستند. بابک، آرزو و فرامرز داماد خانواده و پسر خواهر اکبر. ۲۶ اردیبهشت ماه تکههای بدن یک مرد در سطل زبالهای واقع در فاز سه شهرک اکباتان کشف و بعد مشخص شد جسد مربوط به بابک خرمدین، کارگردان و مستندساز سینماست.
ماجرایی که طی آن اکبر و ایران به دو قتل دیگر نیز اعتراف کردند. اما جسد بابک که مثله شده بود چگونه از حمام خانه اکباتان به نقاط دیگر شهر برده شد. اکبر ۸۱ ساله در بازجویی میگوید:« همسرم شاهد صحنه قتل بود که پس از قتل به کمک همسرم جسد را به داخل حمام بردم و با چاقو و ساطور شروع به تکه تکه کردن جسد بابک کردم چون نمیتوانستم جسد را از خانه بیرون ببرم.تکههای جسد را داخل ۸ کیسه زباله بستهبندی کردم و تعداد ۶ بسته را داخل ۳ چمدان و ۲ بسته دیگر را در همان کیسههای زباله بود.
نزدیک به ۷ ساعت تکه تکه کردن و بسته بندی جسد پسرم طول کشید و بعد از آن همراه همسرم بستهها را داخل آسانسور گذاشتیم و با هم به پارکینگ رفتیم.۳ چمدان داخل صندوق عقب گذاشتم و ۲ بسته دیگر روی صندلی عقب خودرو گذاشتم و در ابتدا به سمت اکباتان رفتم و یکی از بستهها را داخل سطل زباله انداختم و سپس به سمت آریاشهر رفتم .
و در ادامه به سعادت آباد رفتیم و بستههای دیگر را داخل سطل زباله انداختم و در آخر وقتی به شهرک اکباتان بازگشتم آخرین بسته را که داخل چمدان بود در فاز سوم شهرک اکباتان به داخل سطل زباله انداخته و به خانه بازگشتیم.» اکبر با سمند تاکسی معروفش که به قول خودش ۲۰ سال پیش خریده و بعد از بازنشستگی با آن مسافرکشی میکرد تکههای جسد بابک را به نقاط دیگر شهر برده بود!