کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۹۰۲۹۴
تاریخ خبر:

باشگاه مشت‌زنی| اندر مصائب حسینی بودن

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی| یک: ‌ گلرهای نگون‌بخت، از دیرباز مظنونین همیشگی نمایش‌های افتضاح یک تیم بوده و خواهند بود و بعد از به صدا درآمدن سوت پایان شکست‌های پرگل، کمتر کسی یقه بازیکنان بی‌خیالی را می‌گیرد که نه در دفاع و نه در حمله، وظایف خود را به درستی انجام نداده و موجب تبدیل محوطه هجده قدم تیم به حیاط خلوت رقیب و یکه تازی آنها و توپ باران کردن تیم از یمین و یسار شده‌اند و همه متفق‌القول بر این باورند که اگر دروازه‌بان ۱۰سانت دستش را بالاتر می‌برد و یا شیرجه را بهتر می‌زد از به ثمر رسیدن گل‌ها جلوگیری می‌کرد.

اما دریغ از تقسیم بار سنگین شکست بر روی دوش سایر بازیکنان! ناصرخان حجازی که به سر خم نکردن در مقابل قدرت معروف بود خاطره‌ای از جام‌جهانی ۱۹۷۸ و بازی مقابل هلند تعریف می‌کرد و از جو عجیب‌وغریبی که بازیکنان را گرفته بود می‌گفت و اضافه می‌کرد این جو چنان رویشان اثر گذاشته بود که وقتی توپ در اختیار گلر بود و می‌خواست آن را به دفاع‌های کناری بسپارد تا بازیسازی را از دفاع آغاز کنند و کمی از سرعت حمله حریف بکاهند

هرکدام چنان سر برمی‌گرداندند و خود را به ندیدن می‌زدند که انگار تماشاگری داخل میدان هستند با پیراهن تیم ملی و به هیچ وجه تمایلی ندارند که توپ به آنها سپرده شود تا بعد از لو دادن احتمالی توپ، سیبل شوند. ناصرخان تعریف می‌کند که وقتی از یافتن بازیکن هم دسته مایوس می‌شدم به اجبار زیر توپ زده و به قصد دور کردن توپ از دروازه با ارسالی بلند آن را به زمین حریف می‌فرستادم و چند ثانیه بعد دوباره توپ در اختیار لاله‌های نارنجی اروپا قرار می‌گرفت و حمله دیگری به سمت دروازه ایران می‌آغازیدند و روز از نو و روزی از نو!

دو: در دقایق نخست بازی کمرشکن ایران با انگلستان وقتی مصدومیت بیرانوند به حدی شدید شد که توان ادامه بازی را از او گرفت شاید اگر دستگاهی اختراع می‌شد و می‌رفت ‌به درون بیرانوند به وضوح می‌شد رضایتش از خلاصی از آن جهنم تدارک دیده شده را با تمام وجود حس کرد و در مقابل وقتی که کی‌روش فرمان ورود به زمین را برای حسینی صادر کرد در چهره‌اش هراس و از پیش باختگی را به وضوح می‌شد تماشا کرد و انگار به هیچ عنوان آمادگی ذهنی حضور در مصافی اینچنین سنگین را نداشت و بخت بد خویش را لعنت می‌فرستاد

که بعد از سال‌ها نشستن روی نیمکت تیم ملی و تماشای حضور رقبا در قفس توری تیم ملی، فرشته اقبال روزی به او چشمک زده که شاید به جرات بتوان گفت که یکی از سخت‌ترین، غیرقابل تکرارترین و در عین حال کابوس‌وارترین بازی‌های تاریخ تیم ملی بود که نیمکت‌نشین‌ها خوشحال‌تر از بازیکنان داخل زمین بودند و هر چند این یک تیغ دو دم بود و حسینی شانس آن را داشت که یک‌بار برای همیشه اسمش را در تاریخ فوتبال ایران جاودانه کند و به قبله‌گاه عاشقان فوتبال تبدیل شود

اما آن روز روزش نبود و پازل اشتباهات جوری چیده شد که بعد از کیسه بوکس شدن به عنوان متهم ردیف اول به جوخه اعدام سپرده شود و برای همیشه پرونده خود را ببندد. هرچند که از پیش‌ترها ثابت کرده بود آن جسارت و شجاعت لازم برای سنگربانی در آن سطح را نداشته و بیشتر اسیر احساسات شده و روزی داسایف بوده و روزی دیگر غضنفر اما نباید از حق گذشت که در برابر آمادگی و سطح بالای فنی تیم انگلیسی و شرایط غمبار محیط و فشارهای وارد بر کل تیم و وادادگی مدافع و هافبک‌های تیم ملی و نداشتن کمترین تمرکز لازم برای بازیکنان، هر کسی درون دروازه بود در نتیجه دیدار چندان فرقی نمی‌کرد

و از شوربختی حسینی قرعه به نامش افتاد تا دنیا دنیاست همه او را با آن ۶ گل به یاد بیاورند و اویی که از این موقعیت بادآورده برای تثبیت خود استفاده نکرد به بدترین نحوی مجازات شود. موقعیتی که مشابه آن در جام‌جهانی ۹۰ ایتالیا با مصدومیت نری پمپیدو به سراغ سرجیو گوی‌کوچه‌آ ‌آمد و توانست از آن بهره جوید و یک تنه تیم خسته آرژانتین را تا فینال جام بالا بکشد و خود را سوگلی مردمی کند که قبل از شروع مسابقات جام‌جهانی کمترین شانسی برای حضورش در چارچوب دروازه قائل نبودند.

سه: در مسابقات پیش مقدماتی جام‌جهانی ۱۹۹۴ آمریکا، تیم ملی ایران دو دروازه‌بان درجه یک داشت که دست علی پروین سرمربی تیم ملی را برای گزینش فرد شایسته برای حفاظت از چارچوب دروازه باز گذاشته بود. احمدرضا عابدزاده بعد از چند سال حضور فیکس در تیم ملی و استقلال و قهرمانی در جام باشگاه‌های آسیا و بازی‌های آسیایی پکن تا اندازه‌ای بی‌انگیزه شده بود و حاشیه‌هایش بیشتر از متن شده و گاه گل‌های بدی می‌خورد که اوج آن در فینال جام باشگاه‌های آسیا در سال ۹۱ بود که یک گل از روی نقطه کرنر خورد تا بازی استقلال و الهلال در وقت‌های قانونی و اضافی مساوی تمام شود

و در ضربات پنالتی همه چیز را به درخشش عابدزاده موکول کنند تا برای دومین سال پیاپی جشن قهرمانی گرفته و کاپ آسیا را به تهران آورند اما عابدزاده‌ای که در مسابقه رده‌بندی جام ملت‌های آسیا ۱۹۸۸ در برابر چین و فینال بازی‌های آسیایی در برابر کره‌شمالی چند پنالتی مهار کرده بود و همه او را استاد مهار پنالتی می‌دانستند چنان بی‌انگیزه ظاهر شد که قابل انتظار نبود و باعث از کف رفتن قهرمانی شد تا این امر همزمان با درخشش فوق تصور بهزاد غلامپور در دروازه پاس تهران شود و باعث رقابت تنگاتنگ این دو در تیم ملی شده و علی پروین را مجاب به استفاده از هر دو دروازه‌بان در ترکیب تیم ملی کرده و سیستم چرخشی را تجویز کند.

در حالی که در بازی با عمان غلامپور کلین شیت کرده بود در بازی تایوان عابدزاده در چارچوب دروازه ایستاد و در همان دقایق نخست به شدت مصدوم شد تا غلامپور داخل دروازه برگردد و با درخشش کامل به‌خصوص در دو بازی رفت و برگشت با سوریه یک تنه در برابر حملات زهردار سوری‌ها بایستد و تیم را به دور بعد ببرد. وقتی مسابقات مقدماتی در دوحه قطر آغاز شد کمتر کسی از ناحیه دروازه تیم ملی احساس خطر می‌کرد اما در همان مسابقه نخست، کره‌جنوبی چنان بلایی سرمان آورد که باخت سه بر صفر هم از سرمان زیاد بود و خوش شانس بودیم که تعداد بیشتری گل نخوردیم و دروازه‌بانی که قرار بود ستاره تیم شده و ما را به جام‌جهانی ببرد

چنان افتضاحی بار آورد که حتی از خوردن گل از نقطه کرنر هم کم نگذارد و دیگر کسی به این فکر نکند چرا باید کریم باقری در پست دفاع چپ به کار گرفته شود؟ غلامپور در مسابقات بعدی بدتر و بدتر هم شد تا ایران تورنمنتی کابوس‌وار را تجربه کرده باشد و بعد از آن غلامپور هیچ وقت نتواند به وضعیت قبلی‌اش برگشته و همواره با زانوانی لرزان در چارچوب دروازه بایستد و بعدها حتی پیوستنش به استقلال و حضور طولانی مدت در این تیم هم نتواند آن صلابت، رشادت و اعتماد به نفس لازم را به او برگرداند.

هر چند گاه ناپرهیزی کرد و به تنظیمات اولیه برگشت مثل دربی سال ۷۴ که در برابر مهاجمان خطرناک پرسپولیس همچون علی دایی، فرشاد پیوس و مجتبی کرمانی‌مقدم ایستاد و نقش نخست پیروزی سه بر یک استقلال را ایفا کرد و یا در بازی‌های آسیایی ۱۹۹۸ بانکوک و تیم تحت مربیگری منصور پورحیدری حضوری ثابت داشت که به قهرمانی ایران در آن مسابقات انجامید ولی آن غلامپور در نهایت سایه‌ای از بهزاد چابک و چالاک قبل از مسابقات دوحه را به همراه داشت. انگار احساسات برای یک دروازه‌بان زیانش از مخدر بیشتر است و وجود اعتماد به نفس ولو از نوع کاذب‌اش از نان شب هم واجب‌تر است و کارایی و بازدهی یک دروازه‌بان را بالا می‌برد.

کدخبر: ۴۹۰۲۹۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر