کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۷۱۳۴۳
تاریخ خبر:

باشگاه مشت‌زنی| ورزشی که برای سیگار ضرر داشت!

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی | یک: ۲۵‌سال پیش در روزگاری که آرام‌آرام قطع ارتباط با تلویزیون و سریال‌های آبکی‌اش را تمرین می‌کردیم، از واکنش‌های اطرافیان به پخش سریالی به‌اسم کهنه‌سوار پی بردیم که اکبر خواجویی پس از موفقیت‌های خیره‌کننده سریال به‌شدت سنت‌زده‌اش «پدرسالار»، آن را ساخته بود و حکایت مخالفت‌های عیان پدری سخت‌گیر در مقابل علاقه‌مندی و استعداد شگرف پسرش به ورزش کشتی را روایت می‌کرد و تمرینات یواشکی و دور از نظرش را! هر‌چند ساختار ضعیف سریال مانع از ماندگاریش شد، ولی چه بسیار جوانانی که با دیدن سریال داغ دلشان تازه شد و به بازخوانی خاطرات تلخی مبادرت کردند و مشکلاتی مشابه که هر یک به‌نوعی در گذشته خویش با آن دست به گریبان بودند.

روزگاری که از ورزش به «بازی» تعبیر می‌شد و حرمت هر‌گونه بازی هم در جامعه سنتی اظهر من‌الشمس بود و پدران دلواپس دنیا و آخرت، با هیچ تحلیلی نمی‌توانستند با آن کنار بیایند و به فعلی جز تحصیل و کمک‌حال والدین شدن رضا دهند. این چنین بود که تمام عشق و علاقه‌مان به توپ گرد و ورزش فوتبال در سینه حبس شد و خلاصه شد به جمع‌آوری عکس فوتبالیست‌ها در خفا و خواندن دزدکی مجلات ورزشی و تماشای حسرت‌بار ورزش دیگران و وقتی هم که در ۱۵‌سالگی نخستین تجربه‌های عملی فوتبال را از سر می‌گذراندیم دیگر کار از کار گذشته بود و دوران رشد و یادگیری ورزش سپری شده بود و این پای‌مان به آن یکی می‌گفت: «شکر تناول نکن!»

و اگر شانس یار می‌شد پا به‌توپ می‌رسید و می‌توانستی آن را به سمت دروازه رقیب روان کنی، همان لحظه‌ای که ستارگان ورزش ژست می‌گرفتند و ادا در‌می‌آوردند، چون مطمئن بودند دوربین روی آنها زوم است، ما هم باید سرمان را برمی‌گرداندیم و نگاهی به کوچه بالایی می‌کردیم که هر آن ممکن بود پدر را در قاب تصویر بگیرد و چشمان غیظ‌آلودش و سری که به علامت «بیا اینجا تا نشانت بدهم!» تکان داده می‌شد و این خود اول شاهنامه‌ای بود که آخرش بر‌خلاف قاعده اصلاً هم خوش نبود و اگر کتکی در کار نبود دست‌کم باید ساعت‌ها اوقات‌تلخی و آن نگاه ویران‌کننده و خانه‌خراب‌کن را تحمل می‌کردیم

و همیشه آرزو داشتیم که کسی مثل هادی خضوعی (داریوش ارجمند) سریال به سوی افتخار به تورمان بخورد و استعداد نداشته‌مان را کشف کند و درس اخلاق در گوشمان زمزمه کرده و موجبات سوگلی سکوها شدنمان را فراهم آورد که پیدا نشد و زمزمه نکرد و همینجوری اسیر روزمرگی‌ها شدیم تا سیگاری شدن و در خفا دود به‌راه انداختن بسیار آسان‌تر و قابل‌دسترس‌تر از نیم‌ساعت بازی پینگ‌پنگ باشد. آنجا که برای حضور در کلاس‌های آموزش تنیس روی میز تابستانه کانون‌های پرورشی باید هزارتا دروغ و راست را سر هم کنی و غیبت یکی دوساعته‌ات را توجیه کنی و کل ساعات شب و روز را برای این کلاس لعنتی، نقشه بچینی، هنوز هزار سال نوری با دورانی که جماعت التماس فرزند می‌کردند تا برود مدرسه فوتبال فاصله تاریخی وجود داشت.

اگر هم خیلی خوش‌شانس بودی پدر صدایت می‌کرد مغازه و دبه‌ای شیر می‌داد به دستت و می‌گفت: ببر در خانه فلان مشتری و تو از یک طرف شرمنده و خجل از اینکه باید ساعت ۹ صبح زنگ در خانه غریبه‌ای را بزنی و دختری هم‌سن‌و‌سال تو در را باز کند و با شرم بگویی «شیر آوردم… ظرفش را لطفا برگردانید!» و از طرف دیگر خوشحال باشی که می‌توانی در ادامه این قضیه یک ربع پیاده‌روی کنی و سری به کلاس بزنی و ظرف خالی شیر را پشت در قایم کرده و چند تا سرویس و آبشار و «بک‌هند» بزنی و یک چشمت به ساعت باشد که زیاد دیر نشود و تلاشت حلال گردد. به این امید که موقع برگشت با پدر روبه‌رو نشوی و نپرسد این‌همه وقت کجا بودی؟ به‌خدا قسم که این زندگی یک کودکی درست و حسابی به همه ما بدهکار است و البته یک نوجوانی و یک جوانی و حتی میانسالی را!

دو: این روزها سریال یاغی و پسرکی پرشور همزمان عاشق دختری نمکین و ورزشی سنگین شده و دوست دارد هر دو را به موازات هم پیش برده و از‌ موفقیت در کشتی پلی برای رسیدن به محبوب بسازد. در این مسیر نمی‌شود از نقش بسیار پررنگ بهمن (پارسا پیروزفر) که خود عشقی ناکام به کشتی داشته و با مصدومیتی بد‌موقع مجبور شده برای همیشه فرصت رنگ واقعیت پوشاندن به رویاهایش را از دست بدهد، غافل بود. آدمی دوست‌داشتنی و به‌شدت پولدار و متنفذ که اراده‌اش برای انجام یک کار کافی است و چقدر دوست داشتیم که یک روز چشم باز کنیم و ببینیم کسی مثل او در مناسبت‌ترین زمان و مکان به پست‌مان خورده و دستمان را گرفته و راه و چاه را یاد داده و ما را به جزیره خوشبختی رهنمون کرده، کسی مثل همان هادی خضوعی و یا حتی ژان والژان و مایی که همواره در زندگی احساس «کوزت» بودن داشته‌ایم و داریم. کجا بود دستی که سطل سنگین پر از آب را در جنگلی تاریک و مخوف از دستمان بگیرد و ما را به خانه آورد؟

سه: معمولا به‌دلیل مشکلات خاص کارگردانی صحنه‌های ورزشی و غیرقابل پیش‌بینی بودن آنها، در ایران کمتر فیلم و سریالی با پس‌زمینه ورزشی قابل دفاع و موفق می‌توان یافت چرا‌که بازیگران حرفه‌ای هر‌چقدر در ایفای نقش اجتماعی قهرمانان ورزشی هم که موفق باشند از آنجایی‌که فقط یک قهرمان می‌تواند مثل یک قهرمان ورزش کند، در نتیجه در بخش‌های ورزشی این ضعف به‌چشم خورده و توی ذوق می‌زند. فرقی هم نمی‌کند بازیکنان تیم فوتبال حاضر در سریال به سوی افتخار باشد یا نقی معمولی در پایتخت ۳! شاید بتوان ادعا کرد که سریال یاغی در این زمینه تا به امروز موفق‌ترین است و علی شادمان سعی کرده نقش یک کشتی‌گیر سبک‌وزن را با مهارت ایفا کند و از سوی دیگر کارگردانی محمد کارت هم باعث شده از نقطه‌نظری به کشتی بنگرد که ضعف‌ها خیلی به‌چشم نیاید. تنها کسی که در این سال‌ها توانسته توازنی بین بازی و ورزش برقرار کند، پژمان جمشیدی بود که در سریال پژمان بر نظریه «بازیگرانی که ورزشکار نیستند و ورزشکارانی که بازیگر نیستند!» خط بطلان کشید و امروز هم به‌عنوان بازیگری درجه اول در سینما و تلویزیون ایران حضور دارد.

چهار: سینمای ایران هم از این قضیه و رویکرد نامتوازن کم ضربه ندیده و فیلم پر‌زحمت غلامرضا تختی دقیقاً از جایی آسیب می‌بیند که قبلی‌ها هم دیده‌اند و ساختار سیاه‌سفید و مستندوار و طراحی صحنه قوی فیلم وقتی به بازی بازیگر نقش تختی می‌رسد، دچار افتی فاحش می‌شود که عکس آن در عرق سرد اتفاق افتاد و به‌رغم تلاش بسیار زیاد باران کوثری در نمایش روان به‌هم‌ریخته زنی که کوچکترین اجازه‌اش دست همسری زورگو و باج‌خواه است، کمتر کسی توانست او را به‌عنوان کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان ایران باور کند، در‌حالی‌که خود پدری فوتبالیست داشت و شاید از کودکی با توپ بیگانه نبود ولی وضعیت جسمانی و مهارت ورزشی پایین سبب می‌شد که فیلم در هنگام نمایش صحنه‌های ورزشی به‌شدت افت کند.

پنج: کماکان متوازن‌ترین و ماندگارترین فیلم ورزشی آفساید (جعفر پناهی) است که با درهم آمیختن سینما و واقعیت ورزش، توانست با پس‌زمینه قرار دادن بازی ایران در راه جام جهانی، گزارشی تلخ و تکان‌دهنده اجتماعی از شرایط روز جامعه و دخترانی که آرزوی رفتن به ورزشگاه آزادی را دارند، ارائه دهد. مشکلی که بعد از ۲۰‌سال هنوز محل مناقشه جامعه، حاکمیت و فیفا است و به‌نظر نمی‌رسد به این زودی‌ها راه‌حلی برای آن یافت شود!

کدخبر: ۴۷۱۳۴۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر