کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۲۸۴۶۰۰
تاریخ خبر:

بازیگران بدشانسی ‌که مسحورمان کردند

روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | نگاهی به چند نقش‌آفرینی برجسته میان فیلم‌هایی که تا اینجای سال اکران شده‌اند. طبعا بخشی از موفقیت مرهون بازیگران نقش‌هاست و بخش دیگری هم مدیون کاراکترهایی که خوب نوشته شده‌اند. بازی‌های خوب در فیلم‌هایی که شانسی در فصل جوایز ندارند.

‌بیش از نیمی‌ از سال میلادی گذشته و این دو‌سه‌ماه آخر فصل جوایز سینمایی است و فیلم‌های مهمی‌ که اکران می‌شوند تا شانس‌شان را برای رقابت‌های گلدن‌گلوب و اسکار امتحان کنند. اما فیلم‌هایی که نیمه‌ اول سال اکران شده‌اند، کمتر پیش می‌آید جایی در این رقابت تنگاتنگ و فشرده داشته باشند.

برخی از این فیلم‌ها آثار خوبی هستند که نکات مثبت زیادی دارند. به‌خصوص بازی بازیگرانشان در حدی برجسته است که حقشان است مورد توجه قرار بگیرند. امسال در همان چندماه ابتدایی فیلم‌هایی دیده شده‌اند که بشود درباره بازی بازیگرانشان حرف زد. برخی از این بازی‌ها در فیلم‌های مستقل بوده است یا فیلم‌های هنری که مخاطب محدودتر داشته‌اند اما بعضی از بازی‌ها هم در فیلم‌های بزرگتر اتفاق افتاده که استحقاقش را دارند، درباره‌شان صحبت شود.

برخی از این بازی‌ها ممکن است تا پایان سال توسط رای‌دهندگان جوایز به یاد آورده شوند و برخی از آن‌ها متاسفانه فراموش خواهند شد اما همه آن‌ها ارزش این را دارند که در این فهرست حضور داشته باشند. از آن‌جایی که پخش فیلم‌ها در کشورهای مختلف متفاوت است، مبنا اکران فیلم در کشوری است که به آن تعلق دارد. به همین دلیل برخی فیلم‌ها مثل «high life» یا «سایه‌ها» در فهرست حضور ندارند.

*** الیویا وایلد در پارتیزان / A Vigilante / کارگردان: سارا دگر نیکسون / ‌امتیاز متاکریتیک: ۶۸ از ۱۰۰
الیویا وایلد از آن دسته بازیگرانی است که همیشه استحقاق کارنامه‌ای بهتر از این را داشته است. او هر از چندگاهی چند نقش واقعا قوی در فیلم‌های مستقل بازی کرده است و درمجموع کارنامه خوبی دارد. اما نقش‌هایش اغلب با بی‌مهری مواجه شده‌اند. امسال به لطف استقبال منتقدان، برای کارگردانی قابل توجهش در فیلم «خرخون‌ها»(booksmarts) توجه زیادی دریافت کرد اما متاسفانه بیشتر مردم بازی‌اش را در فیلم «پارتیزان» نادیده گرفتند.

از عنوان فیلم ممکن است تصور کنید این‌هم یکی از آن فیلم‌ها با لیستی از آدم‌هایی است که کسی آرزوی مرگشان را دارد. این فیلمی ‌است که احتمال دارد خیلی‌ها را ناامید کند بیشتر به این دلیل که شبیه هیچ‌کدام از آن فیلم‌های انتقام‌گیرانه‌ای که تا به حال دیده‌اید نیست. سرعت فیلم و لحن آن مناسب همه نیست. به‌علاوه سوژه سختی دارد که فیلم را برای دیدن آزاردهنده می‌کند.

در مورد بازی وایلد، او در این فیلم دگردیسی‌های جدی را پشت سر می‌گذارد تا تبدیل به زنی شود که به دلیل سوءاستفاده‌های جدی که از لحاظ فیزیکی و اخلاقی تحمل می‌کند، رنج می‌کشد. او یک گرگ تنهاست که به قربانیان زنی که مورد تعدی قرار گرفته‌اند، کمک می‌کند تا از شرایط اجباری‌شان فرار کنند و در عوض هیچ چیزی از آن‌ها نمی‌خواهد.

تصویری که وایلد ارائه می‌دهد به‌شدت تاثیرگذار است. شخصیت او دائم با پنیک‌اتک(حمله‌های وحشت) روبه‌رو می‌شود و وایلد موفق می‌شود حالات گوناگون او را به روشی موثر در تعادل نگه‌دارد. امسال فیلم «خرخون‌ها» را از او دیدید و تحسین کردید حالا «پارتیزان» را هم تماشا کنید تا ببینید به عنوان یک بازیگر هم چه کارهایی از او ساخته است.

*** الیزابت ماس در رایحه او / Her Smell / کارگردان: الکس راس پری / امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
از آن فیلم‌هایی است که نمی‌شود دیدنش را به بقیه توصیه کرد. ممکن است حتی برای برخی خسته‌کننده هم باشد. اما اهمیتی ندارد که درنهایت درباره فیلم چه فکری می‌کنید. بیشتر مردم روی یک موضوع اتفاق نظر دارند: بازی الیزابت ماس نقطه عطف فیلم است.
در سه‌بخش اول فیلم حس می‌کنید خودتان را در میان مردمی‌ می‌بینید که هیچ‌چیزی درباره‌شان نمی‌دانید.

ارتباط برقرارکردن با آن سخت می‌شود اما ماس چنان نیروی طبیعی دارد که نمی‌توانید چشم از او بردارید و احساس می‌کنید که مجذوب حضورش روی پرده و اجرای خشن‌اش شده‌اید. آخرین پرده داستان آشناتر است. وقتی که ماس نشسته و یکی از آهنگ‌های برایان آدامز را می‌خواند. یکی از زیباترین و مجذوب‌کننده‌ترین سکانس‌های سال است. اجرای این سکانس اعتماد‌به‌نفسی می‌خواهد که بازیگران کمی‌ به آن رسیده‌اند.

*** مدز میکلسون در قطب شمال / Arctic / کارگردان: جو پنا/ امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰
جو پنا اسمش را با یوتیوب سر زبان‌ها انداخت. با کانالی که در آن موسیقی و فیلم کوتاه می‌گذاشت. به‌علاوه آگهی‌های بازرگانی می‌ساخت و برای اولین فیلم بلندش هم بازیگر مناسبی را انتخاب کرد. فیلم‌های مربوط به نجات پیداکردن از شرایط سخت برای بازیگرانشان نقش‌های مناسبی هستند: تام هنکس، جیمز فرانکو، لیام نیسن و رابرت ردفورد.

این لیست ادامه هم دارد. حالا میکلسون هم این فرصت را پیدا کرده که تمام بار یک فیلم را روی دوش‌اش حمل کند. کاریزما دارد و تنش بی‌رحمانه از عذاب، نگرانی و اضطراب در تمام طول فیلم در کاراکترش به چشم می‌خورد. آن‌هایی که به دنبال یک روایت بیانگر هستند، باید بدانند که هیچ فلاش‌بکی از زندگی گذشته او در فیلم نمی‌بینند. نه عکس‌های خانوادگی و نه مونولوگی که به صورت صدای روی تصاویر بیاید و درباره سقوط هواپیمایی که او قربانی‌اش بوده، توضیح بدهد.

اما حالت صورت او بیشتر از هر مونولوگی گویاست. امیدش را از دست می‌دهد، دوباره آن را به‌دست می‌آورد و از همه قدرتش استفاده می‌کند. علاوه بر بازی میکلسون فیلمبرداری و طراحی صحنه فیلم هم حیرت‌انگیز است اما اگر فقط یک‌چیز باعث شود که فیلم در یادتان بماند قطعا اجرای محکم میکلسون است.

دانلود PDF

کدخبر: ۲۸۴۶۰۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر