کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۷۶۹۲
تاریخ خبر:

بازخوانی هفت پرونده جنایی؛ شهلا و میترا و خفاش

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری | حاشیه‌های حضور «عصمت‌الله جابری»، دادیار اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران و پرونده قتل لاله سحرخیزان همسر ناصر محمدخانی در برنامه «مثل ماه» شبکه سه همچنان ادامه دارد و این منطبق شد با ادامه محاکمه محمدعلی نجفی شهردار سابق تهران که متهم است همسر موقت خود میترااستاد را به قتل رسانده است. پس از وایرال شدن این صحبت‌ها، بحث‌های زیادی درباره پرونده قدیمی شهلا در میان کاربران شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت.

ماجرا زمانی بحث‌ برانگیز‌تر شد که ناصر محمدخانی هم به این صحبت‌ها واکنش نشان داد و گفت:‌ «وقتی قاضی جابری و حرف‌هایش را شنیدیم، من و همسرم از خوشحالی گریه کردیم و خدای خودمان را شکر کردیم که در ماه مهمانی‌اش بار دیگر نگاهی ویژه به من داشت. حرف‌ها و تهمت‌های سنگینی بعد از حکم می‌زدند که قاضی را خریدم؛ در حالی که اصلاً مگر می‌شود یک قاضی را که حکمی در مورد قصاص قتل نفس می‌دهد، خرید؟»

این اتفاقات نشان داد پرونده «شهلا» پس از گذشت بیش از ۱۰ سال، همچنان برای افکار عمومی به چه میزان مهم است و آن را فراموش نکرده‌اند. همین موضوع باعث شد تا به سراغ هفت پرونده‌ قدیمی و جنجالی برویم و آن‌ها را مرور کنیم. از «شاهرخ» و «سمیه» که با عشق جنون آمیز خود دست به فاجعه‌ای بزرگ زدند تا خفاش شب، بیجه، سعید حنایی، مهین قدیری (تنها قاتل زن سریالی ایران) و پرونده محمدعلی نجفی شهردار پیشین تهران که البته هنوز فرجام آن مشخص نیست.

* یک: خفاش شب یا قاتل سریالی زنان پایتخت
ماجرای قاتلی که ۹ زن را به قتل رساند، جسدشان را به آتش کشید و حوادث‌نویسان آن زمان به او لقب خفاش شب را دادند. ۲۳ سال از اعدام غلامرضا خوشرو کوران کردیه معروف به خفاش شب از معروف‌ترین قاتلان زنجیره‌ای ایران می‌گذرد. از هنگامی که در فروردین ۱۳۷۶، با کشف نخستین مقتول در نزدیکی دهکده المپیک، تا مرداد همان سال که قاتل به روی چوبه دار رفت، یک ماجرا و یک نام مردم تهران را به هراس انداخته بود: «خفاش شب» و ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای پایتخت.

رضا خوشرو، با نام‌های مستعار «عبدالله عبدالرحمن» یا «مراد نادری» که به ستار هم معروف بود، تابستان سال ۱۳۷۶ را به تابستانی غمبار برای پایتخت‌نشین‌ها بدل کرد. او متولد یکم آذر ۱۳۴۳ در فاروج استان خراسان بود. خفاش شب در جریان قتل‌های زنجیره‌ای خود، ۹ زن را به قتل رساند. اگر بعضی از طعمه‌های او به هر ترتیبی نمی‌توانستند از چنگ او بگریزند این آمار مطمئنا بیشتر از این عدد می‌شد. وی قتل‌های زنجیره‌ای خود را که همراه با سرقت و تجاوز جنسی بود از سال ۱۳۷۱ در تهران آغاز کرد. یک‌بار در سال ۷۱ دستگیر شد ولی از چنگ مأموران گریخت و بار دوم در سال ۱۳۷۶ دستگیر و به اتهام ۹ فقره قتل اعدام شد.

غلامرضا خوشرو ساعت ۲۲ روز پنجم تیرماه سال ۱۳۷۶ به دست بسیجیان پایگاه شهید نظری ناحیه ۱۰ شهری سپاه ناحیه غرب تهران در منطقه پونک دستگیرشده و پس از انتقال به آگاهی غرب تهران بود که راز قتل‌های دختران و زنان جوان را فاش کرد.اگرچه او هیچ‌گاه در دادگاه زیر بار قتل‌ها نرفت و همه را گردن فردی خیالی به نام حمید رسولی انداخت و گفت خودش فقط سرقت می‌کرده و گاهی روابطی هم داشته است. خوشرو روز۲۲ مرداد ۱۳۷۶ پای چوبه دار رفت درحالی‌که روی کاغذ نوشته بود: «به هیچ‌کس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم » و در شرایطی که ۲۱۴ ضربه شلاق خورده بود به‌دار آویخته شد.

* دو: سعید حنایی مشهور به قاتل عنکبوتی زنان مشهدی
قاتل سریالی زنان تن‌فروش در مشهد که در دادگاه با یک جمله معروف شد:« می‌خواستم ریشه فساد را بخشکانم»‌. اگرچه نوع عملکرد او نشان داد که خودش هم با فساد همراه بوده است. سعید حنایی،‌ کارگری ساده بود که همراه همسر و دو پسرش در خانه‌ای در منطقه فقیرنشین مشهد زندگی می‌کرد و هیچ‌‌وقت همسرش فکر نمی‌کرد روزی که برای بررسی اوضاع درسی پسرش به مدرسه‌اش برود شوهرش مشغول قتل زنی به قول خودش عامل فساد باشد و بعدها مشخص شود ۱۶ زن به دست او به قتل رسیده باشند.

در پرونده او ۱۱ فقره قتل ثبت شده بود که او پس از دستگیری، خودش به ۵ مورد دیگر نیز اعتراف کرد. او طی مرداد سال ۷۹ تا مرداد ۸۰ به ۱۶ فقره قتل دست زد. شاید کمتر متهمی را بتوانیم پیدا کنیم که بعد از دستگیری علاوه بر این که منکر جرمش نشود، خیلی راحت و با افتخار به باقی قتل‌هایش نیز اعتراف کند. به گواهی سکنه محله، حنایی فردی آرام و به دور از حاشیه بوده‌است. همه قربانیان حنایی، تن‌فروشان خیابانی بودند. او به گفته خودش می‌خواست جامعه را از فساد و فحشا پاک کند. اما دستگیری او هم جالب بود. مژگان، آخرین هدف حنایی بود که توانست از دست او بگریزد.

پس از گذشت یک‌هفته مژگان در طرح ویژه پلیس دستگیر شد و در بازجویی‌های به‌عمل آمده به ماجرای سوء قصد به جانش اقرار کرد و با آدرسی که مأموران از وی گرفتند، موفق به دستگیری سعید حنایی شدند. نماینده مدعی‌العموم با اشاره به «شواهد موجود، از جمله اقاریر صریح، روشن و مکرر متهم، بازسازی صحنه‌های قتل توسط وی و انطباق با شواهد موجود، کشف اجساد مقتولین، اظهارات خانم مژگان حیدری که از دست متهم فرار کرده بود و معاینات پزشکی قانونی»، اتهامات وی را «سرقت، جعل کارت بسیج و جعل کارت امر به معروف و نهی از منکر و ارتکاب ۱۳ مورد زنای محصنه» عنوان کرد و از ریاست دادگاه خواستار اشد مجازات برای متهم شد.

وی با اشاره به گفته‌های حنایی در جلسه دوم دادگاه که انگیزه خود را خیرخواهانه بیان کرده بود، گفت: «اگر انگیزه خیرخواهانه‌ای در کار بوده‌است، پس چرا در ۱۳ مورد از ۱۶ مورد قتل، دست به تجاوز زده‌است.» اما سعید حنایی، به جرم قتل ۱۶ زن در شهر مشهد سحرگاه ۲۸ فروردین ۱۳۸۱ اعدام شد. قاتلی که در آن زمان گفته بود قتل ۱۵۰ زن را در برنامه‌اش داشته است.

* سه: ماجرای بیجه،‌هیولایی که آزار دید و آزار داد
شاید یکی از تلخ‌ترین و بزرگ‌ترین پرونده‌های جنایی ۷۱ سال اخیر ایران پرونده آزار بیش از ۱۷ کودک و سه بزرگسال توسط «محمد بسیجه» معروف به بیجه باشد. اعدام بیجه در ۲۶ اسفند ۱۳۸۳ در شرایطی صورت گرفت که بیش از پنج هزار نفر در محل اعدامش حاضر شده بودند. ماجرای پسری متولد ۱۳۶۱ در تربت‌حیدریه مشهد که در خانواده‌ای پرجمعیت با ۶ خواهر و ۶ برادر ناتنی زندگی می‌کرد. بیجه در ۴ سالگی مادرش را به‌خاطر بیماری سرطان از دست داد.

همیشه با پدرش درگیر بود و خودش می‌گفت: «یادم می‌آید یک بار با زنجیر پاهایم را بست و با چوب آن قدر کتکم زد تا از هوش رفتم. از همان کودکی دلم می‌خواست بمیرم تا حدی که بعد از یکی از دعواهای سخت با پدرم، با آجر محکم به سرم کوبیدم تا بمیرم اما موفق نشدم.» پس از رسیدن به سن ۱۱ سالگی به همراه خانواده راهی تهران شد و پس از سکونت در خاتون آباد به عنوان کارگر ساده آجرپزی مشغول به کار شد و از همان سال پدرش مانع ادامه تحصیل او شد. جرقه اصلی ارتکاب این جرایم زمانی در بیجه ایجاد شد که او در سن ۱۱ سالگی مورد تجاوز یکی از آشنایان قرار گرفت و این اتفاق چندمرتبه دیگر نیز تکرار شد.

در ابتدا او برای مهار روحیه، به کشتن حیوانات پرداخت و ادعا می‌کرد حیوانات مریض را می‌کشت و آتش می‌زد چون دلش برای آنها می‌سوخت و نمی‌خواست آنها زجر بکشند. بعدها علت کشتن بچه‌ها را نیز دلسوزی اعلام کرد. بیجه ۱۵ شهریور ۱۳۸۳ دستگیر شد و در حالی که اعلام می‌کرد استحقاق حکم اعدام را ندارد،‌گفت:« اگر دستگیر نمی‌شدم ۱۰۰ کودک دیگر را هم به قتل می‌رساندم.» وی کارگر کوره‌پزخانه‌ای در پاکدشت ورامین بود.

قتل‌های بیجه ‌از ۱۰ شهریور ماه سال ۸۳ با گزارش ناپدید شدن ۳ دانش آموز به اداره آگاهی آغاز شد که بعد منجر به دستگیری او شد. او در کمال خونسردی به قتل پسربچه‌های هشت تا ۱۴ سال اعتراف کرد. اگرچه او به قتل ۲۹ کودک، زن و مرد متهم بود و تعدادشان هیچ‌گاه کامل مشخص نشد. او قربانیانش را در کوره آجرپزی که در آن مشغول به کار بود بعد از تجاوز می‌سوزاند.اما چهار کودک از دست او فرار کردند که عامل دستگیری‌اش شدند.

* چهار: ماجرای جنایت خیابان گاندی
هنوز نام شاهرخ و سمیه در اذهان عمومی از دهه هفتاد باقی مانده است. دو دلداده مجنون که برای عشق‌شان کمر همت به قتل خانواده دختر بستند. بعد از ظهر چهارشنبه ۱۲ دی ماه ۱۳۷۵ برای شاهرخ وثوق و سمیه شهبازی‌نیا، روز قتل بود. دو نوجوان ۱۶ ساله،‌ برادر ۸ساله و خواهر ۱۳ ساله سمیه را به قتل رساندند و در قتل مادر سمیه ناکام ماندند که همین اتفاق هم ماجرای قتل را لو داد. در دادگاه سمیه در پاسخ به سوال قاضی که پرسید قبول دارید خواهر وبرادر خودتان را به قتل رساندید؟گفت: «بله قبول دارم.

من آنها را کشتم و می‌خواستم پدر و مادر و همه اعضای خانواده را بکشم و تا آنجایی که می‌توانستم دختران و پسران و جوانانی را که مثل خودم هستند بکشم و آنها را از این زندگی راحت کنم.بعد خودم را به ماموران معرفی کنم و خودم را از بین ببرم و اعدام شوم.» بعدها مشخص شد سمیه به علت بی‌توجهی و کمبود محبت پدر،‌مخالفت پدر در ازدواجش با شاهرخ و بی‌محبتی مادر نقشه قتل اعضای خانواده‌اش را کشیده بود و شاهرخ هم تایید کرده بود.

آنها اول سپیده ۱۳ ساله را خفه می‌کنند و بعد شاهرخ محمدرضای ۸ ساله را می‌کشد که البته می‌گوید به هر دو سمیه آمپول هوا می‌زند! مادر سمیه که به خانه بازمی‌گردد به او هم ضربه می‌زنند که خودش را با فرار نجات می‌دهد. دادگاه در ۱۷ بهمن سال ۱۳۷۵ هر دو را به قصاص محکوم کرد که با اعلام گذشت پدر سمیه، شاهرخ به ۱۰ سال و سمیه به ۱۲ سال زندان محکوم شد. بعدها طی زندان هر دو آزاد شدند و هیچ‌گاه با هم ازدواج نکردند. طبق شنیده‌ها سمیه دو بار ازدواج کرده و جدا شده و شاهرخ هم برای همیشه از ایران رفته است.

* پنج: مهین قدیری تنها قاتل سریالی زن ایران
تا‌ سال ۱۳۸۷، ایرانی‌ها هنوز با یک زن قاتل سریالی آشنا نشده بودند. در بهمن‌سال ۸۷، با ‏پیدا شدن جسد زنی میانسال در قزوین، داستان قتل‌های زنجیره‌ای که بعدها مشخص شد، به دست یک زن ‏اتفاق می‌افتد، آغاز شد. «مهین قدیری»، چهارماه بعد به دست پلیس افتاد. وقتی پنج زن و یک مرد را ‏کشته بود و از آن روز نامش را در تاریخ جنایی ایران ثبت کرد:« نخستین قاتل سریالی زن در ایران» ‏ مهین قدیری در ۱۴ سالگی ازدواج کرده بود و زمان قتل‌ها ۳۲ساله بود و دو فرزند داشت. وی بعدها دلیل قتل‌‏هایش را فقر و نیاز مالی برای درمان یکی از دو فرزندش اعلام کرد.

او با پرسه در اطراف ‏زیارتگاه‌های قزوین، زنان مسنی را که در دست و سر و گردن‌شان زیورآلات طلا داشتند شناسایی و به ‏بهانه رساندن‌شان به خانه، آنها را سوار رنوی زردش می‌کرد و بعد آنها را با آبمیوه مسموم و خفه‌شان ‏می‌کرد. مهین در زمان اعترافاتش، شخصیتی پیچیده و باهوش از خود نشان داد و همین او را برای ‏بررسی، خاص‌تر کرد. او در گفت‌وگویی علت انتخاب زن‌های مسن را برای قتل را چنین عنوان کرد: خانم‌های مسن را انتخاب می‌کردم کسانی که دیگر نوه نتیجه شان را هم دیده‌اند و زیاد چشمشان به دنبال دنیا نیست!

خانم هایی که ویترین طلافروشی هستند و به عنوان یک ویترین زنده سیار با طلاهای آویزان کرده به خودشان دل کسانی که ندارند را می‌سوزانند. او در آن زمان علت قتل‌هایش را بدهی کلانی که به فردی داشت عنوان کرد و گفت: من به کسی بدهکار بودم و چک دست طلبکار داشتم‌. از جایی هم نمی‌توانستم آن را تامین کنم . به همین دلیل قتل اول را انجام دادم و دو قتل دیگر را هم. حتی مبالغ را عینا تحویل طلبکار می‌دادم، ‌اجازه نمی‌دادم ذره‌ای از این پول‌ها به چرخه زندگی روزمره‌ام وارد شود. اگرچه انگار مادرش هم ارثیه پدری او را نداده بود و شوهرش هم به دلیل اعتیاد کمک خرج زندگی نبود. مهین، آذر‌سال ۸۹ اعدام و پرونده‌اش برای همیشه بسته شد.

* شش: شهلا جاهد پر حاشیه‌ترین قاتل زن ایران
ماجرای شهلا جاهد،‌ همسر موقت ناصر محمدخانی بازیکن اسبق تیم پرسپولیس تهران، که متهم به قتل لاله سحرخیزان همسر ناصر شد هنوز بعد از ده سال با حواشی همراه است. همان حواشی‌ای که از ابتدای پرونده همراه او بود. از شعرهای پر سوز و گدازی که در جلسات دادگاه برای ناصر محمدخانی می‌خواند تا ماجرای کمپینی که برای اعدام نشدنش به راه افتاد. اگرچه در آخرین برنامه تلویزیونی دادیار پرونده اعلام کرد در حکم شهلا جاهد شکی وجود ندارد اما شهلا تا آخرین لحظات می‌گفت که اگر ۱۰ بار دیگر نیز من را به آگاهی بفرستند، آنجا به قتل ۲۰۰ نفر اعتراف می‌کردم.

شرایط باید مناسب باشد؛ وگرنه من ناگزیر قتل‌های دیگر را در آگاهی به گردن می‌گیرم و این اظهارات وی بود و تا آخرین لحظات هم عنوان می‌کرد. از همان دقایق ابتدایی دریافت خبر وقوع قتل، کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی بر سر صحنه جرم حاضر شدند و نسبت به بررسی موضوع و به دست آوردن دلایل وقوع قتل اقدام کردند. زمانی که کارآگاهان وارد محل حادثه شدند با جسد آغشته به خون مقتوله مواجه شدند که به شکل سنگدلانه ای با ضربات کارد به قتل رسیده بود و در اولین بررسی‌های کارآگاهان ویژه قتل، پای یک زن به میان آمد و نوک پیکان اتهام قتل به سمت وی رفت.

شهلا جاهد، همسر موقت ناصر محمدخانی که گفته می‌شود با یکی از همبازیان محمدخانی نسبت فامیلی داشت و به واسطه معرفی وی این دو با یکدیگر آشنا شدند، از روز نخست مدعی بود که هیچ‌کس را نکشته و تنها جرمش این است که عاشق ناصر محمدخانی است.ادعای شهلا کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران را قانع نکرد و با دستور بازپرس ویژه قتل وقت در آبان ۸۱ به زندان رفت و به مدت ۱۱ ماه مورد بازجویی قرار گرفت.جاهد در این مدت مدام فقط یک جمله که «من فقط عاشق ناصر هستم» را به کارآگاهان می‌گفت و اتهام قتل لاله را رد می‌کرد.

در ادامه بازجویی‌ها ناصر محمدخانی در مهر ماه سال ۸۲ برای ادای توضیحات بازداشت شد و مورد بازجویی قرار گرفت.تقریبا یک سال از قتل مشکوک لاله سحرخیزان گذشت و شهلا همچنان منکر هرگونه دخالت در قتل وی بود تا اینکه یک ملاقات در شب بارانی تهران در حیاط آگاهی ورق را برگرداند و همه چیز را تغییر داد، محمدخانی به ملاقات شهلا رفت و پس از آن دیدار بود که شهلا به قتل لاله اعتراف کرد. و گفت که چگونه با کلیدی که از محمدخانی داشته است وارد خانه شده و آنجا پنهان شده و سپس در وقت مقتضی لاله سحرخیزان را غافلگیر کرده و او را کشته است .

شهلا با این اعتراف امیدوار بود که محمدخانی رضایت اولیای دم را جلب کند و باعث جلوگیری از اعدام خودش شود، حین برگزاری جلسه دادگاه خطاب به قاضی پرونده اعلام کرد که من کسی را نکشتم و قاتل نیستم و فقط برای اینکه عاشق ناصر هستم، خوا‌ستم تا قتل را به گردن بگیرم. اما طبق شواهد پرونده قاتل بودن شهلا توسط قاضی تایید شد و بامداد ۱۰ آذر ۱۳۸۹ او در زندان اوین به دار آویخته شد.

* هفت: ‌پرونده قتل میترا استاد و نقش شهردار اسبق تهران
از پر حاشیه‌ترین و جنجالی‌ترین پرونده‌های سال ۹۸ پرونده قتل میترا استاد همسر دوم محمدعلی نجفی شهردار اسبق تهران است. میترا استاد در تاریخ هفتم خرداد سال ۹۸ توسط شلیک گلوله از سلاح همسرش محمدعلی نجفی به قتل رسید. اگرچه نجفی و وکلایش این ماجرا را قتل غیرعمد عنوان کردند و در آخرین جلسه دادگاه که هفته گذشته تشکیل شد به آن اشاره شد. ازدواج محمدعلی نجفی و میترا استاد در سال ۱۳۹۷ خبرساز شد و حواشی زیادی در پی داشت.

همین حواشی آنها را تا پای قتل هم پیش برد. دادگاه محمدعلی نجفی در سه جلسه برگزار شد که آخرین جلسه آن ۳۱ تیر بود. در نهایت در ۸ مرداد ۱۳۹۸، سخنگوی قوه قضائیه از محکومیت محمدعلی نجفی، به قصاص نفس توسط دادگاه بدوی خبر داد. بر این اساس، شعبه نهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی، آقای نجفی را در پرونده قتل میترا استاد همسر دوم‌اش را به قصاص محکوم کرد.

اگرچه خانواده میترا استاد از قصاص محمدعلی نجفی گذشتند. نجفی در دادگاهی که ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ به ریاست قاضی متین برگزار شد در مورد جلب رضایت خانواده مقتول گفت حدود ۱۰ میلیارد تومان پرداخت کرده است که حدود ۸ میلیارد آن مهریه ۱۳۶۲ سکه‌ایِ میترا استاد بوده است. همچنین طی آخرین حکم اعلام شده است محمدعلی نجفی به قتل عمدی میترا استاد با سلاح بدون مجوز محکوم شده است و باید حدود هفت سال را در زندان بگذراند.

کدخبر: ۳۲۷۶۹۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر