کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۲۷۶۸
تاریخ خبر:

آرات‌،‌ علی کریمی و نصیحت علی دایی

روزنامه هفت صبح| پدر آرات حسینی در یک لایو توفانی و باخشم و گریه از زحماتی حرف زده که برای آرات کشیده و این که حالا علی کریمی از آرات حمایت نکرده مگر علی کریمی کیه؟‌ او با افتخار از کامنت لئو مسی حرف می‌زند و همه اینها در حالی است که علی کریمی ترجیح داده سکوت کند و به این پدر هیجانزده پاسخی ندهد.

در این میان به متن دلنشین عیسی عظیمی درباره یک ماجرای مشابه در چندین سال قبل برخوردیم. این متن را بخوانید که از صفحه اینستاگرام آقای عظیمی استخراج شده است:‌ علی دایی کاردش می‌زدی خونش در نمی‌آمد. خلوت شبانه‌اش را در اردوی پرسپولیس در سرعین به هم زده بودند و توی رودروایسی معرفتی با همشهری‌ها، لپ‌تاپی گذاشته بودند جلویش تا هایلایتی از بازی «مسی اردبیل» را ببیند.

امیرحسین حاجی‌زاده، پدیده ۹ساله‌ای بود که تازه گل کرده بود و می‌گفتند ستاره آینده فوتبال ایران از اردبیل می‌آید. کلیپ دو سه دقیقه‌ای هنوز داشت پخش می‌شد و امیرحسین داشت دریبل می‌زد که دایی لپ‌تاپ را بست و با اکراه گفت: «حواستون بهش باشه، بذارین درسش رو بخونه و بازی کنه»؛ این توی ذوق آن‌هایی خورد که دنبال بلیت برای امیرحسین بودند تا دایی ببردش پرسپولیس و با دلخوری رفتند.

ما خبرنگارها ولی ول‌نکن بودیم. آن کلیپ یک ماه بعد از نود پخش شد. بچه را رساندیم به جلد و تیتر یک و روزنامه آ.اس اسپانیا از تمایل رئال مادرید برای قرارداد با مسی اردبیل نوشت. بعد هم که خودش رفت نود، تازه یکی مثل رویانیان دست‌هایش را به هم مالید و گفت به‌به چه هلوی پوست‌کنده‌ای! موج آن‌قدرها بلند شده بود که فرصت‌طلب‌ها سوارش شوند. آقای مدیرعامل هفته بعد اردبیل بود و تیتر قرارداد پرسپولیس با اعجوبه، سرخط خبرها.

تب تند، این بار هم، زود به عرق نشست. ماهی‌گیرهای حرفه‌ای رفتند و دیگر خبری ازشان نشد. امیرحسین ماند و سرمای اردبیل. چیلیک چیلیک برق فلاش‌ها تمام شده بود و بچه دیگر آن بچه سابق نبود. یک سال با افسردگی گذشت و پدرِ پدر و مربی‌اش درآمد تا دوباره او را از روی زمین بلند کنند. قبل از نوشتن این متن زنگ زدم به مهدی شیخلووند، مربی امیرحسین که خبرش را بگیرم. گفت چند سالی می‌شود که رفته آکادمی کیا و آن‌جا، خوشبختانه روی روال درستی، دارد تمرین و بازی می‌کند. مثل یک متهم ردیف چندم تبرئه شده، خوشحال شدم که بالاخره در بهترین جای ممکن قرار گرفته است.

استعداد را به ما چپانده‌اند آقاجان. گران هم چپانده‌اند. موفقیت در سایه استعداد، برخلاف تصور، پدیده نادری است. این را عموم ناموفق‌ها و معمولی‌ها توی بوق کرده‌اند که شاید توجیهی برای نکوشیدن باشد. تازه اگر فوتبالیست، بازیگر،خواننده شدن را موفقیت بدانیم. در واقع به نظر می‌رسد شبکه‌های اجتماعی دارند جنس تقلبیِ «دیده شدن» را به نام موفقیت به ما می‌فروشند و ما مشتاقانه خریدار آنیم. راه‌های میان‌بر، عموماً بیراهه‌تر از آن هستند که مقصد دلنشینی آخرشان باشد و استعداد، آن‌چنان ربطی به موفقیت ندارد که کار و تلاش و عرق ریختن.

کدخبر: ۳۲۲۷۶۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر