باشگاه مشتزنی| قربانیِ بادِ موافق
روزنامه هفت صبح، رضا فراهانی| یک: هرچقدر دور و برم را نگاه میکنم و زیر و زبر خاطرات فوتبالیام را خانه تکانی میکنم چیزی بدتر از نمایش کاریوس در فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل رئال مادرید پیدا نمیکنم،منتهیالیه بد بودن و فاجعه آفریدن در آن سطح فوتبال میشود نمایش مفتضحانه کاریوس مقابل بنزهایی که هنوز توپ طلا نبرده بودند اما زهردارو بیرحم بودند، بعید میدانم بدتر از این بودن امکانپذیر باشد چون اگر بود احتمالا کاریوس با آن سطح نازل جای دیگری رکورد خودش را میشکست .
غیر از او چه کسی میتواند در فینال لیگ قهرمانان توپ را به پای مهاجم حریف بکوبد و یک گل به رقیب تقدیم کند؟ چه کسی جز او میتواند از فاصله چند ده متری توپی که مستقیم به آغوشش رسیده را به درون دروازه تعارف کند؟ بعد از سوال چرا میرزاپور توانست در جامجهانی بازی کند اما سیدمهدی رحمتی نه اینکه کاریوس چطور توانست دروازهبان اول لیورپول باشد یکی از جدیترین پرسشهای فوتبالی است که هیچوقت پاسخش را نیافتهام.
دو: بیایید برای یادآوری شبهای فاجعهبار بازیکنان خیلی به ذهنمان فشار نیاوریم و برگردیم به همین چند شب پیش و شش گل خوردهمان از انگلیس را مرور کنیم،در شبی عجیب که مثل بسیاری از شبهای این مملکت حاشیه بر متن غلبه داشت و اتفاقی تلخ بیرانوند را از ترکیب بیرون کشید و سیدحسین حسینی یکی از ترند ترین ساعات زندگیاش را گذراند ودر کنار یک خط دفاعی فاجعه و یک سرمربی مستاصل و مجموعهای از تماشاگران ناامید سنگینترین شکست تاریخ تیم ملی در جامجهانی را رقم زد.
قرار بود دنیا به ما خیره شود و رشادت بچههایمان را ببیند اما مثل همیشه و همه عرصههای سیاست و اقتصاد و فرهنگ ما را در حضیضِ ذلت دید. این وسط سیدحسین حسینی هرچه آمد را نگرفت، از زمین و هوا درهای دروازهاش را برای مهاجمان خطرناک انگلیس باز کرد و انواع و اقسام گلها را دریافت کرد تا یک شب تلخ همراه با تحقیر ملی به ارمغان بیاورد.
چه کسی میداند اگر بیرانوند بود همین تعداد گل را دریافت میکرد یا نه؟ بحث پیدا کردن یک گردن برای قرار گرفتن زیر گیوتین نیست، موضوع فوتبال است که گاهی همینقدر بیرحمانه رویای جوانها را نقش بر آب میکند و درست در لحظهای که فکر میکنی شانس به حسینی رو کرده تا خودش را به جهان نشان بدهد بدشانسی که همیشه پشت شمشادها خانه دارد میپرد بیرون و بغلش میکند و میگوید:«نه پسر، نه امشب شب توست نه انگلیس سکوی پروازت!»
حسینی سی ساله دوشنبه شب فهمید که شانس فقط یکبار در خانه را میزند اما بدشانسی همیشه پشت در است و معلوم نیست در را که باز کنی کدامشان زودتر بپرند داخل. سی ساله بودن و شش گل خوردن جای بدی از زندگی دروازهبان است چون هم از روزهای خاطرهسازی خیلی گذشته هم فرصت چندانی برای جبران باقی نمانده اما چه میشود کرد؟ فوتبال است و همین بالا و پایینها و برد و باختهایش و حسینی است و همین قربانی شدن با باد موافق!ما دوشنبه شب را از یاد نخواهیم برد اما شاید روزی جبرانش کردیم…