باور کنید باور نمیکنیم!
روزنامه هفت صبح، سیامک رحمانی | تشخیص نقص فنی و لغو پرواز تهران-گرگان پس از ۲۰۰متر حرکت هواپیما روی باند، از رادار خارجشدن پرواز ایرانایرتور به استانبول و بازگشت هواپیما به فرودگاه بهدلیل نقص فنی و بالاخره فرود هولناک پرواز تهران-ماهشهر در فرودگاه ماهشهر، خارجشدن از باند و توقف در یک اتوبان در حاشیه فرودگاه.
همه اینها در کمتر از ۴۸ساعت رخ داده و حالا توصیف «بحران» برای صنعت هوایی کشور مطلقا اغراق نیست. اما برخورد مسئولان این صنعت و وزارت راه با چنین پدیدهای چیست؟ تقریبا هیچ. چه کاری از دستشان برمیآید؟ احتمالا هیچ.سابقه و تجربه نشان داده که صنایع هوانوردی ما از نظر نیروی انسانی نخبه، با وجود همه کمبودها، همچنان اوضاع مناسبی دارد.
با وجود همه سوانح و بالابودن مشکلات پروازی، احتمالا کمترین ایراد متوجه خلبانهای زبده ایرانی و مهندسان پرواز است. آنچه غیرقابل انکار است و مدام هم زمزمه میشود و تا بهحال راهحلی برایش پیدا نشده، فرسوده بودن امکانات و تجهیزات این صنعت است. تکنولوژی ترابری هوایی نیاز به قطعات و هواپیماهای مجهز دارد و در سالهای اخیر همیشه از این بابت تحت فشار بودهایم.
کم نشنیدهایم که هواپیماها در داخل کشور معمولا با سطح پایینی از ضمانت پرواز و بیشتر با جسارت و خبرگی خلبانهاست که میتوانند به پروازهای مستمر خود ادامه دهند. اما نکتهای که وجود دارد این است که به باور عامه بازهم مشکل در بیلیاقتی و سوءمدیریت است. حکمی که اگر هر جای دیگر صادق باشد، اینجا محل اشکال است.
وقتی نمیتوان قطعات را برای هواپیما تامین کرد و وقتی هواپیماها نو نیستند و سرویسهای ایدهآلی نمیشوند، از دست مدیریت فوق مدرن هم کاری برنمیآید. اما چرا مردم باور نمیکنند و حاضر نیستند بپذیرند که مشکل دیگری در کار است. بخشی از آن به تبلیغات دائمی مدیران ما برمیگردد که فکر میکنند اگر اوضاع را بر وفق مراد نشان دهند، نقش مدیریتی خود را بهتر ایفا کردهاند.
مدیرانی که فکر میکنند، اگر بگویند اوضاع مرتب است و مشکلی نیست، بهتر پست خود را حفظ میکنند و در نمایش عمومی حفظ ظاهر، رتبه بالاتری کسب میکنند. مثال دم دستش را میتوان از اتفاقات اخیر در فوتبال آورد. وقتی که کنفدارسیون فوتبال آسیا در اقدامی غیرمنصفانه میزبانی را از باشگاههای ایرانی حاضر در لیگ قهرمانان قاره گرفت.
بهانه هم سقوط هواپیمای پرواز اوکراین بود و اینکه تیمهای مهمان برای سفر به ایران امنیت ندارند. در جریان این رویداد هم، بهجای توضیحات منطقی و تلاش برای اقناع افکار دیگران، حرفی که زیاد میشنیدیم و بهشدت اعصاب را میآزرد، این بود که امنیت ما بسیار بالاست و حتی برخی مدیران از گفتن این که ما بالاترین امنیت در منطقه را داریم ابایی نداشتند.
در حالی که میشد با پذیرفتن واقعیت و بیان مشکلی که پیش آمده، بدون شوآف و ظاهرسازی سراغ حل مسئله رفت. حاصل آن ادعاهای توخالی، در کنار همه انتقادات، این باور عامه هم هست که حالا ممکن است گمان کنند واقعا مشکلی از نظر امنیتی در پروازها و امکانات زیرساختی وجود ندارد و اگر حادثهای پیش بیاید به دلیل کمکاری و ایرادات همان مدیران گزافهگوست.
این تظاهر و نتایجش را در بخشهای دیگر هم دیدهایم. مثلا در همین فوتبال، با وجود تمام مشکلات مالی، با وجود این که نقل و انتقال ارز برای فدراسیون و باشگاههای ایرانی کاری نفسگیر است و در عین حال بودجه و درآمدها به کمترین حد خود رسیده، هواداران فوتبال تغییر زیادی در اوضاع احساس نکردهاند. در همین چندهفته اخیر سه باشگاه بزرگ کشور مربیان خارجیشان را از دست دادهاند.
در میان نارضایتی و فشار و هیاهوی فوتبالدوستان. مربیانی که رضایتی کسب کرده بودند و رفتنشان ضربه بزرگی به فوتبال ما و روان تماشاگران بود. در همین نیمفصل گذشته، بسیاری از بازیکنان خارجی حاضر در لیگ برتر ایران را ترک کردند. دلیل عمده هم نداشتن پول و مشکلات پرداخت حقوق دلاری بوده است. اما هواداران همچنان چنین مشکلی را عمده نمیبینند.
مشکلات اقتصادی را درک نمیکنند. جدا از قراردادهای کلانی که -در کمال شگفتی- همچنان بسته میشود و پولهای هنگفتی که جابهجا میشود، شاید دلیل بزرگتر، این است که مدیران کشور از گفتن واقعیت به مردم طفره میروند و فکر میکنند نباید روحیه جامعه را پایین بیاورند.
شاید بزرگترین انتقاد به رئیسجمهوری وارد است که هنوز تصمیم نگرفته با مردم طرف شود و به صراحت مشکلات را بگوید. بارها به روحانی گفته شده که با کجدار و مریز و نگفتن واقعیات کاری از پیش نمیرود و فقط خودش آماج حملاتی قرار میگیرد که نقشی در بهوجود آمدنشان نداشته. حملاتی که اکنون هم شاهدش هستیم.
توضیحات غیرجدی دولتیها برای شرح مصائب هم باعث نشده مردم باور کنند که چه اتفاقی افتاده و درحال پیشروی است. روحانی باید به مردم بگوید که خزانه دولت چه وضعی دارد. باید بگوید با ادامه این روند مشکلات چطور افزایش خواهد یافت. مردم هنوز درک نکردهاند که بدون نفت، با رشد منفی اقتصادی، با کاهش ارزش پول ملی، زندگی گرانتر و سختتر خواهد شد.
مردم فکر میکنند اینها همه شوخی است و دلیلش مثلا ادامه مذاکرات ظریف با اروپاییها یا بیتوجهی دولت است. فکر میکنند با درایت و عوضشدن مدیران مشکلات بهراحتی قابل حل است. تبلیغات دروغین رقبای دولت هم این بادکنک توهم را بیشتر باد میکند. ولی نتیجه ازدسترفتن اعتماد عمومی به مدیران است و نارضایتی بیشتر و فشار بیشتر بر مسئولانی که کارهای نیستند و نقشی در تولید و حل این معضلات ندارند. تا وقتی هم برای بیان واقعیات و صحبت عریان با مردم تصمیم جدی گرفته نشود، اوضاع همین است. هواپیماها سقوط میکنند و جامعه باور نمیکند.