کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۱۷۴۵۶
تاریخ خبر:

با سیروس مقدم از خط قرمز‌ها و واقعیت‌های پایتخت

روزنامه هفت صبح، وحید سعیدی/ مرجان فاطمی | پرونده‌ای برای سریال جنجالی پایتخت. گفت‌و‌گوی مفصل هفت صبح با سیروس مقدم که امسال با فصل ششم پایتخت دوباره رکوردهای جذب مخاطب را جا‌به‌جا کرد‌، با او درباره شوخی با برخی خطوط قرمز مذهبی - سیاسی، ممیزی‌ها، ساخت قسمت‌های پایانی بعد از کرونا و تولید فصل هفتم حرف زدیم . به جرأت می‌توانیم بگوییم «پایتخت ۶»، نه تنها بین سریال‌های نوروزی که بین تمام برنامه‌های تلویزیونی در ایام تعطیلات، یک سر و گردن بالاتر بود.

این سریال هم مانند خیلی دیگر از برنامه‌ها از جمله «عصرجدید» و «دورهمی» و… به خاطر شیوع بیماری کرونا به مشکل برخورد و دستخوش تغییرات فراوانی شد اما تیم حرفه‌ای پایتخت، طوری به مصاف این موارد رفتند که در هیچ بخشی از سریال، تاثیر این کمبودها و محدودیت‌ها به چشم نمی‌خورد. تیم تولید پایتخت، امسال در نبود خشایار الوند و مشکلات فراوان، یکی از بهترین‌ فصل‌هایشان را به نمایش گذاشتند و با استقبال فراوانی روبه‌رو شدند.

صراحت پایتخت در بیان مشکلات و انتقاد از عملکرد مسئولان، شوخی با خط قرمز‌های اعتقادی و اخلاقی و سیاسی و … باعث شد تا سریال با حواشی زیادی روبه‌رو شود. در جاهایی شاهد اعتراض عوامل سریال به سانسورها بودیم و در برخی موارد، اعتراض طیف‌های مختلف سیاسی و …. درباره‌ تمام حواشی و اتفاق‌های جدید «پایتخت۶» با سیروس مقدم گفت‌و‌گوی مفصلی انجام دادیم‌. همانطور که می‌دانید، «پایتخت۶» با پایان تعطیلات نوروز به پایان نرسید و سیروس مقدم، قول داد که بعد از پایان بیماری، ادامه‌ آن را تولید کند و روی آنتن بفرستد. توضیحات کامل مقدم درباره‌ این موارد را هم بخوانید.

*** حذف عنصر سفر از پایتخت
* غیر از فصل چهارم، در سایر فصل‌های «پایتخت»، سفر یکی مهمترین ارکان‌های داستان‌ بود. درواقع بخش مهمی از جذابیت سریال در همین سفرها رخ می‌داد. بعد از سفر جذاب و جنجالی فصل پنجم، چه شد در فصل ششم تصمیم گرفتید قید سفر را بزنید؟ طبیعتا زمان نگارش فیلمنامه هنوز بحث فراگیری ویروس کرونا مطرح نبود و تا اواسط تولید سریال هم مشکلی از این بابت نداشتید.

همانطور که اشاره کردید، اساس و بنای پایتخت‌ها، سفر، جابه‌جایی و حرکت از شهر شیرگاه (علی‌آباد) به شهری دیگر بود. در «پایتخت۶» هم از ابتدا قرار بود که با آمدن بهبود و به بهانه‌ دعوت او توسط برنامه‌ تلویزیونی احسان علیخانی (مثلا چیزی شبیه ماه‌عسل)، خانواده به تهران سفر کنند. حتی در یک سکانس به این موضوع اشاره شد (گفت‌وگوی نقی و هما در ماشین نقی) و در سکانسی دیگر، بهبود خود را آماده‌ سفر به تهران می‌کرد و فهیمه از همراهی نقی و تقی صحبت می‌کرد. (سکانس کاهو خوردن بهبود قبل از پیک‌نیک).

* خب پس چرا اجرایی نشد؟
از آنجایی که ورود بهبود به قصه از قسمت هفتم یا هشتم اتفاق می‌افتد و این تقریبا همزمان بود با شیوع ویروس کرونا در تهران و مازندران و کل ایران، به ناچار چرخشی در فیلمنامه ایجاد شد. با همه‌ اینها ما در قسمت پایانی این فصل و قسمت‌های باقی‌مانده‌ای که فیلمبرداری نشده و بعد از عادی شدن شرایط کرونا ضبط و پخش خواهد شد، ما شاهد سفر خانواده به تهران خواهیم بود و این ذات سفر در پایتخت منعقد خواهد شد.

*** بازگشت بهبود فریبا
* یکی از جذابترین اتفاق‌های فصل ششم، بازگشت بهبود فریبا بعد از سال ها به کشور بود. با این همه جذابیت، چرا او را از همان قسمت‌های اول به سریال وارد نکردید؟

روایت یک داستان، اشکال مختلفی دارد. مثال خاطره‌انگیزی می‌زنم. مثلا در فیلم «سنگام»، مرد و زنی همدیگر را دوست دارند. مرد به جنگ می‌رود و مثلا کشته می‌شود و دوست مشترک آن زن و مرد، پا پیش می‌گذارد و از عشق قدیمی‌اش به زن می‌گوید. این روایت هندی از یک فیلم است. در آثاری دیگر، از همان ابتدا، عنصر سوم دراماتیکی را وارد قصه‌ می‌کنند. در فیلم «هشت نفرت‌انگیز»، تازه در پرده‌ آخر فیلم، شخصیت زن انتقام گیرنده، از زیرزمین نمایان می‌شود.

هرکدام رنگ و بوی خاص خودش را دارد. در پایتخت از ابتدا قرار بود تا رابطه ازدواج رحمت و فهیمه مسیر طبیعی خود را طی کند. مخالفت‌های بهتاش و بهروز و ایجاد نگرانی برای شکل گرفتن این وصلت، تعلیق ایجاد کند. سپس سفر مکه نقی، تاریخ ازدواج آنها را به عقب بیندازد و درست زمانی که رحمت سالن عروسی را گرفته، جهیزیه را فراهم کرده و رضایت نقی و بهروز و بهتاش جلب شده، به ناگهان، سر و کله‌ بهبود پیدا شود و تعلیق اصلی شکل بگیرد.

همیشه وقتی نظم برقرار می‌شود و بعد از عبور از بحران‌ها و کشمکش‌ها، همه چیز متعادل می‌شود، ظاهر شدن یک عنصر جذاب نمایشی (بهبود) که پنج سال همه فکر می‌کردند مرده و مخاطب هم دوستش دارد می‌تواند نظم موجود را به هم بریزد و تعادل و مرکز ثقل آدم‌ها از بین برود. کنش و واکنش‌های هیجان‌انگیزی به وجود بیاید و همه‌اینها جذاب است. حالا بهبود برگشته، قصه‌ رحمت و فهیمه چه خواهد شد؟ خودش عنصر نمایشی جذابی است و پیامدهای دیگر، لاپوشانی از بهبود، رودر‌رو شدن بهبود با رحمت، فهیمه با رحمت و … اینجاست که محسن تنابنده و آرش عباسی به این شکل نمایشی روی آوردند.

*** ویژگی‌های جدید شخصیت‌ها
* برخلاف فصل‌های قبل که مواجهه شخصیت‌ها با اتفاق‌های عجیب در سفر، جذابیت ایجاد می‌کرد اینبار جذابیت اصلی داستان به جایگاه و موقعیت‌های جدید شخصیت‌ها برمی‌گشت؛ موقعیت‌هایی که باعث شد هرکدام از آنها در شرایطی متفاوت از قبل قرار بگیرند و شخصیت‌شان تحت تاثیر این شرایط جدید متفاوت شود. نقی، به واسطه‌ اهدای کلیه باباپنجعلی، راننده‌ یک نماینده مجلس شد و مدام خودش را جزو مجلسی‌ها قلمداد می‌کرد، هما گوینده خبر شد، بهتاش بازیکن نساجی شده‌، فهیمه ظاهری متفاوت پیدا کرد و علاوه بر اینکه برای خودش آرایشگاه داشت، کار تزریق ژل و بوتاکس انجام می‌داد و … جالب اینجاست که حتی ارسطو هم برخلاف همیشه، اینبار دغدغه اصلی‌اش ازدواج نبود و ویژگی‌های متفاوتی برایش تعریف کرده بودید. در این فصل حتی در پوشش و مدل ماشین‌ها هم تفاوت وجود داشت. درواقع می‌توان گفت با این ویژگی‌ها، انگار روح جدیدی به سریال دمیده شده بود.

از ابتدای شکل‌گیری «پایتخت۶» این بحث مطرح بود که در این پایتخت آیا حرف تازه‌ای برای گفتن وجود دارد؟ اگر وجود دارد چگونه و شامل چه چیزهایی می‌شود. به هرحال خانواده‌ معمولی، مثل همه‌ خانواده‌های دیگر، متاثر از حوادث، رویدادها و بحران‌های اقتصادی و اجتماعی دور و بر خود هستند.

* بله به همین دلیل هم هست که باورپذیرند و مردم با آنها همراه و هم‌درد می‌شوند.

بنابراین قرار شد که ما خانواده‌ معمولی را هم متاثر از این فراز و نشیب‌ها دچار چالش و تغییر و تحول نماییم. متناسب با اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تحمیل شده برهرکدام، در جایگاه تازه‌ای قرار گرفتند. ارسطو به خاطر چک برگشتی (به دلیل رکود اقتصادی و ورشکستگی کسبه خرده‌پا) به زندان افتاده و طبیعتا با تجاربی تازه و خلق‌وخوی یک زندان دیده آزاد می‌شود. به دنبال کار به هر دری می‌زند اما اوضاع نابسامان و بیکاری، او را به سمت کار خلاف سوق می‌دهد.

ارسطو که همواره آدمی دست‌ودلباز و ولخرج و لاکچری بوده، حالا پولی در جیب ندارد تا برای نقی از مکه برگشته، گوسفندی قربانی کند… یا نقی به دلایلی که توضیح داده شد، ماشینی خریده و راننده‌ نماینده شده و از این طریق، امرار معاش می‌کند و خرج زن و بچه‌هایش را می‌دهد. طبیعی است که بعضی مواقع لاف‌زنی و درشت‌نمایی کند و با تصورات دایی‌جان ناپلئونی‌اش، خود را محافظ و بادیگارد مالکی بداند و تفنگ آب‌پاش حمل کند.

* دقیقا بخش مهمی از جذابیت شخصیت نقی در فصل ششم، همین لاف‌زنی‌ها و توهمات است.

بله کاملا حس برتری‌طلبی و نقطه ضعفش (حسادت) و غلو کردن در واقعیات و … نقی را تبدیل به یک انسان واقعی می‌کند و از این نقاط ضعف در مقابل پاکی و درستکاری او، خانواده دوستی‌اش، بخشش اعضای بدن پنجعلی به رایگان و … از او، آدمی قابل درک و فهم برای مخاطب می‌سازد. درباره‌ بقیه‌ کاراکترها هم به همین صورت است. بهتاش به مثابه نمونه‌ای از نسل جوان پرخاشگر، عصبی و گاهی اوقات بی‌تربیت، برای خودش آرزوهای بزرگی دارد. او در این پنج سال نبود پدر، برای بهروز و فهیمه، با تعصب و غیرت، بزرگتری کرده و مثل هر جوان ایرانی، وقتی اسم مرد دیگری کنار اسم بهبود محروم می‌آید غیرتی می‌شود.

این بهتاش همان بهتاشی است که در کوران جنگ با داعش در «پایتخت ۵»، سیگاری می‌کشید و نشئه می‌کرد اما پای خانواده و ناموس و غیرت که پیش آمد، تبدیل شد به بهتاش رزمنده و جنگنجو و….
شخصیت بهتاش از این جهت جذابیت دارد که نماینده‌ نسل جدید است و کاملا رفتاری مشابه همین نسل از خودش نشان می‌دهد. اتفاقا از این جهت، قرار گرفتن او در موقعیت‌های اخلاقی، کاملا قابل درک به نظر می‌رسد. باید بپذیریم که تا نقاط ضعف را نبینیم، صحبت از نقاط قوت، بی‌معناست. تا چالش اخلاقی و رفتاری و گفتاری، در درام ایجاد نکنیم، صحبت از تحول و استحاله بی‌معناست.

