کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۳۶۱۳
تاریخ خبر:

با دیدن این فیلم‌ها روشنفکر شوید!

روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | خیلی از مخاطبان پیگیر سینما از وفور فیلم‌های اکشن و ابرقهرمانی و دنباله‌های سینمایی در سال‌های اخیر راضی نیستند. آن‌ها به روزگاری که سینما محلی برای تفکر و اندیشیدن بود، غبطه می‌خورند. آن‌هایی که سینما برایشان به معنای پیام است و در سینماتک‌ها و به اصطلاح آرت‌هاوس‌ها(خانه‌های هنر) دنبال فیلم‌های تاثیرگذار می‌گردند.

سرگرمی‌ برای این افراد در درجه دوم اهمیت است اما راستش فیلم‌هایی در طول این سال‌ها ساخته شده‌اند که هم ویژگی‌های هنرمندانه مورد نظر مخاطبان خاص سینما را داشته‌اند و هم توانسته‌اند با فیلمنامه و داستان و بازی‌ بازیگران مخاطب‌شان را تا انتها بکشانند. واقعیت این است که سینما هنوز هم قدرت منحصربه‌فردی دارد که می‌تواند به‌صورت مستقیم روی زندگی ما تاثیر بگذارد. فیلم‌های هنری بهترین بخش این سفر الهام‌بخش از دل سینما هستند.

کارگردانانی مثل اینگمار برگمان، یاسوجیرو اوزو، ژان لوک گدار و آندری تارکوفسکی جزو کسانی بودند که به سینمای هنری معنا بخشیدند و درحقیقت خصوصیات آن را مشخص کردند. هرکدام هم سبک منحصربه‌فرد خودشان را داشتند. آن‌ها فیلم‌هایی خارق‌العاده و نوآورانه ساختند که مخاطبشان را به تفکر و تعمق وامی‌‌داشت و از آن‌ها می‌خواست که درباره زیست و وجودشان سوالاتی مطرح کنند.

فیلم‌هایی که از اخلاقیات و فضایل انسانی صحبت می‌کردند. امروز کارگردانان دیگری مثل نوری بیلگه‌جیلان و آندری زویاگنیتسف، آن مسیر را ادامه می‌دهند و سینمای هنری را زنده نگه‌ می‌دارند. فیلمسازانی که باعث می‌شوند هنوز جادوی سینما لمس شود. چیزهایی مثل ابهام، وهم، آرامش، خودآگاهی و حتی سرگردانی در فیلم‌هایشان به چشم می‌خورد. خیلی از فیلم‌های این فهرست براساس یک فاکتور انتخاب شده‌اند:

آن‌ها در بخش اصلی و مسابقه یکی از سه‌جشنواره سینمایی اروپایی مهم که محل نمایش فیلم‌های هنری است، حضور داشته‌اند: جشنواره‌های کن، برلین و ونیز. بعضی از آن‌ها حتی از این جشنواره‌ها جوایزی هم گرفته‌اند. برخی از این آثار مهم‌ترین فیلم کارگردانان‌شان نیستند اما فیلم‌های معروف‌ترشان را ممکن است دیده باشید. این یک فهرست متفاوت است؛ فیلم‌هایی که در اصطلاح عامه به مخاطبانشان روشنفکر می‌گوییم. آن‌هایی که دوست دارند فیلم‌های متفاوت از جریان اصلی سینما را تجربه کنند و ببینند.

*** اوزاک / Distant / کارگردان: ‌نوری بیلگه‌جیلان / ۲۰۰۲/ ترکیه

وقتی فیلم «اوزاک» سال ۲۰۰۳ جایزه بزرگ جشنواره کن را از آن خودش کرد، اسم نوری بیلگه‌جیلان کنار کسانی چون پازولینی، تارکوفسکی و لارس فون‌تریه گذاشته شد. فیلم نشانه‌ای بود بر دیگر شاهکارهایی که بعد از آن ساخت یعنی «روزی روزگاری در آناتولی» و «خواب زمستانی». او یکی از اریجینال‌ترین مولفان سینمای هنری معاصر است. فیلم «اوزاک» جیلان را در جوامع جهانی مطرح کرد و نمونه‌ای عالی برای آثار متین و زیبای اوست. «اوزاک» داستان مینی‌مالی دارد که درباره بحران‌ها و پیچیدگی‌های زندگی روشنفکران طبقه متوسط است. فیلم درباره زندگی در شهرهای مدرن، تنهایی و ارزش‌های فراموش‌شده سوالاتی مطرح می‌کند.

به‌لحاظ زیبایی‌شناسی اتمسفر فیلم ایستا و ساکن و از لحاظ بصری، بدیع و دلپسند است. استفاده از نماهای دور یکی از مهم‌ترین مولفه‌های سینمای جیلان است. اوزاک داستان مردی به نام یوسف است که کارگر جوان یک کارخانه است. او کارش را از دست می‌دهد و راهی استانبول می‌شود تا با یکی از اعضای خانواده‌اش به نام محمود زندگی کند. محمود وضع مالی خوبی دارد و یک عکاس روشنفکر است در‌حالی‌که یوسف درس نخوانده و آدمی ‌بدون پیچیدگی‌های فکری محمود است.

*** فیلی که هنوز نشسته است / An Elephant Sitting Still / کارگردان: ‌هو بو / ۲۰۱۷/ چین
یک حماسه فوق‌العاده چهارساعته و مرثیه‌ای بر فروپاشی اقتصادی در یکی از استان‌های چین. بخش اعظم فیلم تمرکز روی داستان زندگی چهار کاراکترش است. زندگی آن‌ها با غمی عمیق در طول فیلم باهم پیوند می‌خورد. غمی‌که با زیبایی‌شناسی فیلمساز در‌ هاله‌ای از مه همیشگی و پس‌زمینه صنعتی تصویر می‌شود. دوربین چهار کاراکتر را دنبال می‌کند و باعث می‌شود که پس‌زمینه زندگی آن‌ها به‌شکلی تغزلی محو به‌نظر برسد.

اسم فیلم از افسانه‌ای آمده که در فیلم روایت می‌شود. می‌گویند در شمال شهر مانژولی چین، فیلی وجود دارد که خیلی ساده نشسته و همه جهان را نادیده می‌گیرد. شهری که عقده‌های قهرمانان فیلم را رقم زده است. چهارنفر که یکی از آن‌ها نوجوان دانش‌آموزی است که بعد از هل‌دادن اتفاقی همکلاسی‌اش فرار کرده، یکی از دوستانش که از دست مادرش گریخته، برادر بزرگتر پسری در مدرسه که خودش را عامل خودکشی دوستش می‌داند و یک زندانی که دختر و دامادش می‌خواهند او را در خانه سالمندان بگذارند. زندگی این چهارنفر به‌نوعی به‌هم وصل می‌شود.

*** در جسم و روح / On Body and Soul / کارگردان: ‌ایلدیکو ایندی / ۲۰۱۷/ مجارستان
وقتی ایلدیکو ایندی، فیلمساز مجاری بعد از ۱۸سال دوباره سراغ سینما رفت و فیلم «در جسم و روح» را ساخت، خرس طلای جشنواره برلین را دریافت کرد و فیلم از طرف مجارستان به اسکار معرفی شد و در میان پنج‌نامزد نهایی هم حضور داشت. این یک فیلم تغزلی عاشقانه میان مردی است که کمی‌ به‌لحاظ فیزیکی مشکل دارد و زن جوان تنها و منزوی و درونگرایی که در توهمات خودش غرق است. فضایی که قصه فیلم در آن اتفاق می‌افتد، نه تنها عجیب و غریب که حتی ترسناک و مهیب است: کشتارگاه و سلاخ‌خانه‌ای که مرد و زن در آن کار می‌کنند.

آندره و ماریا در یک ارزیابی روانی که توسط سلاخ‌خانه برگزار می‌شود، متوجه می‌شوند که هردویشان شب‌ها یک رویا را می‌بینند. رویای گوزن‌هایی تنها در یک جنگل سرد. فضای جنگل بسیار شاعرانه و مدهوش‌کننده است. تضاد میان سکانس‌های سرد جنگل با گرمی‌ خون سلاخ‌خانه، به‌شدت رئالیستی و در عین حال مجذوب‌کننده است. کارگردان خیلی خوب احساسات قوی دو قهرمان شکننده فیلم را به‌تصویر می‌کشد. موسیقی آدام بالاش روی تصاویر فیلم دلنشین است. «در جسم و روح» میان منتقدان ایرانی هم طرفداران زیادی پیدا کرد.

*** قبیله/ The Tribe/ کارگردان: میروسلاو اسلابوشپیتسکی / ۲۰۱۴/ اوکراین‌
این یک فیلم اوکراینی عالی است که نویسنده و کارگردانش میروسلاو اسلابوشپیتسکی است؛ یکی از بهترین نمونه‌های فیلم‌های هنری معاصر و تجربه‌ای به‌شدت جسورانه و خارق‌العاده. فیلم در جشنواره کن برنده جایزه هفته منتقدان شد. فیلمی ‌درباره یک پسربچه ناشنوا که به زبان اشاره ساخته شده است و هیچ زیرنویسی هم ندارد. سرگئی مشکل حرف‌زدن و شنوایی دارد و به مدرسه کودکان ناشنوا می‌رود. جایی که بچه‌های دیگری هم مثل خودش در حال تحصیل هستند.

فیلم با اولین روز مدرسه آغاز می‌شود و مواجهه سرگئی را با سلسله‌مراتب سفت و سختی که خود بچه‌های مدرسه ترتیب داده‌اند، نشان می‌دهد. به‌صورت اجتناب‌ناپذیری او هم بخشی از این سلسله‌مراتب می‌شود. سرگئی با گذراندن اولین آزمون‌ها موفق می‌شود به دار و دسته بچه‌های شرور مدرسه بپیوندد که همه‌جور خرده‌خلافی مرتکب می‌شوند. زبان اشاره کاملا خشم درون این بچه‌ها را نشان می‌دهد و برای درک عشق و نفرت‌شان نیازی به دوبله یا زیرنویس نیست.

*** باشگاه / The Club / کارگردان: پابلو لارن / ۲۰۱۵/ شیلی
از پابلو لارن فیلم‌هایی مثل «نه»(No) و «تونی مانرو» را به یاد داریم و همین‌طور فیلم مشهور ژاکلین او مهم‌ترین فیلمساز معاصر شیلی است که با این فیلم خرس نقره‌ای بهترین کارگردان را از جشنواره برلین گرفت. در فیلم «باشگاه» شاهد مقابله چند کشیش هستیم که با گناهانشان در فضایی آرام و تاریک از کلیسا بیرون می‌آیند.

لارن که همیشه مجذوب تاریخ سیاسی شیلی بوده است در این فیلم داستانی انتقادی درباره کلیسای کاتولیک روایت می‌کند و ما شاهد فیلمی ‌اریجینال و البته بسیار سخت و پرتنش هستیم. تصاویر تیره و مه‌آلود باعث می‌شود وزن آن فشاری را که کشیش‌ها متحمل می‌شوند، حس کنیم. ماجرا از جایی شروع می‌شود که یک مشاور بحران توسط کلیسای کاتولیک به دهکده‌ای ساحلی در شیلی فرستاده می‌شود. جایی که کشیش‌ها و راهبه‌ها در مظان اتهام‌های اخلاقی هستند.

*** النا / Elena / کارگردان: آندری زویاگنیتسف / ۲۰۱۱/ سوئد
آندری زویاگنیتسف در فیلم «النا» دوربین‌اش را از روستا به شهر می‌برد و مخاطبانش را در سفری درباره وجدان و آگاهی و مسئولیت با خودش همراه می‌کند. زویاگنیتسف بعد از فیلم «بازگشت» تبدیل به نامی ‌مطرح در مجامع هنری شد. «النا» داستان پرستاری است که در کارش بسیار حرفه‌ای است. او با ولادیمیر مردی ثروتمند و البته مسن ازدواج کرده که نیاز به مراقبت در خانه دارد. هم النا و هم ولادیمیر به‌نوعی درگیر مشکلاتی هستند. به‌نظر فرزندان‌شان آدم‌های طبیعی و نرمالی نیستند.

وقتی ولادیمیر دچار حمله قلبی شده و در بیمارستان بستری می‌شود، تصمیم می‌گیرد وصیت‌نامه‌اش را بنویسد اما در وصیت‌نامه‌اش خبری از النا نیست. فیلم زویاگنیتسف النا را بر سر دوراهی اخلاقی میان همسرش و خانواده‌اش قرار می‌دهد و فیلم بیشتر از آن‌که به‌دنبال پاسخ باشد، سوالاتی را درباره انسانیت مطرح می‌کند. ساختار فیلم متین و ساده و طبیعی است و موسیقی فوق‌العاده فیلیپ گلس در ‌هارمونی کامل با تصاویر فیلم است.

*** بیماری گرمسیری / Tropical Malady / کارگردان: آپیچاتپونگ ویراستاکول / ۲۰۰۴/ تایوان
این فیلم برنده جایزه ویژه هیات داوران از پنجاه‌و‌هفتمین جشنواره کن شد. یکی از فوق‌العاده‌ترین فیلم‌های کارگردان اریجینال تایلندی که کارنامه درخشانی دارد و بیشتر او را برای فیلم «عمو بو نمی‌توانست زندگی‌های گذشته‌اش را به‌یاد آورد» می‌شناسند. فیلم داستان سربازی به نام کنگ است که به دهکده کوچکی در تایلند اعزام می‌شود.

به‌نظر می‌رسد که وظیفه اصلی سربازان انجام دادن تحقیقاتی درباره کشتار اسرارآمیز احشام در مزارع محلی باشد. از میانه راه با آمدن یک پسر روستایی در دل تاریکی، محوریت داستان تغییر پیدا می‌کند و حالا سربازی را می‌بینیم که در جنگل تنهاست تا یک روستایی گمشده را پیدا کند و در آن‌جا با روحی مواجه می‌شود.

*** دار و دسته / The Clan / کارگردان: پابلو تراپرو / ۲۰۱۵/ آرژانتین
‌این که «زندگی داستان را شکست می‌دهد»، شاید کلیشه‌ای بی‌فکرانه به‌نظر برسد مگر این‌که مثل کارلوس تروریست معروف به شغال، آن را به زبان بیاورد اما این جمله کوتاه در فیلم «دار و دسته» تراپرو واقعی‌تر از هر چیز دیگری است. داستان یک مامور سابق اطلاعات و امنیت آرژانتین که رده بالایی دارد و ناگهان از کار برکنار می‌شود. نامش پوچیو است و بزرگ خاندان یک خانواده بزرگ و پرجمعیت در طول دیکتاتوری آرژانتین در دهه هشتاد که البته به دموکراسی منجر شد، پوچیو برای به‌دست‌آوردن پول دست به آدم‌ربایی می‌زند و از چهار‌نفری که می‌دزدد، سه‌نفر را به قتل می‌رساند.

گیلرمو فرانچسکا بازی خارق‌العاده‌ای در نقش بزرگ دار و دسته پوچیو دارد. او این کاراکتر را جوری ترسیم می‌کند که هم ترسناک و هم کینه‌توز است و با این‌حال نسبت به همسر و خانواده‌اش پر از مهر و محبت و پشتیبان مهمی ‌برای آن‌هاست و حتی در سکانس‌هایی به دخترش در نوشتن تکالیف مدرسه‌اش کمک می‌کند. کارگردان عامدانه یا ناخودآگاه نشان می‌دهد که شیطان درون تا چه حد می‌تواند پیش‌پا افتاده باشد و ناگهان ظهور کند. فیلم انرژی فوق‌العاده و میزانسن‌های درگیرکننده‌ای دارد.

کدخبر: ۳۲۳۶۱۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر