از زندگی دراماتیک هاشمیه سریال بسازید
روزنامه هفت صبح | یک: بالاخره جواب داد. یک نماینده رسما از یک سرباز وظیفه عذرخواهی کرد. این مهمترین و بهترین خبر این روزها بود. اینکه یک مرد متنفذ صاحب قدرت مجبور شد از یک پسر هجده سال کوچکاندام در لباس پلیس راهنمایی و رانندگی عذرخواهی کند. فرایندی که این نماینده محترم برای انکار اشتباهش طی کرد و واکنش افکار عمومی برای مجبور ساختن او به قبولی اشتباهش راهی طولانی بود اما در نهایت به نتیجه رسید. این اتفاق بزرگی است.
دو: داستان انتشار یک مصاحبه با محمدحسین مهدویان در یکی از روزنامهها دچار کش و قوس عجیبی شده است. این فقط یک سریال بوده که در ده- پانزده قسمت پخش شده و تمام شد و رفت. یک مصاحبه بوده که منتشر شد و تمام شد و رفت! همین. نمیشود از یک مصاحبه و شیوه انتشارش یک واقعه ملی بهوجود آورد. احتمالا اشتباهاتی وجود داشته و سوءتفاهماتی اما فکر نکنم نیازی باشد که همه ایران در جریان ماوقع تحولات یک رسانه باشند.
سه: جایی بودیم که با خانم هاشمیه متقیان ملاقات کردیم. همان خانم طلایی پارالمپیک در رشته پرتاب نیزه. از یکسالگی دچار فلج اطفال شده بود و تمام دوران کودکی و نوجوانی خود را در جدال با این بیماری گذرانده بود. تلاش برای ورود موفق به زندگی عادی، جنگیدن و بازی کردن و چه راه عجیبی را طی کرده بود. با ۵ تا برادر و دو خواهر.
در محله ملاشیه در جنوب اهواز. از آن محلههای محروم کلاسیک خوزستان با ماجرای بالازدن فاضلاب هنگام باران و بقیه چیزها. پدرش جوشکار بود و مادرش خانهدار. از عصاهای فلزی که پدر جوشکارش برایش آماده کرده بود، گفت و میلش به بازی والیبال و تنبیه همبازیهایش اگر به او بازی نمیدادند با همان عصاها! و تلاش برای حضور در رشته والیبال نشسته و بعد هم پرتاب نیزه.
از تمرینات نفسگیرش در گرمای اهواز میگفت. آدم احساساتی نیستم اما داستان زندگی هاشمیه متقیان و شیوه قدرتمندانهاش در مواجهه با محدودیت فیزیکیاش بهراحتی میتواند یک سریال جذاب و دیدنی برمبنای داستانی واقعی باشد. کاش سیما فیلم و یا شبکه ۳ دست بجنبانند و زندگی دراماتیک هاشمیه را به فیلم تبدیل کنند. زندگی هاشمیه میتواند داستانی جذابتر از فیلم موفق پای چپ من باشد.