*** ممیزی‌ها و اعتراض‌ها
* عوامل سریال، به‌خصوص محسن تنابنده و احمد مهران‌فر، درباره‌ فراوانی ممیزی‌ها بارها صحبت به میان آوردند و معترض شدند. خیلی‌ها معتقد بودند وقتی عوامل پایتخت پذیرفته‌اند سریالی برای تلویزیون بسازند، طبیعتا به خطوط قرمز و محدودیت‌های آن واقف هستند و می‌دانند امکان گفتن هر حرفی وجود ندارد و ناگزیر از ممیزی می‌شوند. پس دیگر نباید از سانسورها دلگیر شوند. با این حال در قسمت‌های ابتدایی سریال، تقریبا هرشب شاهد اعتراض عوامل به این سانسورها بودیم. آن‌هم در شرایطی که مردم واقعا داشتند از تماشای همین نسخه هم لذت می‌بردند. شما این عملکرد را تایید می‌کنید؟

به اعتقاد بنده سانسور و ممیزی تعاریف گوناگون و متنوعی دارد. گاهی حذف شدن یک کلمه ممکن است سانسور اطلاق شود و گاهی ممکن است یک سکانس حذف شود ولی به آن واژه‌ سانسور تعلق نگیرد. به نظرم هر آنچه محتوا و مضمون سکانس یا دیالوگی را الکن و یا تغییر دهد چه یک کلمه باشد و چه هزار کلمه، به مثابه سانسور و ممیزی است. اگر حذف جمله یا کلمه‌ای که در شرایط پخش، ایجاد حساسیت و بحران می‌کند ولی به محتوای آن جمله یا سکانس صدمه‌ای نمی‌زند، دیگر سانسور نیست بلکه ملاحظات مملکت و پخش در آن شب به‌خصوص است.

مثالی می‌زنم. مثلا در زمان نگارش فیلمنامه و مطالعه‌ آن توسط سازمان و مشاوران و ناظر کیفی پروژه، به بحث سیاسی و امنیتی خاصی در ارتباط با کشورهای دیگری که با آن در مخاصمه قرار داریم پرداخته می‌شود و شوخی‌های سیاسی بامزه‌ای اتفاق می‌افتد که مورد تایید ما و تلویزیون و مشاوران است اما در زمان پخش که مثلا چهار، پنج ماه بعد است به لحاظ اوضاع سیاسی و دیپلماسی خاص حاکم بر ارگان‌های ذیربط و روابط بین‌الملل، آن مخاصمه یا تمام شده و یا برعکس شده و یا شکل دیگری به خود گرفته است.

طبیعی است که سیاست‌های کلان مملکت و نظام، دیگر به ما اجازه نمی‌دهد که آن شوخی و طعنه سیاسی را به همانگونه که ساخته‌ایم پخش کنیم. بنابراین تعریف این ملاحظات، دیگر به معنای سانسور یا ممیزی نیست، بلکه ملاحظات زمان پخش نام دارد. در پایتخت، مواردی از این دست داشته‌ایم که همواره با همفکری مشاور مورد اعتماد ما و سازمان (مهدی فرجی) و بچه‌های زحمتکش پخش و ناظر پخش با تعامل حل و پخش شده است.

* پس این اعتراض‌ها به چه مواردی اشاره دارد؟
تنها باری که این تفاهم و توافق زیر پا گذاشته شد، در قسمت هشتم سریال بود که باعث ناراحتی من و بچه‌های گروه شد. البته این نکته را هم باید بگویم که هم مدیران سازمان و شبکه یک و هم بروبچه‌های پخش، همگی از علاقه‌مندان و طرفداران پروپاقرص پایتخت بوده و هستند. آنها بیش از خود ما این نگرانی را دارند که به مضمون و محتوا و اساس پایتخت، آسیبی وارد نشود و نهایت تلاش و همکاری را دارند تا پایتخت با کمترین دخل و تصرف به آنتن برسد. جا دارد همین‌جا هم از مدیران شبکه و معاونت سیما و سیمافیلم و هم از زحمت‌کشان پخش که در این شرایط کرونایی و سخت، پای کار هرلحظه و هر ساعت ایستاده‌اند تشکر کنم.

* علاوه بر انتقادهای صریح به عملکرد مسئولان، شما برای اولین بار در «پایتخت ۶»، با مواردی مانند مناسک حج، نماز خواندن با صدای بلند، جای مهر روی پیشانی، بستن دکمه‌ بالای یقه، مقنعه سر کردن زنان و مکه مکرمه و… هم شوخی کردید؛ اتفاقی که پیش از این در تلویزیون ندیده بودیم. خیلی‌ها نسبت به این موارد معترض شدند اما خیلی‌ها هم نوشتند پایتخت نشان داد که تلویزیون، قصد دارد زندگی واقعی مردم را به نمایش بگذارد و نشان دادن این مسائل اصلا هم بد نیست. خودتان چه نظری در این باره دارید؟

اعتقاد بنده این است که تلویزیون باید آینه‌ تمام قد جامعه باشد. این به آن معناست که مردم می‌بایستی در این آینه، تصویر واقعی خود را ببینند. آدم‌های مشابه خود را با همه‌ دغدغه‌ها، رنج‌ها، شادی‌ها، بیم‌ها و امیدها و … پایتخت چرا تبدیل به پدیده‌ای شده که بعد از ۱۰سال و شش فصل، همچنان مورد استقبال مخاطبان قرار می‌گیرد؟ چون پایتخت هم آینه تمام قد جامعه است. منتها در یک اشل کوچک‌تر و جمع‌وجورتر.

اگر می‌خواهیم مردم تلویزیون را از خود و خود را از تلویزیون بدانند، چاره‌ای نداریم مگر نزدیک کردن تلویزیون و این آینه‌ تمام قد به اکثریت مخاطبانش. همانطور که عرض کردم، بحث اعتقادات مذهبی، باورهای اخلاقی و فرهنگی مردم، از مواردی است که مخاطبان دوست دارند به شکل واقعی‌تر و نه اتوکشیده و پاستوریزه، همانطور که دور و بر خود می‌بینند در تلویزیون هم ببینند. تلویزیون در طول ساعات و روزها و ماه‌ها و سال‌های زیادی فرصت این را داشته و دارد که مناسک و آداب حج و نماز را بارها پخش کند.

ما اجازه دهیم که یکبار هم به قدری اندک و ناچیز از زاویه‌ دیگری هم به آن پرداخته شود. زاویه‌ طنز و حلاوت و شیرینی‌ای که ممکن است در همین مناسک و مراسم اتفاق بیفتد و مثلا من خودم سعادت این را داشته‌ام که به خانه‌ خدا مشرف شوم و خوب به خاطر دارم که در کنار انجام اعمال عبادی-سیاسی‌ام، لحظات بانمک و شیرینی هم اتفاق می‌افتد. (مثل خاطره سنگ زدن به شیطان)، زندگی پر از شیرینی و تلخی است. دیدن آنها کنار هم خاطره‌سازی می‌کند.

*** حذف باباپنجعلی
* از مدت‌ها قبل درباره‌ حذف باباپنجعلی خبر داده و گفته بودید که دیگر این کاراکتر در فصل‌های جدید جذابیتی ندارد و بهتر است به تدریج حذف شود. حذف باباپنجعلی اتفاق بسیار خوبی بود و حتی به بالا رفتن ریتم سریال هم کمک زیادی کرد. گفته بودید شاید باباپنجعلی را به صورت روح به سریال برگردانید اما چنین اتفاقی نیفتاد. فکر می‌کردید این تمهید جالب نیست؟

واقعیت قضیه این است که اواخر «پایتخت۵»، محسن تنابنده و خشایار الوند تقریبا به این نتیجه رسیده بودند که باباپنجعلی دیگر کارکردی در قصه ندارد. به دلیل آلزایمر پنجعلی و بیماری او، امکان تحرک و قصه‌زایی برایش وجود نداشت. از سوی دیگر، خود آقای خمسه هم به این نتیجه رسیده بود که دیگر خلاقیت و انگیزه‌ای برای این نقش در او وجود ندارد. حتی بخش‌های پایانی «پایتخت ۵» را به دلیل سفر ایشان به آمریکا و طبق توافق قبلی با بدل او برگزار کردیم.

البته خوشبختانه این مسئله لو نرفت. بعد از اتمام «پایتخت۵»، در جلساتی که برای ساخت تله‌فیلم پایتخت با نویسندگان و محسن تنابنده داشتیم به این نتیجه رسیدیم که در آن تله‌فیلم، طی مراسم و بزرگداشتی، پایان نقش باباپنجعلی را اعلام کنیم. بنابراین حتی در آن تله‌فیلم هم پنجعلی برای آخرین بار کنار خانواده قرار داشت اما فوت نابهنگام خشایار عزیز و توقف آن پروژه، باعث شد تا این ایده عملی نشود. سپس مطرح شد که شاید بشود بعد از فوت پنجعلی، روح او را فعال کرد و به شکل دیگری او را برگرداند اما نتیجه، ایده‌آل و دلچسب نشد. چون ما را از فرم و استایل رئال و واقعی پایتخت دور می‌کرد و فانتزی می‌شد. بنابراین تصمیم به فوت پنجعلی گرفته شد.

*** پدیده‌ شوم کرونا
* بعد از تجربه ساخت پنج دوره از سریال پایتخت، امسال در شرایط کاملا متفاوتی تولید این سریال را پیش بردید. از یک طرف ترس از ابتلای عوامل سریال به ویروس کرونا در میان گروه وجود داشت و از طرف دیگر، به خاطر محدودیت‌های جابه‌جایی میان شهرها و قرنطینه، امکان استفاده از برخی امکانات و پیشبرد برخی اهداف وجود نداشت. تا جایی که نتوانستید سریال را به پایان برسانید و اعلام کردید که پایان آن به زمان دیگری موکول شده. کرونا چقدر ساخت سریال را با مشکل روبه‌رو کرد؟ هیچ به این فکر کردید که ساخت آن را متوقف کنید؟

«پایتخت۶»، شاید عجیب‌ترین و پیچیده‌ترین شرایط تولید و ساخت را سپری کرد. گروه در شیرگاه مازندران مستقر شدند و دکورها ساخته و آماده فیلم‌برداری شد. تا اواخر بهمن ماه، روند طبیعی را طی می‌کردیم اما ناگهان با پدیده‌ شوم کرونا مواجه شدیم. قبل از آن هم حوادث و اتفاق‌هایی افتاده بود که هرکدام می‌توانست تاثیر مستقیم بر روند کار بگذارد.

مثل ترور سردار شهید قاسم سلیمانی که از حامیان پایتختی‌ها بود و همه‌ ما را دچار شوک عجیبی کرد. هنوز از شوک از دست دادن ایشان فارغ نشده بودیم که اخبار مربوط به سقوط هواپیما و سپس شهید شدن عزیزانمان در تشییع جنازه مالک اشتر زمان، سردار شهید، ما را داغدار کرد. در همین گیرودار بودیم که ویروس کرونا ما را محاصره کرد. همه نگران بودیم. نگران خانواده‌هایی که دور از ما بودند و آنها نیز نگران ما اما کماکان کارمان را ادامه دادیم.

* در این شرایط، حتما یک تیم پزشکی هم کنار کار قرار گرفت و شرایط به گونه دیگری پیش رفت. لطفا در این باره بگویید.

تهیه‌کننده پروژه با اعزام یک تیم پزشکی از تهران و وسایل ضدعفونی (ماسک، دستکش، روکفشی، الکل و …) و همچنین گندزدایی و ضدعفونی لوکیشن‌ها و محل اسکان گروه و … تمهیدات لازم را به کار بست اما هرچه می‌گذشت، اخبار نگران‌کننده‌تر می‌شد تا جایی که در اسفندماه، زمزمه‌هایی مبنی بر تعطیلی کار و بازگشت به تهران شنیده می‌شد. ما همچنان در این شرایط و با حفظ مسائل ایمنی به کارمان ادامه می‌دادیم تا اینکه وزارت بهداشت و ستاد مبارزه با کرونا و سپس خانه سینما و صنف‌های تخصصی هم رسما تعطیلی تجمعات و گردهمایی‌ها را اعلام کردند.

