انجمن روی اعصاب روندگان
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | فهرستی از بازیکنان مشهور خارجی و داخلی که بازیشان اعصاب مارا به هم میریخت.میخواهم برایتان از بازیکنانی بنویسم که دوستشان نداشتم. بنا به دلایلی. ممکن است ازآن مطالبی باشد که اعصابتان را به هم میریزد. گفته باشم!
* رود گولیت: ازهمان سال ۱۹۸۷ که با این پدیده پرسروصدا آشنا شدم نتوانستم شهرتش را هضم کنم. بیشکل و شلخته بازی میکرد و دقیقا نمیدانست از تکنیک فوقالعادهاش چه استفادهای بکند. درآن سالها محبوبتر از فان باستن بود اما خدارا شکر مرور زمان نشان داد که فان باستن چقدر خاص است و گولیت چقدر معمولی.
* هسلر و لیتبارسکی: شیوه بازی این دو هافبک تکنیکی و کوتاه قامت و خوش چهره آلمانی که تقریبا همدوره هم بودند آزارم میداد. پر نوسان بودند و قد و قامتشان هم ناموزون بود.با آن پاهای منحنی و…! ترجیح میدادم طرفدار هافبکهایی مثل اندی مولر، اووه باین و اولاف تون باشم که بیشتر از مغزشان برای بازی استفاده میکردند.
* جسی لیندگارد- مارکوس راشفورد: کشفهای مدارس فوتبال باشگاههای بزرگ میتوانند روح و روان هر علاقهمند به فوتبال را مضمحل کنند. نمیدانم چه عرق بیخودی روی استفاده از دسترنجهای خودی وجود دارد. زمانی امثال بویان کرکیچ و تییو و منیر حدادی در بارسلونا و یا خسه رودریگز در رئالمادرید به خاطر بالا آمدن از تیمهای پایه و مدارس فوتبال ناگهان در بهترین تیمهای دنیا ظاهر میشدند.
بازیکنان بیاستعدادی هم بودند که وقتی از بارسا و رئال مادرید جدا شدند تازه نقطه ضعفهایشان مشخص شد و تقریبا هیچ کدامشان چیزی نشدند! حالا در من یونایتد این داستان لیندگارد و راشفورد اینگونه است. بچههای لوسی که موهبت بازی در محبوبترین تیم جهان را پیدا کردهاند و طی این سالها ذرهای پیشرفت نکردهاند. دو بازیکنی که حتی به ترکیب اصلی تیم ملی انگلیس هم راه یافتند اما خدارا شکر ساوتگیت سریع فهمید که این دو نفر چقدر کم مایه هستند.
* تیاگو آلکانترا و رافینیا: این دو برادر یکی برزیلی و یکی اسپانیایی مثل آفت بر دنیای فوتبال وارد شدهاند و دو نفری تقریبا همه خصوصیاتی را دارند که مرا ازآنها متنفر میسازد. خودپسند،خودنما، مخل سازماندهی تیمی و پر اشتباه. این دو برادر در دو پروژه جداگانه در بایرن مونیخ و بارسلونا به گلکاری مشغول هستند.
* په په و دی ماریا: رئال مادرید دوران مورینیو مجموعهای از رذائل اخلاقی بود. حرکات بازیکنان این تیم که دستهای منسجم از اشرار بودند در تاریخ فوتبال از یاد نرفتنی است. مارسلو، سرخیو راموس و بدتر از همه په په و دی ماریا. په په در مهار بازیکنان روبهرویش به شکل آشکاری به هیچ یک از اصول اخلاقی مسلم دنیای فوتبال پایبند نبود. لگد میزد، گاز میگرفت، تف میانداخت و… دی ماریا هم که خداوندگار تمارض بود. قل میخورد، زوزه میکشید، خودش را به زمین و زمان میکوبید تا داور را مجاب کند به حریف اخطار دهد.
* فیل جونز: چطور ممکن است فرگوسن این بازیکن بیفایده و سنگین و خطاکار را برای منچستر یونایتد خریده باشد؟ یکی از بدترین دفاع وسطهای تاریخ که شیرینترین خاطرات آگوئرو از دوران فوتبالش را رقم زده است.
* مسوت اوزیل: این همه تکنیکی باشی و این همه پر اشتباه ! اوزیل طرفداران پروپاقرصی دارد و انصافا هم برخی صحنههای زیبای فوتبال را خلق کرده است. میگویند مثل بالرینها فوتبال بازی میکند اما آن قدر پراشتباه و کم روحیه است که در هرتیمی که محور قرار بگیرد روحیه شکست پذیری و تسلیم را با خود میآورد.
* اورتگا: به عنوان یک طرفدار قدیمی آرژانتین تحمل تصویر و حضور جناب اورتگا در خط حمله آرژانتین، زجری کشنده بود. بازیکنی بیمعنی و کم مغز که مدام تیمش را در هچل میانداخت.
* لوکا مودریچ: بله مرد سال فوتبال اروپا را دوست ندارم. راستش کمی هم از روی غیظ است. این که بازیکنی در حد مودریچ مرد سال فوتبال اروپا شود و امثال ژاوی و اینییستا و اسنایدر دستشان از این جایزه کوتاه مانده است و مودریچ با بازی معمولی خود و به کمک بازی رسانهای که میخواستند هرطور شده بعد از۱۰ سال جایزه به مسی و رونالدو نرسد این جایزه را گرفته است .
*** اما در میان بازیکنان ایرانی
* مسعود شجاعی: سبک بازی این تکنیکی جنوبی را دوست ندارم. تواناییهایش را میدانم اما ظهور ناگهانی نوعی بیمسئولیتی ویرانگر از مشخصات بازی او بوده است. یک خطای عصبی در میانه زمین، یک توپ لو دادن بیدلیل و از روی کاهلی و بالاخره هدر دادن فرصتهای صددرصد به خاطر عدم تمرکز کافی.
* روزبه چشمی: به عنوان دفاع وسط آن قدر نقطه ضعف دارد که نمیدانم از کدامشان شروع کنم. سرعتش کم است و راحت دریبل میخورد (حتی راحتتر از شجاع خلیل زاده و پیروز قربانی !) و جدا از این نقطه ضعفها چهره همیشه شاکی و معترضش و یورشهای مستمرش به سوی داور تماشای بازیاش را سخت میکند.
* صادق ورمزیار: سالهای طولانی دفاع چپ استقلال بود و همیشه یک سطح کیفی متوسط را حفظ کرد و همیشه هم پای رجز خوانی و کری خوانی بود. آنقدر متوسط بود و متوسط ماند که به خاطرات تلخ ما از فوتبال پیوست.
* فرشاد احمدزاده: نمیفهمم چرا بازیکنی در قواره احمدزاده باید برای طرفداران تیم خودش رجز بخواند؟ چرا؟
* حامد کاویانپور: دیگه دارم رسما بیمنطق میشوم اما خدا شاهد است دو سه سال مدام سر زمین خوردنهای کاویانپور در حرکات پابهتوپش و سانترهایی که همیشه آن قدر کوتاه بودند که نرسیده به تیر اول دفع میشدند حرصی پایان ناپذیر را تحمل کردم.
* سامان آقازمانی،ابراهیم شکوری، بابک حاتمی، حمیدرضا علی عسگری: باور نکردنی است که بازیکنهایی با چنین کیفیت نازلی دورانی در پرسپولیس فیکس توپ زدهاند. واقعا چه صبری پرسپولیسیها داشتند. الان هر موفقیتی به دست آوردهاند حاصل آن تیره روزیهای اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ بوده است.
* محمد نوازی: ببینید من منصف هستم. چند ماه قبل او را در صدر فهرست بهترین ارسال کنندگان فوتبال ایران قرار دادم اما بازیهای او و سبک پرطمطراقش و این میل بینهایتش برای رو کم کنی و دعوا همیشه مرا آزار داده است.
* علیرضا محمد: در کلکسیون دفاع کنارهای بیبدیلی که پرسپولیس در دورهای عرضه میکرد(مثل بابک حاتمی و علی عسگری و ابراهیم شکوری) جای خاصی را هم باید برای علیرضا محمد در نظر گرفت که خودش اعتقاد داشت چیزی از آلوز کم ندارد. با آن استایل عجیب پابهتوپش و لپهایش که مدام از هوا پر میکرد و نشان از عدم اعتماد به نفسش داشت.
* و بالاخره چند اسم مشهور دیگر برای این فهرست: پرویز برومند، احمد مومنزاده، وحید طالبلو،شاهین خیری، سهراب انتظاری و…جایی ویژه برای پسر نجیب پرسپولیس که وقتی در میانه میدان بازی میکند سوهان روح است: محسن ربیعخواه.