کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۲۸۴۳۶۶
تاریخ خبر:

انتقادهای گسترده از ‌رمان «معسومیت»

روزنامه هفت صبح، محبوبه قوام | چاپ اول رمان «معسومیت» نوشته مصطفی مستور در حالی به ‌سرعت تمام شده که انتقادها درباره آن فراوان است… مخاطبان ادبیات داستانی اوایل دهه هشتاد بود که با نام مصطفی مستور آشنا شدند؛ «روی ماه خداوند را ببوس» در همان سال‌ها به چاپ رسید و تا همین امروز هم بارها تجدید چاپ شده.

اقبال نویسنده درواقع در گرو این رمان بود که بعدها ادامه پیدا کرد و کار به جایی رسید که هیچ‌کدام از آثار این نویسنده در چاپ اول نمی‌ماندند. درباره دلایل استقبال مخاطبان از آثار او موارد زیادی را مطرح کرده‌اند. به‌هرحال مستور، گنجی از مخاطب را هدف گرفته بود که شاید نویسندگان دیگر کمتر به آن‌ها توجه نشان می‌دادند؛ جوان‌هایی با اعتقاداتی که همچنان درصدد معناکردن دوباره این باورها در نسل خود بودند.

مستور برای این گروه از مخاطب همواره در کتاب‌هایش پرسش‌هایی داشت که آن‌ها را همراه می‌کرد. چون خوانندگان هم دقیقا به این پرسش‌ها رسیده بودند و دوست داشتند اثری که می‌خوانند آینه‌ای از سوالات و دغدغه‌ها‌ی‌شان باشد. برای همین هم تکنیک، زبان‌آوری و دیگر مسائل فرمی ‌ادبیات داستانی برای مستور در اولویت نبود. گاهی یک شخصیت عملا دغدغه‌های نویسنده را به زبان می‌آورد و شخصیت دیگر در پی پاسخگویی برمی‌آمد. از این نوع مکالمات در آثار مستور فراوان بودند و برای همین هم مخاطبان حرفه‌ای را کمتر همراه می‌کرد.

قصه‌گویی در واقع در آثار مستور همراه بود با ریزش تفکرات نویسنده. این توده باورها گاهی چنان فضای کار را تحت سیطره قرار می‌دهد که گویی نویسنده دیگر علاقه چندانی به شخصیت‌های خود ندارد. بلکه صرفا از آن‌ها استفاده کرده تا آراء و نظرات خودش را دنبال کند. درست است که نویسندگان به‌هر‌حال در بسیاری از موارد، رمان و ادبیات داستانی را بستری برای بیان نظرات خود می‌دانند اما مرزهای باریک ارائه نظرات اگر مراعات نشود، گاهی رمان و داستان تبدیل به مقاله و رساله می‌شود.

برای همین گاهی زمان خواندن آثار مستور احساس می‌کنید که در حال مطالعه نوعی رساله هستید که نویسنده تلاش دارد با ساختن فضایی داستانی مطالب آن را عنوان کند. این نگرش به ادبیات داستانی باعث شده سه‌طیف مخاطب در مقابل آثار مستور وجود داشته باشند. طیف اول کسانی هستند که طبیعتا این رویکرد را می‌پسندد.

به این گروه تا حدودی هم می‌شود حق داد. به ‌هر‌حال در ادبیات داستانی ایران کمتر کسانی با نوع قصه‌گویی مستور سراغ باورها و اعتقادات و دغدغه آن‌ها رفته‌اند؛ جماعتی که سوالاتی دارند و گروهی از داستان‌نویسان در دغدغه‌های آن‌ها مشترکاتی ندارند. این گروه که در یکی از مهم‌ترین قوالب نوین یعنی رمان و ادبیات داستانی دنبال دغدغه‌های خود می‌گردند، طبیعتا به آثار مستور نزدیک می‌شوند.

طیف دوم اما کسانی هستند که اشتراکاتی با این نوع دغدغه‌ها ندارند و طبیعتا آثار مستور را نمی‌پسندند. اما طیف سوم، گروهی هستند که در آثار مستور ظرافت‌های لازم در قصه‌گویی، شخصیت‌پردازی، فضاسازی، دیالوگ‌نویسی و دیگر مؤلفه‌های ادبیات داستانی را پیدا نمی‌کنند. برای چنین گروهی هم شاید مطالعه آثار مستور جالب نباشد. با این مقدمه تازه‌ترین اثر مستور ممکن است نسبت به آثار دیگر نوآوری‌هایی داشته باشد اما باز به اختلالاتی دچار است که در ادامه تلاش کرده‌ایم به آن‌ها بپردازیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید در واقع نقد «معسومیت» نیست، بلکه مرور برخی مواردی است که عده‌ای به آن اشاره کرده‌اند و خوانندگان هم در شبکه‌های اجتماعی درباره آن حرف زده‌اند. درمجموع هم به‌نظر می‌رسد که صحبت‌ها و گلایه‌های‌شان بی‌پشتوانه نباشد چراکه منطق روایی مشخصی پشت آنچه مستور به آن توسل کرده، نیست.