* مسئله مهمتر اینکه امسال مخاطبان عملا نوروز نداشتند و در قرنطینه‌ها و بیمارستان‌ها و … شرایط کاملا نامتعارف بود. در این شرایط، «پایتخت۶» تنها سریالی بود که می‌توانست آنها را یک ساعت از مشکلات و فکرهای ناراحت کننده بیرون بیاورد و لبخند روی لب‌ها بنشاند. شما تقریبا از اواسط تولید سریال این مسئله را می‌دانستید و آگاهی از این وضعیت، چقدر مسئولیت شما را برای ادامه کار سخت‌تر می‌کرد؟

همانطور که توضیح دادم ما از اواخر بهمن ماه متوجه وجود این بیماری شدیم. همه به تلاطم افتاده بودند. نگران خانواده‌هایشان، فرزند، همسر، پدر، مادر و … خود بودند. خانواده‌ها از راه دور نگران بچه‌هایشان شده بودند اما تنها چیزی که ما را مصمم می‌کرد کار را تعطیل نکنیم و به‌رغم هشدارهای وزارت بهداشت و ستاد مبارزه با کرونا به کارمان ادامه دهیم، همین مطلبی است که شما می‌فرمایید. یعنی مردم منتظر پایتخت بودند. ما نوید پخش پایتخت را برای عید به آنها داده بودیم و با توجه به آمار و ارقام وزارت بهداشت، می‌دانستیم که مردم نوروز سختی را در پیش دارند.

باید در قرنطینه‌ خانگی بمانند و بیماران کرونایی در بیمارستان‌ها و کادر پزشکی و پرستاران و خدمه و کادر درمانی و … عید ندارند و مجبورند در محل کارشان حضور داشته باشند. همه‌ اینها مسئولیت ما را سنگین‌تر می‌کرد برای همین تصمیم گرفتیم بمانیم و آن پانزده قسمت نوروز را تمام کنیم. من در تیتراژ، سهم نام خودم را به خاطر فداکاری و گذشت و ایثار جامعه‌ پزشکی، در اختیار این قشر زحمتکش قرار دادم و از آنها تشکر کردم. حالا که مصاحبه‌ها و نظرسنجی‌ها را می‌بینیم خستگی از تن‌مان در می‌رود که توانسته‌ایم لبخندی بر روی لبان آنها بیاوریم.

«پایتخت۶» آخرین فصلی است که برای این مجموعه در نظر گرفته‌اید یا کماکان ادامه خواهید داد؟
بارها عرض کرده‌ام و باز هم می‌گویم، اگر مردم و مخاطبان همچنان مشتاق به دیدن پایتخت باشند و اشباع نشده باشند، اگر مدیران فرهنگی و مدیران سازمان و شبکه یک، پایتخت را در اولویت برنامه‌هایشان داشته باشند و به این نیاز مردم پاسخ مثبت دهند و در آخر و از همه مهمتر اگر محسن تنابنده و تیم نویسندگان حرف تازه، قصه‌‌ تازه‌ای داشته باشند و به ورطه‌ تکرار نیفتند، حتما پایتخت‌های بعدی هم ساخته خواهد شد. در غیر این صورت بهتر است با یک پایتخت ضعیف و تکراری و کم‌اثر، خاطره‌ خوب و خوش پایتخت‌ها را خراب نکنیم.

*** پایتخت بدون خشایار الوند
* امسال برای اولین بار، فیلمنامه سریال «پایتخت» بدون حضور خشایار الوند، شکل گرفت. چقدر جای خالی این نویسنده احساس می‌شد؟

خشایار الوند، ۱۰ سال کنار ما بود. مرحوم در شکل‌گیری تک‌تک کاراکترها نقش و حضور داشت. با محسن تنابنده به شدت هماهنگ و همراه بود. لحن و زبان و رفتار و کردار کاراکترها را می‌شناخت، به جایشان حرف می‌زد و بازی می‌کرد. این زندگی ۱۰ساله‌ مرحوم خشایار، او را به یکی از ارکان اصلی و مهم پایتخت تبدیل کرده بود. او به دلیل تجربه و سال‌ها همکاری با تلویزیون، مدیوم این رسانه را به خوبی می‌شناخت. طبیعی است با از دست دادن خشایار، پایتخت یکی از ارکان اصلی‌اش را از دست داد و طبیعی است تا نویسنده‌ دیگری جایگزین او شود احتیاج به زمان و تجربه‌ زیادی داشت. آرش عباسی، تئاتر نویس درجه یک، دیالوگ‌نویس و عمیق‌نویس به پایتخت اضافه شد و طی چند ماه کم‌کم با محسن تنابنده هماهنگ شد و بر پایتخت تسلط پیدا کرد و ادامه داد.

کدخبر: ۳۱۷۴۵۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر