کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۷۹۶۹۸
تاریخ خبر:

داستان ملاقات اشرف و‌ شهرام در پاییز ۱۳۵۴

روزنامه هفت صبح | پاییز ۱۳۵۴ تقی شهرام قاتل شریف واقفی و کسی که شعبه مارکسیست لنینیستی مجاهدین را برپا کرده بود به ملاقات حمید اشرف رهبر شاخه نظامی چریک‌های فدایی رفت.دو گروه مسلحانه که در رویای تبدیل شدن به مدل جنبش چه‌گوارا و کاسترو و به دست آوردن حمایت مردمی بنا شده بودند و بعد از چند سال، فعالیتشان به بمب‌گذاری در بانک‌ها و کشتن افسران و درجه‌داران و دیپلمات‌های آمریکایی محدود شده بود.

ملاقات این دو نفر و دو همراهشان (قائدی و مغانی) در خیابان حسینی محله‌ای شلوغ بین نظام‌آباد و تهران نو برگزار شد.در اتاقی که بین آن پرده‌ای کشیده بودند تا دو طرف چهره‌های همدیگر را نبینند. این دو گروه با وساطت شعاعیان و داور، سابقه همکاری‌های امنیتی در مورد تحرکات ساواک را داشتند اما این ملاقات مرحله جدیدی بود. اشرف ۲۹ساله بود و شهرام ۲۸ساله.هردو متولد تهران و هردو سابقه دانشجویی در دانشگاه تهران را داشتند.

اشرف تحصیلات نیمه تمام در مهندسی مکانیک داشت و شهرام فارغ‌التحصیل رشته ریاضی بود.اشرف در البرز و خوارزمی و دارالفنون درس خوانده بود و شهرام در هدف. هردو جاه‌طلب، هردو خشن و هردو متخصص فرار و گریز از دست ساواک. شهرام در سال ۵۲ و بعد از کشته شدن رضا رضایی به کمیته مرکزی مجاهدین راه یافته بود و مرام مارکسیسم را به عنوان ایده اصلی سازمان اعلام کرده بود.او با تبانی با بهرام آرام، نفر سوم کمیته مرکزی یعنی شریف واقفی را طرد کرده و سپس با کمک همسر شریف واقفی یعنی لیلا زمردیان در اردیبهشت سال ۵۴ شریف واقفی را به قتل رسانده بود و همکار او یعنی صمدیه لباف را نیز مجروح کرده بودند.

شهرام باهوش و خودشیفته بود و کسی که طی سال‌های ۵۲ و ۵۳ طراحی ترور دو مستشار نظامی آمریکا (پاول شفر و جک ترنر) و همینطور تیمسار زندی‌پور را انجام داده بود و همینطور حمله به کلانتری در اصفهان. (شهرام تا سال پیروزی انقلاب از دست ساواک گریخته بود و بالاخره در سال ۵۸ در اثر همان غرور و خودشیفتگی‌اش توسط نیروهای انقلاب دستگیر و به جرم خیانت و قتل شریف واقفی اعدام می‌شود).

در آن‌سو حمید اشرف، جوان ۱۶۵سانتی‌متری بود که سوگلی بیژن جزنی تئوریسین بزرگ گروه‌های مسلحانه چپ محسوب می‌شد و از ۱۷سالگی تعقیب و گریز با ساواک را شروع کرده بود. او در گروه شهری عملیات سیاهکل بود که توانست جان سالم به در ببرد و دو ماه بعد به انتقام مرگ دوستانش،تیمسار فرسیو را در جلوی خانه‌اش ترور کرده بود.اشرف هم متهم است که چندین نفر از اعضای گروه خود را به دلایل مختلف ترور کرده است.

جمله مشهوری از او خطاب به یاران مجروحش نقل می‌شود: ریق می‌توانی فرار کنی یا با مسلسل بزنمت؟ به هرحال ملاقات این دو گروه به بن بست می‌رسد. اشرف از قبول گروه شهرام به عنوان یک گروه اصیل مارکسیستی سر باز می‌زند.از همین جا رابطه و همکاری امنیتی این دو گروه تمام می‌شود. یک سال قبل از این ملاقات با بازداشت دو نفر از اعضای فدایی‌ها ، ساواک می‌فهمد که مجاهدین به ارتباطات بیسیم آنها دسترسی دارند و از این راه برای فرار از تله‌های ساواک استفاده می‌کنند.

ساواک از آن به بعد مکالمات خود را کد گذاری می‌کند اما مجاهدین دوباره کدها را می‌شکنند و کشف می‌کنند اما این‌بار از همکاری با فدایی‌ها خودداری می‌کنند. این تزلزل امنیتی برای فدایی‌ها گران تمام می‌شود.از اردیبهشت ۵۵ تا تیرماه ۵۵ ساواک به ۱۵خانه تیمی فدایی‌ها حمله می‌کند و چهاربار حمید اشرف را درون محاصره قرار می‌دهد اما اشرف با بی‌رحمی و جسارت ذاتی خود از این محاصره‌ها فرار می‌کند.

او با فراغ بال از نارنجک در محیط‌های شهری استفاده می‌کند و مسلسل دستی‌اش را هم به کار می‌گیرد و از حمله به ماشین‌های پلیس و تصرف آنها نیز ابایی ندارد.او به این شیوه از محاصره خانه‌های تیمی‌اش در تهران نو، وحیدیه،کن و خیابان شارق فرار می‌کند.فقط در یک مورد و در حادثه خیابان شارق او سه درجه‌دار کلانتری شش تهران را در حین فرار از پشت‌بام می‌کشد و در ادامه فرارش در میدان محسنی با حمله به یک ماشین پلیس رئیس کلانتری قلهک و دو پاسبان همراهش را نیز به قتل می‌رساند و همراه با ماشین آنها می‌گریزد.

از سنگدلی او همین بس که تا به امروز کشته شدن دو برادر ۹ و ۱۱ ساله به‌نام‌های نادر و ارژنگ شام اسبی که همراه مادرشان و به عنوان پوشش خانه تیمی در تهران نو حضور داشتند به اشرف منسوب شده که به هنگام فرار،این دو کودک را به خاطر شاهد بودن بعضی اتفاقات به قتل می‌رساند.هرچند مادر این دو کودک این اتفاق را به عوامل ساواک و بر اثر درگیری‌های پیش آمده نسبت داده است اما کسانی هستند که عامل این قتل‌ها را با صراحت حمید اشرف دانسته‌اند.

بالاخره در تیرماه ۱۳۵۵ اشرف در خانه تیمی مهرآباد جنوبی به دام می‌افتد. یک دفترچه تلفن از سرشاخه مازندران چریک‌ها به دست می‌آید و با ردیابی تماس‌ها به یک کیوسک تلفن در منطقه مهرآباد جنوبی می‌رسند و با تحت نظر گرفتن منطقه خانه تیمی لو می‌رود.محاصره و چهارساعت شلیک بی‌امان خانه را به ویرانه‌ای بدل می‌کند.هشت عضو خانه تیمی کشته می‌شوند و جسد اشرف در پشت‌بام خانه در حال تلاش برای فرار با گلوله‌ای در پیشانی‌اش پیدا می‌شود.روایت است شبانه دو تن از زندانی‌های فدائیان خلق را به محل درگیری می‌برند تا جسد اشرف شناسایی شود.در پشت بام خانه چشم بند زندانی‌ها را باز می‌کنند و آنها را بالای سر جسد اشرف می‌برند و فقط یک کلمه از آنها می‌پرسند:خودشه؟

کدخبر: ۳۷۹۶۹۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر