انتخابات سال۸۸؛ دوقطبی طبقاتی
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در سال ۱۳۸۸ ایران وارد مرحلهای نفسگیر در تاریخ معاصر خود شد که هنوز پس از گذشت ۱۱سال با تبعات آن دستبهگریبانیم. فضا و ادبیات خاص احمدینژاد که عامدانه به سمت طبقات فرودست توجه ویژه داشت و طبقه متوسط را نادیده انگاشته بود ریشه اصلی مسائل بود. احمدینژاد وزارت فرهنگ را به صفارهرندی، سردبیر روزنامه کیهان سپرده بود و سیاستهای خاص و سختگیرانه اصولگرایانه درحیطه سینما و موسیقی اجرا میشد.
در فضای اجتماعی و شهری هم به نظر میرسید دولت عدم همراهی خاصی با اجرای سختگیرانه گشت ارشاد ندارد. در این میان شایعاتی درباره رفتار آئینی مشایی، چهره معتمد احمدینژاد در رسانهها پا گرفت و شاخوبرگ داده شد. به تدریج نوعی واگرایی شدید نسبت به دولت نهم در میان مردم طبقه متوسط شکل گرفت.
این در حالی بود که احمدینژاد با تکیه بر درآمد رویایی ارزی برای بهبود شرایط زندگی طبقات فرودست سیاست های ویژهای را به اجرا درآورده بود. در غفلت ناظران سیاسی فضای کشور برای اولینبار بهجای دوقطبی ایدئولوژیک به سمت دوقطبی طبقاتی شیفت پیدا کرده بود. در این میان حملات عامدانه احمدینژاد به جایگاه آیتالله هاشمیرفسنجانی و عرصههای نفوذ او مثل دانشگاه آزاد ماجرا را حادتر هم کرده بود.
واگرایی آنقدر شدید بود که اصلاحطلبان ریسک مقابله با دولت مستقر را قبل از پایان دوره دوم ریاستجمهوری پذیرفتند. معمولا ریاستجمهوری در ایران دو دوره کامل طی میشد. هرچه بود سیدمحمد خاتمی، در ۲۳ دی ۱۳۸۷ گفت: یک نفر از میان من و مهندس میرحسین موسوی نامزد خواهد شد. در ۲۰ بهمن ۱۳۸۷ خاتمی رسما خود را نامزد انتخابات معرفی کرد.
اما یک ماه بعد پس از اعلام نامزدی میرحسین موسوی، خاتمی با انتشار بیانیهای در شامگاه ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ از نامزدی در انتخابات انصراف داد. در واقع میرحسین موسوی نخستوزیر دوران جنگ و سیاستمدار خوشنام ۶۸ ساله وارد عرصه انتخابات شد و ناگهان در شهرهای بزرگ جنبش بزرگی برای حمایت از او بهپا شد. اتفاقی که به آن اسم جنبش سبز دادند. دانشگاهها و معابر عمومی به محل فعالیت گسترده هواداران او بدل شد.
در این میان مهدی کروبی برای دومینبار کاندیدای ریاستجمهوری شد؛ روحانی پرجنبوجوشی که دو دوره ریاست مجلس را برعهده داشت و هنوز به شکستش در انتخابات ۸۴ مظنون بود. او بهرغم اصرارها قبول نکرد که به نفع موسوی کنار برود و با جمع کردن یک گروه قدرتمند سیاسی و داشتن یک روزنامه پرتیراژ شانس خود را برای ورود به پاستور قوی میدید. این جمع را محسن رضایی، فرمانده سپاه در دوران جنگ و دبیر مجمع تشخیص مصلحت کامل کردند.
در مناظرات پرشور انتخاباتی، ایران در گرما و التهاب انتخابات میسوخت. در شهرهای کوچک و روستاها خبر میآمد که احمدینژاد دست پیش را دارد، اما در فضای هیجانی تهران و شهرهای بزرگ این گمانهزنیها و خبرها راه به جایی نمیبرد. آن روزها هنوز رابطه احمدینژاد با اصولگرایان بسیار قوی بود و همه میدانستند که آیتالله مصباح و چهرههایی مثل آیتالله جنتی به عنوان دبیر شورای نگهبان التفات خاصی به او دارند و از آنسو خانواده امام، هاشمیرفسنجانی و ناطقنوری در کنار سیاستمداران مشهور اصلاحطلب از مخالفان جدی احمدینژاد هستند.
در این میان خانواده هاشمیرفسنجانی تلاش مضاعفی را شکل داد تا انتخابات به سود موسوی جریان داشته باشد. مناظرات با جدلها و گاه توهینها و عصبیتها پیش میرفتند و فضا را به شکل باورناپذیری خصمانه کرده بودند. موسوی بر تندرویهای احمدینژاد در عرصه دیپلماسی، مسئله هاله نور و گشت ارشاد و هزینه کردن غیرقابلتوجیه درآمدهای نفتی تاکید داشت و احمدینژاد هم بر دوربودن موسوی از فضای سیاسی این سالها و مهمتر از همه بر مدرک همسر او سرمایهگذاری کرد.
هرچه بود، انتخابات که شروع شد، از همان ظهر جمعه دو ستاد موسوی و احمدینژاد بر پیروزی خود پافشاری میکردند. شهروندان طبقات متوسط در تهران و شهرهای بزرگ پیروزی خود را قطعی میدانستند، اما نتیجه انتخابات برایشان غافلگیرکننده بود. ۲۴ میلیون رای برای احمدینژاد و ۱۳ میلیون رای برای موسوی.
رای رضایی و کروبی هم زیر یک میلیون. این اتفاق آتش بر باروت خشم اهالی شهرهای بزرگ زد. زمزمه تقلب اوج گرفت. دولت و حاکمیت این مسئله را قبول نکردند. جلسات متعددی برگزار شد، اما نظام بر صحت انتخابات تاکید داشت. درحالیکه موسوی و همینطور کروبی و حتی رضایی شایعه تقلب را قوی میدانستند. سال ۸۸ اما چیزهای بیشتری برای شگفتزده کردن اهالی سیاست در چنته داشت. داستان ناآرامیهای سال ۸۸ را شنبه مرور میکنیم.