این بیمعرفتی است آقای مقاره!
روزنامه هفت صبح | یک: دیروز خبر پرت کردن بلوکهای سیمانی به اتومبیلهای عبوری بهاندازه کافی خشمگین و درماندهمان کرده بود. بهخصوص وقتی شنیدیم که یک خانم معلم بیگناه در عبور از اتوبان نواب بر اثر جنون این حیوانات دوپا بهقتل رسیده است. امروز اما شوک تکمیل شد و فهمیدم این خانم؛ معلم مدرسه دخترم بوده است و امروز برایش در مدرسه مراسم یادبود گرفتهاند. از این اتفاق روحمان کدر شده. چه مرگ عجیبی. خدایش رحمت کند.
دو: بیانیه گروه ماکان بند و دوخواننده این گروه علیه مینا وحید نشانه آشکاری از بیمعرفتی است. من خانم وحید را چندان نمیشناسم و مشتری کنسرتهای پاپ هم نیستم و نمیتوانم نحوه خواندن این بزرگواران (عزیزان ماکانبند) را لحظهای تحمل کنم (این را به صدها هزار طرفدار سینهچاکتان ببخشید)، حتی نمیخواهم حرکت خانم وحید را الزاما تایید کنم، اما اصلا مگر چه حرکتی بوده؟ هیجانزده شده، رفته روی سن و تولد دوست و همکارش (امیر مقاره) را تبریک گفته.
دوستی که با او در سریال جزیره همبازی بوده. آمدنش بالای سن خلاف مقررات بوده؟ خب باشد. بهش تذکر بدهید. کل کنسرت دختران در حال جیغ زدن هستند، بعد یک جمله خانم وحید و یک پرش غیرمحتاطانه او مشکلساز شده؟ آسمان که به زمین نیامده. اینکه امیر مقاره علیه دوستش، علیه همکارش چنین بیانیهای بدهد، نشان از بیمعرفتی آشکاری است که متاسفانه در وجود یک هنرمند هویدا شده است.
مقررات خوب است، پول خوب است، قانون خوب است، تیپهای مو قشنگ و عینک قشنگ و صدا قشنگ خوب هستند، آهنگهای شش و هشت خوبند، همسرایی تماشاگران و جیغ زدن با ترانههای کممایه شما هم خوبند. قبول. همهشان قبول. اما یادتان باشد رفاقت و معرفت هم جزو اصول انسانی است، حتی اگر بعضیوقتها با قوانین و ملاحظات منطبق نباشند.
میدانم برگزاری کنسرت با چه فشارهایی روبهرو است. خود ما در هفتصبح بارها به لزوم بازگشت کنسرتها به تهران اشاره کردهایم اما از طرفی به پولهای هنگفت ردوبدل شده در عرصه موسیقی پاپ بهخصوص در مورد چهرههایی مثل مسیح و آرش و یا همین گروه ماکانبند هم کاملا واقفیم.
اینقدر دست به عصا بودن و رد شدن از یک همراه و دوست، حالا به بهانه هر مقدار منفعت مالی، خلاف مروت است، حتی اگر این دوست کمی هیجانزده صحبت کرده باشد و حتی اگر لباسش ناخواسته موقع پریدن کمی بالا رفته باشد. قانون و مقررات یک چیز هستند، معرفت و انسانیت یک چیز دیگر…
سه: پافشاری استقلالیها بر یک مورد بیاهمیت مثل بازیهای ملی بازیکن گابنی تیم گلگهر و کشاندن ماجرا به دادگاه حالا به یک دومینوی کمارزش از افشاگریهای پیاپی تبدیل شده است که یقه همه را خواهد گرفت. بدعت استقلال حالا اگر با تفاهم گلگهر باشد یا بدون هماهنگی کار درستی نبود و این مته به خشخاش گذاشتنها از چشم تماشاگران و طرفداران دور نخواهد ماند و مدل آقا اجازه دست فلانی توی بینیشه! همه میدانیم که بازیکن گابنی تاثیری در نتایج گلگهر نداشته و اینجور شکایت بردن و آوردنها فقط کار را سختتر میکند.
چهار: کاغذ روزنامه در روزهای شنبه و یکشنبه بیشتر مناسب جعبه شیرینی است تا چاپ متن و عکس. این بلایی است که نه فقط برای روزنامه هفت صبح که برای بسیاری از روزنامههای پرتیراژ به وقوع پیوسته و ناشی از فقدان کاغذ مناسب روزنامهها در بازار است. مسئله گرانی و ارزانی نیست. مسئله کمبود کاغذ است.
همین کاغذ کلفتی که در دو روز گذشته هفت صبح روی آن منتشر شده و نمیدانم امروز هم ادامه پیدا کرده یا نه، اتفاقا به لحاظ قیمت، گرانتر از کاغذ رایج و مرسوم روزنامههاست (چون سنگینتر است و ضخامت بیشتری دارد) و فکر نکنید خدای ناکرده در حال کمفروشی هستیم. بیشتر هم داریم خرج میکنیم اما مشکل کمبود و قحطی کاغذ است که البته مسئولین وعدههایی برای حل مشکل دادهاند.