از عباس دوران تا رولن گاروس و دانشآموز بوشهری
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | من خیلی آدم مناسبتمحوری هستم. یعنی دوست دارم بنا به اتفاقاتی که در تاریخ در آن روز افتاده، یک فیلم یا کتاب انتخاب کنم و خب این به قول معروف دشت دو هفته اخیر من است.
* یک: کتابخوان (The Reader) را دیدم. مناسبتش تولد خانم کیت وینسلت بود که در آن فیلم نقش مکمل را بازی میکند. فیلم برای سال ۲۰۰۸ است. ۳۲ میلیون دلار خرج فیلم کردند و ۱۰۸ میلیون دلار پول درآوردند. یک پروژه کاملا موفق. موفقیتش البته خیلی مدیون همین خانم کیت وینسلت است که برای این فیلم هم اسکار و هم جایزه گلدنگلوب بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برد. کمی در مورد او خواندم. زندگی جالبی دارد.
او در حال حاضر در یک شهر کوچک به فاصله دو ساعته با لندن زندگی میکند. شهری به نام وست ویتترینگ. البته عمارتی که او در این شهر خریده ۳٫۲۵ میلیون پوند قیمت دارد. با این حال، او آن قدر ظاهرا برای آرامش خود و خانواده اهمیت قائل است که حتی در بیوگرافیهای او نوشته حاضر نیست پروژههای طولانی فیلم را قبول کند. اینستاگرام هم ندارد کلا. در بالاترین سطح شهرت و ثروت باشی و اینگونه زندگی کردی مرحبا دارد. همه چیز را داری ولی برای خودت زندگی میکنی نه برای دیگران.
* دو: یکی از کتابهای روایت فتح را خواندم. از مجموعه خلبانهای نیروی هوایی. مربوط به شهید عباس دوران. بعد گشتم و دیدم مرحوم فرجالله سلحشور ظاهرا یک فیلم سینمایی هم دارد درباره او. در میان جستوجوهایم یادم آمد که ما اصلا یک بزرگراه هم داریم در تهران به نام عباس دوران. با این حال من فکر میکنم که در حق او کوتاهی شده است.
دوران خلبانی بود که شاید بتوان گفت شجاعانه و فداکارانهترین عملیات جنگ را انجام داد. برای ناامن کردن بغداد قبل از انجام اجلاس سران غیرمتعهدها و وقتی دید هواپیمایش مورد هدف قرار گرفته خود را کوبید به هتل الرشید بغداد و در واقع یک عملیات استشهادی انجام داد. مناسبت خواندن آن کتاب تولد عباس دوران بود. همان روز اتفاقا مسابقات تنیس آزاد فرانسه هم تمام میشد.
مسابقاتی که به نام رولان گاروس نامگذاری شده است. گاروس یکی از خلبانان ارتش فرانسه در جنگ جهانی اول است. پس سنت نامگذاری به نام قهرمانان در هر جایی هست ولی خب، یک کشور میتواند با میزبانی از یک رقابت مهم بینالمللی، نام خلبان شهیرش را تا هر جای دنیا برساند ولی یک کشور هم هست که نمیتواند چنین کاری کند و نام قهرمانش در حد یک اتوبان در پایتخت باقی میماند.
* سه: دست بر قضا تولد خانم مارگارت تاچر هم بود این هفته. اگر زنده بودند باید شمع نود و پنج سالگی فوت میکردند ولی خب اجل مهلت نداد و سال ۲۰۱۳ فوت کردند. برای خانم تاچر نشستم به دیدن فیلم بیوگرافی او با عنوان بانوی آهنین یا همان Iron Lady. فیلم سال ۲۰۱۱ است. مریل استریپ برای بازی در این فیلم در یک سال، اسکار و بفتا و گلدنگلوب را با هم گرفت ولی نکته جالب برای من نحوه پردازش شخصیت تاچر در این فیلم است.
تاچر شخصیت کمی در سیاست بریتانیا نبوده است. ۱۱ سال، نخست وزیر این مملکت بوده در سالهایی سخت توانسته کشورش را به سامان برساند ولی تصویری که ما در این فیلم میبینیم (آن هم دو سال قبل از مرگ او) شخصیت یک فردی است که فراموشی گرفته و نتوانسته مرگ همسر خود را باور کند. البته چیزهایی که من از زندگی شخصی تاچر خواندم کمی این سطح از عشق و علاقه به همسر را روایت نمیکند ولی منظورم این است که کارگردان و نویسنده چه شجاعت و چه دست بازی داشتند که توانستند تصویر یک بانوی آهنین را به این صورت شکسته شده نشان دهند. از آن دست کارهایی که ما هیچ وقت در ایران نخواهیم توانست.
* چهار: کلام آخر هم یک غرغر فرهنگی - مطبوعاتی باشد. این هفته خبری منتشر شد درباره خودکشی یک دانشآموز بوشهری به خاطر نداشتن تبلت. دوستی که ماجرا را از نزدیک پیگیری کرده بود به من گفت که فرضیه خودکشی یکی از فرضیههاست و حتی یک فرضیه قتل است. از من خواست ببینم که چه کسی برای اولین بار از خودکشی این نوجوان حرف زده است.
حمل بر خودستایی نباشد، یکی از مهارتها و البته علاقههایم در زندگی همین پیدا کردن منبع اول اخبار است. گشتم و رسیدم به یک کانال تلگرامی به نام «بوشهریها» با نزدیک به ۱۲۰۰ عضو که ظهر روز یکشنبه این خبر را روی کانال خود منتشر کرده است. این کانال خبر را به نقل از یک منبع آگاه نوشته است. با این حال نکته جالب این است که این پست از این کانال حذف شده است. (من از طریقی دیگر به پست رسیدم در واقع از طریق third-party) من البته چرایی این مسئله را درک میکنم.
بالاخره لحن مقامات قضایی به نحوی بوده است که موجب ترس همکارانمان شده است ولی واقعا ما نیاز داریم به روزنامهنگاری مسئولانه. اگر قرار باشد امروز در کانالمان به نقل از یک منبع آگاه حرفی بزنیم و بعدا به راحتی بتوانیم آن پست را پاک کنیم؛ از روزنامهنگاری و اعتماد مخاطب چیزی خواهد ماند؟