*** معصومیتی که تبدیل به معسومیت شد!
«معسومیت» مصطفی مستور اواخر شهریورماه امسال به چاپ رسید و در همان هفته اول هم چاپ نخستش تمام شد. جالب اینجاست بدانید که چاپ اول این رمان در چهارهزار نسخه از سوی نشر مرکز عرضه شده بود. تیراژی که در اوضاع نامناسب کتاب و در شرایط فعلی، فوق‌العاده به‌نظر می‌رسد. ناشر البته در چاپ بعدی محتاط‌تر عمل کرده و تیراژ را به دوهزار نسخه رسانده اما مهم اینجاست که همان دو هزار نسخه به یک هفته هم نرسید و فورا تمام شد.

دور از ذهن هم نبود. به‌هرحال مستور همچنان در ادبیات داستانی ایران طرفدارانی دارد که صف طویل خرید کتابش در دوسال گذشته نشان می‌داد که علاقه‌مندانش، پیگیر آثارش هستند. با این‌حال چند‌نکته انتقادی درباره این رمان پرفروش وجود دارد که بد نیست درباره آن‌ها بدانید. به همین دلیل این نوشته برای کسانی که رمان را نخوانده‌اند، توصیه نمی‌شود.

*** اول. غلط‌های املایی بی‌دلیل
«بیشتر وقت‌ها دست‌هام بی‌خودی شروع می‌کنند به درد گرفتن. به‌خسوس نصف شب‌ها.» (ص ۱۱)
به‌خسوس به ‌جای به‌خصوص
* «به‌زودی همه‌مون بهت ملهق می‌شیم» (ص ۱۳)
ملهق به جای ملحق
* «این شغل با تراوت زنانه سازگاری نداشت» (ص ۱۴)
تراوت به جای طراوت
* «به نظر من که منطقش بی‌نقس بود» (ص ۱۴)
بی‌نقس به جای بی‌نقص
* «اینجا بود که چیزی مثل الحام شاعرانه ختور کرد تو کله‌م» (ص ۱۷)
الحام به جای الهام و ختور به جای خطور

رمان جدید مصطفی مستور با زبانی محاوره‌ای آغاز می‌شود و غلط‌هایی تعمدی که نوعی منطق سردستی هم البته برای آن‌ها تراشیده شده! منطق نویسنده هم این است که راوی او فقط ده‌کلاس درس خوانده و عاشق نوشتن است اما املای خوبی ندارد! «با اینکه فقط ده‌کلاس درس خوندم و املام اصلا خوب نیست، عاشق نوشتنم.»

درواقع نوعی ساده‌انگاری مخاطب در این جملات به‌چشم می‌خورد که شاید برای کسانی که دانشی اندک از ادبیات داستانی داشته باشند، شگفت‌انگیز باشد. والا که علاقه‌مندان حرفه‌ای رمان می‌دانند این نوع استفاده از زبان محاوره، دلایلی می‌خواهد که در رمان جدید مستور وجود ندارد. نویسنده در واقع صرفا به این جهت که این نوع نوشتن را «بامزه» پنداشته، رمانش را پر کرده از غلط‌های املایی که هیچ توجیهی ندارد.

واقعا این دلیل که راوی ما فقط تا کلاس دهم درس خوانده باشد، برای این‌ نوع نگارش کافی است؟ بعد هم اینکه به این شکل ضعیف و دم‌دستی دلیل غلط‌نویسی را در دهان راوی بچپانیم! دست نویسنده البته چنان از لای متن بیرون زده که همان ابتدا می‌فهمیم، مستور می‌خواهد راوی این بخش را شبیه خودش کند؛ نویسنده‌ای که البته این‌بار دانش لازم را ندارد و ناچار غلط می‌نویسد. چرا؟ شاید به این دلیل که صرفا بگوییم: «وااا! عجب خلاقیتی!»

* «تنها چیزی که باعس می‌شد با علاقه کار کنم این بود که اگه نمی‌نوشتم باید برمی‌گشتم سراغ ماشین‌شویی.» (ص ۲۵)
باعس به جای باعث.
* «قانون می‌گه مردم باید بابت مسرف برق پول بدن» (ص ۲۷)
مسرف به جای مصرف
* «قاضی حدس می‌زنه بابام پدر دختر رو به تمع انداخته بود» (ص ۳۱)
تمع به جای طمع
* «اواخر بهار سه‌سال پیش بود و ما تازه ضبت یه نمایشنامه رو تموم کرده بودیم و داشتیم تو دفتر اردلان سیگار می‌کشیدیم.» (ص ۵۸)
ضبت به جای ضبط

دانلود PDF

کدخبر: ۲۸۴۳۶۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر