بازیگرانی که دست کم گرفته شدند
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی | فهرست بهترینهای سال گذشته باعث شد که خیلی از عوامل فیلمهایی که کمتر دیده شدند، نادیده گرفته شوند. یک سایت سینمایی دست به انتخاب بازیگرانی زده است که سال گذشته اجراهای قابل توجهی از خودشان نشان دادند اما کمتر مورد توجه قرار گرفتند.
۲۰۱۹ سال واقعا فوقالعادهای برای سینما بود. حتی آنهایی که به سینمای هالیوود علاقهای ندارند هم فهرست مفصلی از فیلمهایی دارند که میتوانند از سال ۲۰۱۹ انتخاب کنند. درحالیکه به پایان دهه دوم رسیدهایم، مشخص است که تعداد هنرمندان پرشور و بزرگی که اینروزها در سینما کار میکنند، بیشتر از کل تاریخ سینماست.
از دیدن بازیهای فوقالعادهای که در فیلمهای ۲۰۱۹ دیدیم، هیجانزده شدیم. دلایل زیادی وجود دارد که چرا خیلی از این بازیها مورد توجه قرار نگرفتند. گاهی اوقات فیلمهایی که این بازیگران در آنها ایفای نقش کردهاند بهخوبی دیده نمیشوند و توجه لازم را به خودشان جلب نمیکنند.
و گاهی اوقات هم بازیهای بازیگران درست تفسیر نمیشود یا قضاوت آنها را بیشتر به شایستگی خود فیلم مرتبط میکنند و نه فقط بازی بازیگر. فیلمهایی هم هستند که آنقدر بازیهای خوب در آنها میبینیم که بهناچار برخی از بازیگرانش زیر سایه دیگران قرار میگیرند و بهچشم نمیآیند. یا نقشهایی که کوچک هستند اما با اینحال تاثیر مهمی روی داستان فیلم دارند. به هفتبازی سال ۲۰۱۹ اشاره میکنیم که کسی درباره آنها حرف نزده است.
*** رایلی کیو / فیلم: زیر دریاچه نقره / کارگردان:دیوید رابرت میچل
این احتمالا تفرقهبرانگیزترین فیلم سال ۲۰۱۹ است. برخی آن را بهصراحت شاهکاری میدانند که به فساد هالیوود قدیم و طبیعت تئوریهای توطئه میپردازد و بعضی دیگر آن را فیلمی جنسیتزده میدانند که معمایی ناامیدکننده مطرح میکند و درنهایت هم نتیجهگیریاش راضیکننده نیست. فیلم اوایل سال در جشنواره کن به نمایش درآمد و بازی اندرو گارفیلد در آن ستایش شد.
او نقش مردی به نام سم را بازی میکرد که زنی اسرارآمیز را در خانهاش پیدا میکند. صبح روز بعد زن ناپدید میشود. سم سرتاسر لسآنجلس را دنبال او میگردد. رایلی کیو نقش زن را بازی میکند. اولینبار که رایلی کیو را میبینیم، انگار زن رویایی سم است. او شیوه رفتاری ستارههای قدیمی هالیوود را تقلید میکند. کیو موفق میشود به این شخصیت بعدی اسرارآمیز ببخشد. جادوی بازی او بهخصوص در سکانس آخر دیده میشود، وقتی که دو کاراکتر کنار هم قرار میگیرند و معلوم میشود که درحقیقت چقدر از یکدیگر کم میدانند. کیو قلب فیلم «زیر دریاچه نقره» است.
*** ری لیوتا / فیلم: داستان ازدواج / کارگردان: نوآ بومباک
آدام درایور، اسکارلت جوهانسون، لارا درن و حتی آلن آلدا همگی برای بازیهای پرسروصدایشان در فیلم موفق بومباک جایزه دریافت کردند. «داستان ازدواج» درام نوآ بومباک درباره ازدواج است اما تنها کسی که در این میان نادیده گرفته شد، ری لیوتا بود. او در نقش جی، وکیل بیباک و جسور کاراکتر چارلی با بازی آدام درایور در پرونده طلاقش نقشی اساسی داشت.
حضور جی در فیلم یک نقطه عطف برای داستان است. زمانی که چارلی ناامید متوجه میشود برای اینکه در پرونده حضانت موفق شود باید قویتر و جدیتر ظاهر شود چون همسرش هم وکیل ظالمی را استخدام کرده است. جی، چارلی را متقاعد میکند که اگر میخواهد در این پرونده برنده شود باید همسرش را بهعنوان زنی نالایق و بیکفایت نشان بدهد.
لیوتا در اوایل دهه نود با حضور نفسگیرش در فیلم «رفقای خوب» مطرح شد. او هیچوقت نقشهایی بازی نکرد که استعدادش را کاملا نشان بدهد. با فیلم «داستان ازدواج» لیوتا دوباره موفق میشود کاراکتری را به تصویر بکشد که بهلحاظ اخلاقی خاکستریرنگ است.
*** هیمش پاتل / فیلم: دیروز / کارگردان: دنی بویل
همکاری میان دنی بویل در مقام کارگردان و ریچارد کرتیس در مقام فیلمنامهنویس در فیلم «دیروز» موفقیتآمیز بود. بویل همیشه قادر بوده که از طریق کاراکترهایش با مخاطب صمیمیت ایجاد کند و کرتیس هم که بهخاطر شوخطبعی هوشمندانه و دیالوگهای دلگرمکنندهاش مشهور است.
در مرکز جهان فانتزی فیلم که در آن مردم یادشان رفته بیتلز وجود داشته، جک مالیک با بازی هیمش پاتل را داریم. خواننده، آهنگساز و ترانهسرایی که از این موقعیت بهوجود آمده در جهان استفاده میکند و آهنگهای بیتلز را به نام خودش میخواند و به شهرت فوقالعادهای میرسد. جک دلش میخواهد آهنگهای بیتلز را با کل جهان تقسیم کند. هیمش پاتل در نقش جک اجرای فوقالعادهای دارد. در عین حال که جک فروتن است و قربانی یکسری بدشانسیها میشود، اما پرتحرک است و اجرایش روی سن مخاطب را درگیر میکند.
پاتل تعدادی از بهترین آهنگهای بیتلز را به بهترین وجه ممکن اجرا میکند. جک کاراکتری است که اگرچه بینشاش را نسبت به خیلی از چیزهای مهم زندگی از دست میدهد اما از شهرت برای ارضای خودپرستی و نارسیسیماش استفاده نمیکند و پاتل موفق میشود که نقصهای جک را بهصورتی دلنشین بهتصویر بکشد.
*** زاک افرون / فیلم: فوقالعاده شرور، بهطرز وحشتناکی شیطانی و پست / کارگردان: جو برلینگر
فیلم «فوقالعاده شرور، بهطرز وحشتناکی شیطانی و پست» اثر خارقالعادهای نیست. اما انتخاب زاک افرون برای بازی در نقش تد باندی، هوشمندانه و اجرای او بینقص است. فیلم داستان جنایتهایی است که تد باندی مرتکب شده و این جرایم را از نقطهنظر لیز، نامزد او میبینیم. زنی که برای سالها کنار تد باندی بوده اما نمیخواسته حقیقت را درباره او ببیند.
درنتیجه خود قتلها و جنایتها را کمتر بهصورت مستقیم در فیلم میبینیم. بهجایش فیلم روی تاثیر باندی تمرکز میکند و کاریزمایی که او روی آدمهایی دارد که به او اعتماد میکنند. اینکه چطور تد از رسانهها استفاده میکند تا خودش را بهعنوان یک نماینده کاریزماتیک نسل جوان جلوه بدهد. این نمای نقطهنظر به افرون اجازه میدهد که از همه جذابیتهایش استفاده کند.
زاک افرون بهسادگی کاری میکند که جذابیت تد باندی را باور کنیم. او موفق میشود پرسونایی معصوم از یک قاتل وحشتآور دهه هفتاد تصویر کند. واکنشهای احساسی او سوالبرانگیز میشود. البته فیلمنامه مشکل دارد، چون زمان کافی به تد باندی پیش از اینکه به جرایمش محکوم شود، داده نمیشود اما افرون با همان چیزی که در اختیار دارد بهترین کاری را که میتواند ارائه میدهد.
*** آسیر اکسنادیا / فیلم: درد و شکوه / کارگردان: پدرو آلمادووار
آنتونیو باندراس برای بازی در آخرین شاهکار پدرو آلمادووار در جشنواره فیلم کن، برنده جایزه بهترین بازیگر مرد شد. درحالیکه اعتراف میکنیم باندراس در نقش کارگردانی خیالی به نام سالوادور مالو، پدیده فیلم آلمادووار است، باید به بازی آسیر اکسنادیا در نقش رفیق مالو و همکار سابق او، آلبرتو کرسپو هم اشاره کنیم.
مشخص است که فیلم اشاراتی به خود زندگی آلمادووار دارد و بهجز آن داستان دوباره بههم پیوستن دو مرد، مالو و کرسپوست. مردانی که ۳۰سال پیش در نمایش ویژه فیلمیکه باهم ساخته بودند، کنار هم حضور داشتند. سالوادور و آلبرتو هنوز هم سر تصمیمات خلاقانهای که برای آن فیلم گرفته بودند، باهم سر جنگ دارند. و بامزه است وقتی میبینیم که بعد از اینهمه سال هنوز تلخیشان باهم ادامه دارد.
دیدن این دونفر که با وجود جنگهایشان حالا وقت بیشتری را باهم صرف میکنند و شروع به شناختن همدیگر میکنند، جالب است. یکی از بهترین سکانسهای فیلم موقعی است که سالوادور موقع معرفی فیلم به آلبرتو توهین میکند و بعد از یک صلح موقتی، دوباره دعوایشان شروع میشود. اگر پشتیبانی آلبرتو نبود، سالوادور نمیتوانست در کارش تسکین و آرامش پیدا کند. آسیر چیزی بیشتر از یک وردست کمیک در فیلم است. او بخشی از بینش و نگاه آلمادووار است که چطور پروسه خلاقانه کار میکند.
*** جیمی بل/فیلم: راکتمن / کارگردان: دکستر فلچر
همکاری میان التون جان و ترانهسرایش، برنی توپین تبدیل به افسانه شده است. چون التون قادر بود ترانههای برنی را بردارد و بلافاصله آهنگ تمامشده با آنها را در سرش بشنود. فیلم موزیکال «راکتمن» همه زندگی اسطوره مشهور موسیقی را با جزئیات روایت میکند. اما یکی از قدرتمندترین روابطی که در فیلم وجود دارد، بین التون(با بازی تارون ایگرتون) و برنی(با بازی جیمی بل) است.
التون در بیشتر زمان فیلم بهدنبال پذیرش و تایید است. درحالیکه برنی موارد عاطفی زندگی او را تایید نمیکند اما تنها کسی است که تفاوت میان شخصیت واقعی التون با کاراکترش را روی سن درک میکند.
برنی تنها کسی است که اغلب اوقات التون را به جهان واقعی برمیگرداند و بل کار فوقالعادهای در مواجهه با دوست قدیمیاش انجام میدهد.
ترکیبی از ستایش و خشم. در یکی از جذابترین سکانسهای فیلم بهلحاظ بصری، برنی جمعیت را راهنمایی میکند تا به اولین اجرای «کروکودیل راک» التون جان بپیوندند. بل در اینجا همان وجد و نشاطی را بهتصویر میکشد که هرکسی از شنیدن یک قطعه موسیقی خوب حس میکند.
*** آندره هولند / فیلم: پرنده بلندپرواز / کارگردان: استیون سودربرگ
استیون سودربرگ کارگردانی است که توانایی غریبی برای کشف استعدادهای جدید دارد. در فیلم «پرنده بلندپرواز» او، آندره هولند حضوری دارد که میشود گفت بهزودی تبدیل به یک ستاره میشود. هولند البته پیش از این هم در فیلمهایی مانند «سلما» ساخته آوا دوورنی و «مهتاب» بری جنکینز بازی قابل توجهی از خودش نشان داده بود اما در فیلم سودربرگ تصویری که از ری برک، نماینده ورزشی که با شیوه خلاقانه پخش و انتشار محتوا باعث ایجاد موجی جدید در صنعت ورزش میشود، ارائه میدهد، او را تبدیل به چهره میکند.
مانند بقیه فیلمهای سودربرگ این یکی هم پر از دیالوگهای پیچیده است و هولند در ادای این دیالوگها و ایفای نقش یک کاراکتر دینامیک کار خوبی انجام میدهد. ری برک کاراکتر مجذوبکنندهای دارد که همزمان هم مهربان و دلسوز و هم دنبال سود و منفعت است.
او آنقدر زمان طولانی در این تجارت بوده که به بازیکنان بسکتبالی که مشتریاش هستند، بهترین توصیهها را بدهد. و توانایی او برای درهمگسیختن سیستم آنقدر است که درنهایت کنترل بازی را از دست قدرت قشر گلچینشده دربیاورد. این فیلمی پر از پیچشهای داستانی است و برک پیچیدهترین شخصیت آن است که با بازی آندره هولند روی پرده به آن تجسم بخشیده شده است.