آن بالای بالا... دور از دسترس
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | خرده روایتهایی از چهرههای ویژه معاصر ایران و جهان،تا آخر بهار … فرهاد مهراد. کسی را نمیتوانم در جایگاهی مشابه فرهاد تصور کنم. در تمام موسیقی پاپ ایران. از قبل از انقلاب و تا حالا تا ۱۳۹۹٫ هیچ یک. نه آن مثلث اقبالی، حامدی و آتشین و نه بعد از انقلابیها که بهترینشان تیم علیرضا عصار و فواد حجازی بودند.
این دهه نودیها که داستانشان بالکل فرق میکند و در سیستم تولید صنعتی موسیقی پاپ غرق شدهاند. میخوانند و کنسرت برگزار میکنند و پول درمیآورند و به برنامههای تلویزیونی میآیند و استوریهای stay at home میگذارند. نه، فرهاد با همه آنها فرق میکند. بگذارید صریحتر ماجرا را پیش ببریم. فرهاد برای من از مهمترین چهرههای فرهنگی یک قرن گذشته است.
سلیقهاش، صداقتش، صدایش، زهدش و آرمانگراییاش. او همه آن چیزی است که در وجود یک خواننده مردمی در ورای ابتذال نهادینهشده در موسیقی پاپ میتوان جست. او عاشق حرفهاش بود و چقدر مهم است عاشق حرفه بودن، اینکه یک حرفه را نه بهخاطر پول، نه بهخاطر شهرت و نه بهخاطر ایدئولوژی دوست داشت.
عشق واقعی به خود حرفه. از فیلمهای قدیمیاش در کوچینی که حالا در یوتیوب زیاد است و اولین تجربه ضبط تصویریاش، او با آن سیگار گوشه لبش بیشتر از آنکه شبیه خوانندههای پاپ باشد، شبیه یک تکنسین است. یک مهندس. یک حرفهای که میخواهد کارش را به بهترین وجه ممکن انجام دهد.
ترانههایی که قبل از انقلاب خواند، رجوعش به شعر شاملو و یا موسیقی اسفندیار منفردزاده او را از مرکز موسیقی پاپ ایرانی دور کرد. او صدای دیگری بود. صدایی که از آن نارضایتی و اعتراض هم شنیده میشد. بیشتر از آن جهت که شبیه بقیه موسیقی پاپ ایرانی نبود. نه ترانههایش، نه صدایش و نه موسیقیاش رقص حیوان نر برای جذب گله مادهها نبود.
کودکی من با صدای او طی شد. در دستگاه پخش شکوهمند پدرم صدای او و محمد نوری تنها آواهای مجاز موسیقی پاپ بود. اما تفاوتی هم نمیکرد. بقیه ترانههای پاپ را اینجا و آنجا میشنیدم اما در گذر از دهها سال از زندگیام هنوز فکر میکنم جایگاه فرهاد، با آن وسواسش در کلام و آن سلیقه بینظیر موسیقاییاش با هیچ چهره دیگر قابل مقایسه نیست.
حتی به نظرم ترانه سقف او بهترین ترانهای است که موسیقی پاپ ما تولید کرده است. اما در قبل از انقلاب خود را از جریان تجاری این نوع موسیقی کنار کشید. در ایران ماند. او در طول دهه شصت اسیر بدسلیقگی حیرتانگیز مسئولینی شد که ارزش این جواهر را نمیدانستند و بیش از یکدهه او را آن هم در بهترین دوران کاری و خلاقیت خود در محاق قرار دادند. خدا از آنها نگذرد.
و بعد احیای کوتاهمدتش مورد شبیخون بیماری قرار گرفت و در ۵۹سالگی درگذشت. جایگاه او بعد از گلکاری بنیامین در خوانش تحریفآمیز ترانه بوی عیدی، دوباره محل بحث و مجادله قرار گرفت. حتی خبر آمد که شهیار قنبری، خود را صاحب اصلی این ترانه خوانده و فرهاد را تنها اجراکننده کار نامیده است. اما هرچه هست فرهاد به عنوان یکی از معدود استثناهای تاریخ موسیقی پاپ ایران که هرگز روح خود را به پول و بیزینس و شهرت نفروخت، در بالاترین نقطه این هنر-صنعت جای گرفته است.