از فیلم الماس ۳۳ چه میدانیم؟
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | چهار فیلم از سینمای داریوش مهرجویی، پیش از انقلاب، سهم این هفتهام از فیلمهای ایرانی بود. مهرجویی قبل از انقلاب پنج فیلم دارد البته و من فیلم «پستچی» را ندیدم که فیلم سال ۱۳۵۱ است. نخستین فیلم داریوش مهرجویی، «الماس ۳۳» نام دارد. فیلم در سال ۱۳۴۶ ساخته شده است. دو سال بعد از آنکه مهرجویی از دانشگاه UCLA بازگشت. دانشگاهی در قطب تفریح و فراغت آمریکا یعنی در لس آنجلس. مهرجویی البته در آنجا فلسفه خواند ولی تاثیرپذیریاش از فضای آنجا و تاثیرش بر فیلم الماس ۳۳ غیرقابل انکار است.
الماس ۳۳ البته فقط از این نظر که اولین فیلم مهرجویی است، شایسته توجه نیست. فیلم در آن زمان پدیدهای بود برای خودش. آن طور که داستانش را نوشتند، نصرتالله منتخب تهرانی و رضا فاضلی تهیه کنندگان فیلم بودند. منتخب تهرانی خودش سینمادار بود و سینما پلازا در مقابل پمپ بنزین وصال را اداره میکرد. همینجایی که در حال حاضر محل کتابفروشی ترنجستان است. رضا فاضلی هم همان فعال سینمایی است که بعد از انقلاب رفت و مدتی تلویزیونهای معاند را اداره میکرد مثل تلویزیون آزادی. +
فیلمنامه کار با قلم مهرجویی و فاضلی از روی یک داستان ۱۰صفحهای نوشته شده که آن داستان «جین باند مامور ۰۰۸» نام دارد. نامی فکاهی که قصد دارد مجموعه فیلمهای جیمز باند را به چالش بکشد. سال ۱۳۴۶ بود و ساخت فیلمهای سینمایی با نام جیمز باند رونق داشت. (از ۲۵ فیلمی که با موضوع جیمز باند ساخته شده ۱۱مورد از میانه دهه شصت تا پایان دهه هفتاد میلادی بوده است) اما این همه ماجرا نبود. فیلم رنگی بود و ۱۴۰دقیقه زمان داشت و نخستین فیلم سینمایی فارسی بود که در آن از جلوههای ویژه استفاده شده بود و حتی یک نمای هوایی هم دارد که گویی با هلیکوپتر گرفته شده است. برای بازیگر هم، دست تهیهکنندگان به کم نرفت و نانسی کوآک به ایران آمد. بازیگر نسبتا معروف آن روزهای هالیوود. دلیل انتخاب کوآک البته شاید کمی هم شخصی باشد. کوآک هم مثل مهرجویی در دانشگاه UCLA درس خوانده بود.
برای جمع کردن چنین پکیجی البته باید پول خوبی هم صرف شده باشد. در ویکی پدیای این فیلم بدون اشاره به منبع مشخصی، هزینه آن دو میلیون تومان ذکر شده است. این حرف مثل این است که بگوییم پنجاه سال بعد یعنی در سال ۱۳۹۶، ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان پول خرج فیلمی شده باشد. یعنی به اندازه فروش فیلم سینمایی ماجرای نیمروز در همان سال.
فیلم البته در سال ۱۳۴۶ جزو یکی از فیلمهای پرفروش سال بود ولی در کنار فیلمهایی مثل «گوهر شب چراغ» و «نسیم عیار» هر دو به کارگردانی اسماعیل کوشان و البته با بازی افرادی مثل فروزان، همایون و شیدا که لابد به نسبت الماس ۳۳ خرج چندانی برای آنها نشده بود. شایعاتی مثل «استریپتیز نانسی کوآک برای نسخهای از فیلم که قرار بود به ممالک اروپایی صادر شود و خبر کوکتل پارتی مجللی که به مناسبت پایان یافتن فیلمبرداری یک ساله ترتیب داده شده» باعث شد که در نهایت سر و صدای فیلم به نفع مهرجویی تمام شود که داشت در ۲۸ سالگی خود، اولین فیلم خود را بسازد. با این حال، اگر بخواهید فیلم را تماشا کنید باید حوصله داشتید که تقریبا دو ساعت تمام تعقیب و گریز نزدیک به کمدی بازیگران را تماشا کنید.
اما گذشته از الماس ۳۳، درباره نانسی کوآک بازیگر این فیلم چند نکته دیگر هم هست که خوب است بدانید. کوآک بعد از این فیلم، در فیلم شب فرشتگان فریدون گله نیز بازی کرد و مجموعا دو سال و نیم در تهران زندگی کرد. مصاحبهای از او بعد از این سفر وجود دارد با لس آنجلس تایمز، که در آن تعجب کوآک از تفاوتهای فرهنگی بین ایران و آمریکا را میبینیم. مثل اینکه او در روزهای نخست سفر به ایران، مردی را برای احوالپرسی بوسیده و آن مرد از او خواسته که دیگر هرگز چنین کاری نکند.
نکته دیگر در مورد او این است که او در سال ۱۹۶۹ با فردی هندیالاصل به نام زوبین مهتا از پارسیان هند به رسم و رسوم زرتشتی - ایرانی ازدواج میکند. این ازدواج در حال حاضر هم پایدار است. زوبین مهتا یکی از رهبران نامی موسیقی کلاسیک در جهان است. او برای ۱۳ سال رهبر ارکستر فیلارمونیک نیویورک بوده و تا همین سال گذشته نیز رهبر ارکستر فیلارمونیک رژیم صهیونیستی را به مدت ۴۲ سال بر عهده داشت.
*** گاو
دومین فیلم مهرجویی، «گاو» نام دارد. شنیدهاید لابد. فیلم معروفی که در سال ۱۳۴۸، در کنار فیلم قیصر آغاز موج نوی سینمای ایران بوده است. گاو البته یکی از معدود فیلمهای سینمایی است که پیش از انقلاب ساخته شده اما هنوز هم مورد تایید قرار میگیرد. آن هم به خاطر یک اظهارنظر از سوی امام خمینی در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۹ که گفتند: «ما همه چیز داریم. من غالباً فیلمهایی که خود ایرانیها درست میکنند به نظرم بهتر از دیگران است. مثلا فیلم «گاو» آموزنده بود. اما حالا این فیلمها باید حتماً از آمریکا و یا از اروپا بیاید با یک بیبند و باری، تا روشنفکران غربزده شاد شوند.
فیلمهایی که از خارج به ایران میآید اکثراً استعماری است. لذا فیلمهای خارجی استعماری را حذف کنید مگر صددرصد صحیح باشد.» درباره گاو، سخنان زیادی از سوی بزرگان زده شده و بهتر است در مورد خود فیلم حرفی نزنم. برای من جالب بود که بدانم امام خمینی این سخنان را به چه شخصی گفتند و به عبارتی مخاطب ایشان در این سخنان چه کسی بوده است؟ در صحیفه امام نوشته که او تقی فراهی نام دارد که ظاهرا برای یک ماه به حکم بنی صدر، در بهار سال ۱۳۵۹ مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران بوده است. اما فضای انقلابی آن روزها به نحوی است که ممکن است در ۲۳ اردیبهشت، روبهروی رهبر نشسته باشی و ایشان رهنمودهایی برای اداره رادیو تلویزیون بیان کنند و مخاطب مهمترین اظهارنظر سینمایی ایشان قرار بگیری دو ماه و ۱۰روز بعد، فردی به نام کامل عابدین زاده، نماینده خوی در مجلس از پشت تریبون، به این ترتیب آبرویت را از حیض انتقاع ساقط کند.
«مسئله چهارم…مسئله مدیرعامل تلویزیون جناب تقی فراهی است. من این شخص را معرفی میکنم. پدر ایشان حاج شیخ صادق روحانی ساواکی فراری است (یکی از نمایندگان - صحیح است) دقت میفرمایید. ( خلخالی - روحانی نما) بلی ببخشید جناب آقای خلخالی صحیح میفرمایید دزد لباس (خنده نمایندگان) (موسوی تبریزی - تمام خصوصیات او را بگویید) چشم میگویم…ایشان در سال ۴۲ که من خودم در مسجد بودم ملاحظه بفرمایید، درخت کنجل که درختی مج معوج است ایشان اظهارنظر فرمودهاند که از درخت کنجل مجتهد در میآید ولی از خمینی مجتهد در نمیآید. این مطلب را من خودم در مسجدش نشسته بودم و شنیدم. ایشان الان فراریاند و در تهران در خانه پسرش هستند. (خنده نمایندگان) در خانه پسرشان هستند. عرض کنم برادر آقای تقی فراهی قبلا در نخست وزیری بود و ساواکی بود و خواهر رئیس ساواک شهر ما را به زنی گرفته بود، رئیس ساواک شهر ما معصومی بود که خواهر او را برادر تقی فراهی به زنی گرفته بود (یکی از نمایندگان - الخبیثات الخبیثین) و خودش هم عرض کنم دو سال قبل زنش صیغهاش شده بود.»
*** آقای هالو
از بحث منحرف نشویم و برگردیم به سر خط. یک سال بعد از گاو، داریوش مهرجویی، فیلمی میسازد به نام «آقای هالو» بر اساس نمایشنامهای به همین نام از علی نصیریان. نصیریان، در چهار فیلم از پنج فیلم مهرجویی، یعنی همه فیلمهای او قبل از انقلاب به جز الماس ۳۳، نقش کلیدی دارد و در این فیلم، نویسنده هم هست و اینگونه است که در همان دقایق ابتدای فیلم که داستان یک خطی ماجرا لو میرود و میفهمیم که با ماجراهای کمدیک و تراژیک یک شهرستانی در تهران روبرو خواهیم بود؛ دیگر همه چیز کنار میرود و محو بازی فوقالعاده علی نصیریان و تسلط او بر متن و البته اجرای هنرمندانه موتیفهای کلامی او مثل «عجب…عجب» میشویم.
نکته جالب ماجرا برای من در این فیلم، برخی از گزارشهای قیمتی است. مثلا در یک سکانس، علی نصیریان یا همان آقای هالو که یک کارمند دون پایه در شهرستان است، میزان حقوق را با مزایا، ۴۰۰ تومان بیان میکند که یعنی معادل حدود ۹۰۰ هزار تومان در پایان سال ۱۳۹۷ ولی نکته جالبتر این است که قیمت اجناس آنقدر مناسب است که او با همین میزان حقوق، توانسته، برای مرخصی سالیانه به تهران بیاید و کلی برای دختر مورد علاقه خود خرید کند.
*** دایره مینا
و در نهایت دایره مینا که آن را باعث و بانی تاسیس سازمان انتقال خون در ایران میدانند. درباره دایره مینا به همین نکته اکتفا کنم که وقت تماشای فیلم مدام فکر میکردم که این بیمارستان قدیمی، زیبا و البته بزرگ کجاست. در بخشی از نماهای فیلم حرکت شخصیتها در خودرو از میدان ولی عصر کنونی به سمت شمال و نیز میدان ونک را میبینیم و تصور میکنیم که این لوکیشن، همان بیمارستان شهید رجایی کنونی در تقاطع بزرگراه نیایش و خیابان ولی عصر است ولی واقعیت این است که مهرجویی این فیلم را در بیمارستان امامرضا(ع) مشهد ساخته است. بیمارستانی با زیربنای ۲۸ هزار و ۵۰۰ متر مربع و البته زمینی به مساحت ۲۸ هکتار و نیم که کار ساخت آن از سال ۱۳۰۷ آغاز شده و در سال ۱۳۱۳ با عنوان شاهرضا مشغول به کار شده و هنوز هم در حال فعالیت است.