کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۱۵۴۲۷
تاریخ خبر:

ای ایران یا مرغ سحر؟‌ یا هیچ‌ کدام؟

روزنامه هفت صبح، علی رستگار| در جست‌وجوی یک ترانه الهام‌بخش و امیدوارکننده در روزهای قرنطینه کرونایی .
* یک: یکشنبه‌شب ویدئوهایی منتشر شد از همخوانی اهالی شهرک اکباتان تهران در شرایط قرنطینه خانگی. شبیه چیزی که قبل‌تر در ووهان چین و ایتالیا و اسپانیا دیده بودیم. مردمی که این‌روزها برای کاهش تردد در شهر و پیشگیری از شیوع کرونا در خانه مانده‌اند، سعی می‌کنند با این شیوه‌های ابداعی به یکدیگر روحیه بدهند. از لابه‌لای بلوک‌های سیمانی و پنجره‌ها و بالکن‌ها سرود «ای ایران» به گوش می‌رسد و حس آمیخته‌ای از اندوه و غرور در این روزهای سخت منتقل می‌کند.

این ترانه شاید تنها سرود میهنی ماست که با هر زبان و قومیتی می‌توانیم آن را دوست داشته باشیم و هنوز هیچ جناح و گرایش سیاسی‌ای نتوانسته آن را مصادره کند. سرودی که ریشه آن به دهه ۲۰ و هجوم نیروهای متفقین به ایران برمی‌گردد و البته یک ایراد مهم دارد؛ برخوانی آن برای نسل جدید تا حدی ثقیل است و خیلی‌ها نمی‌توانند کلمات آن را به‌درستی بیان کنند. بخصوص که در قسمتی کاملا اوج می گیرد و اگر خواننده حرفه ای نباشی از پسش بر نمی‌آیی و معمولا همخوانی آن به هرج و مرج صوتی تبدیل می شود !

اگر تاریخ موسیقی کشورمان را مرور کنیم، در ترانه‌های الهام‌بخش و ملی که به فهم عامه مردم هم نزدیک باشد و به‌درد همخوانی در این مواقع بخورد، خیلی دست پُری نداریم. ترانه‌های زیادی البته وجود دارد که در خاطره جمعی ایرانیان مانده و خیلی از ما ملودی و شعر آن‌ها را حفظیم اما اغلب ایرادات ظریفی دارند که به‌درد این کار ما نمی‌خورند. حالا درادامه برایتان توضیح می‌دهیم که چه مثال‌هایی در ذهن داریم و چرا تناسبی با اوضاع و احوال فعلی جامعه ما ندارند.

* دو: این‌روزها اشکان خطیبی یک ترانه منتشر کرده به نام «دستاتو بده به من» و به‌نوعی سعی کرده این خلا را پر کند. اتفاقا اثر جالبی از آب درآمده و موزیک‌‌ویدئوی آن‌هم در عین سادگی جذاب است چون بدون کات فیلمبرداری شده و مشخص است برای ضبط آن حداقل تمرین مختصری داشتند. مشکل اما اینجاست که ترانه آن روی یک ملودی فرانسوی خوانده شده و از طرفی جنبه نوستالژیک ندارد هرچند که تلاش اشکان خطیبی قابل تحسین است. شاید در مرور زمان این ترانه جای بهتری در حافظه جمعی ما پیدا کند.

* سه: حالا اگر از سرود ماندگار «ای ایران» بگذریم، نسخه بدیل آن چیست؟ تصنیف «سپیده» یا ایران ای سرای امید با صدای محمدرضا شجریان و آهنگسازی محمدرضا لطفی و شعر سایه، روی کاغذ گزینه معرکه‌ای به نظر می‌رسد اما برخوانی این تصنیف هم مثل سرود ای‌ ایران کار سختی است. یعنی به‌جز مصرع اول بعید است کسی بدون آمادگی قبلی و فی‌البداهه بتواند بقیه‌اش را درست بخواند. اتفاقا تصنیف مرغ سحر هم شرایط مشابهی دارد. ضمن اینکه خواندن شعر ملک‌الشعرای بهار در دستگاه ماهور کار راحتی نیست. اگرچه خیلی از نخبگان ارتباط عمیقی با این تصنیف برقرار می‌کنند اما مفهوم کلی آن برای گروه‌هایی از مردم تا حدودی گنگ است و نمی‌توان آن را یک اثر عامه‌پسند تلقی کرد.

* چهار: آوازهایی از غلامحسین بنان مثل بهار دلنشین و الهه ناز را هم داریم که در فرهنگ عمومی ایرانیان جایگاه مستحکمی دارند و بارها توسط خواننده‌های مختلف بازخوانی شده‌اند. می‌توانیم با قاطعیت بگوییم که همه ایرانیان دست‌کم یک‌بار آن‌ها را شنیده‌اند اما خب ابیات نسبتا ثقیلی دارند. یعنی به‌سختی کسی را پیدا می‌کنید که بتواند بیت بعدی «تا بهار دلنشین آمده سوی چمن…» را از حفظ بخواند. یا خیلی کم پیش می‌آید اکثریت افراد حاضر در یک جمع دوستانه به‌جز ترجیع‌بند «امشب شب مهتابه حبیبم رو می‌خوام…» مابقی این شعر علی‌اکبر شیدا را باهم بخوانند. کل این نکاتی که گفتیم درباره ترانه‌ جان مریم و آثار حماسی محمد نوری مثل ایران‌ایران هم صدق می‌کند. ضمن اینکه ملودی این آثار هم طوری نیست که ما در جمع‌هایمان بتوانیم از پس خواندن آن برآییم.

* پنج: یک گزینه خوب برای این همخوانی‌ها شاید می‌توانست ترانه یار دبستانی من باشد. متن و کلمات این ترانه پیچیدگی‌ خاصی ندارد. مسئله اما اینجاست که این آهنگ از اواسط دهه ۷۰ رنگ و بوی سیاسی گرفته و بیشتر محدود شده به محافل دانشجویی و میتینگ‌های سیاسی. بنابراین خیلی به‌درد حال و هوای این‌روزهای کرونایی ما نمی‌خورد. از نظر عامه‌پسند و استانداردبودن احتیاج به ترانه‌ای شبیه آهنگ معروف «دل‌مشغولی‌ها» یا «اگه یه روزی بری سفر»… از فرامرز اصلانی داریم؛ شعر ساده‌ای دارد و ملودی آن به‌راحتی به ذهن سپرده می‌شود. سال‌هاست این ترانه در دورهمی‌ها و جمع‌های خانوادگی و دوستانه همخوانی می‌شود اما خب این یکی هم درحقیقت یک ترانه عاشقانه است و مضمونی همدلی برانگیز ندارد.

* شش: این فقر ملودی و ترانه را در هنگام حضور تیم ملی در جام های جهانی دیدیم. پول های کلانی رد وبدل شد و خواننده هایی آمدند و ترانه های حماسی خواندند اما در ذهن هیچکسی نماند. آن قدر که دست آخر ترانه ساخته آرش خواننده آن سوی آب و ترانه ای از امیر تتلو بیشتر شنیده شدند .

* هفت: در یکی‌دو‌ دهه اخیر هم که هر اثری ساخته شده آنقدر با افکت‌های نرم‌افزاری و تنظیم‌های شلوغ درهم‌تنیده بوده که خود خواننده‌ هم بعید است بتواند آن را بدون موسیقی از حفظ بخواند.خیلی عجیب است که در حالیکه ملودی ها و متن ترانه های موسیقی پاپ دهه ۵۰ و حتی ۴۰ به حیات خود در حافظه جمعی ایرانیان ادامه می دهند موسیقی پاپ ما از خلق چنین ترانه های محبوبی عاجز مانده است. این رادر نظر داشته باشید که در دهه ۶۰ آهنگسازان و ترانه سرایان سرودها و تصنیف هایی خلق کردند که به رغم بار ایدئولوژیک کاملا در ذهن ها باقی مانده است . و این خب معجزه ملودی است . مثل موسی جلودار است که حسام الدین سراج خواند و یا چند کار مشهور دیگر .

* هشت: از موسیقی پاپ امروز استثنائاتی هم البته سراغ داریم مثل «بهت قول میدم» محسن یگانه. بیخود نیست که این ترانه در یوتیوب بیش از ۸۱میلیون بار دیده شده و بین کاربران خارجی‌ هم محبوب است. شاید اصلا همین ترانه برای همخوانی این‌روزهای قرنطینه گزینه بدی نباشد: بهت قول میدم سخت نیست، لااقل برای تو، راحت باش، دورم از تو و دنیای تو. راحت باش، هیچ‌کس نمیاد جای تو، دلشوره دارم من، واسه فردای تو…

کدخبر: ۳۱۵۴۲۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر