یادداشتی بر خبر باز کردن بخیه های کودک اصفهانی : لطفا کمی «مشکوک» باشید!
اسماعیل رمضانی ، همشهری آنلاین : نمی گویم واقعیت ندارد اما اگر بخواهم در یک کلمه خلاصه کنم باید بگویم که: «مشکوکم» هیچ دلیل عقلانی برای اینکه بخیههای آن کودک را در بیمارستان دولتی خمینی شهر آن هم بهدلیل عدمپرداخت پول باز کنند، وجود ندارد.
بهنظر میرسد همه ماجرا این نیست. قطعا بنا بر اصول بدیهی سواد رسانهای بخشهایی از داستان گفته نشده است. چرا کسی سوی دیگر ماجرا را واکاوی نمیکند. در بیمارستانهای دولتی پزشک و پرستار حق الزحمه خود را دریافت میکنند و پول دریافتی به صندوق بیمارستان میرود نه جیب پرستار و پزشک.
پس عقل سلیم نمیتواند بپذیرد که پزشک و پرستار به بهانه نگرفتن پول بخیهها را بکشند. شاید اصلا نیازی به بخیه زدن نبوده و زخم بدون بخیه هم خوب میشده. شاید اصلا بخیه خوب زده نشده و نیاز به باز شدن داشته است. شاید هم اصلا والدین کودک در آن هنگام ترجیح دادهاند کار ادامه پیدا نکند و صدها شاید دیگر.
حتی ممکن است حبوبغضهایی برای رسانهای شدن این موضوع وجود داشته باشد. شاید آن پزشک و پرستار و مدیر قربانی بده و بستانهای شخصی و یا خصومتهای درون گروهی عدهای خاص شده باشند. قصد من شستن گناه دیگران و یا تبرئه کادر درمانی و پرسنل بیمارستان نیست. فقط میخواهم این اصل ساده را دوباره یادآوری کنم که هیچکس همه داستان را به شما نمیگوید. آنقدر تناقض در این روایت هست که نمیشود آن را به همین شکل که بازگو شده، باور کرد.
واقعا چرا در این روزهایی که اینقدر هجمه رسانهای پیرامون این جریان شکل گرفته، کسی حرف آدمهای مقابل را نمیشنود؟ چرا ما ماجرا را از زاویه دید آن پزشک و پرستار نمیبینیم؟ چرا رسانهای به سراغ آنها نمیرود و این بار ماجرا را از زبان آنها تعریف نمیکند؟ اصلا چرا پیش از آنکه بررسی لازم انجام شود و حرفهای همه آدمهای این قصه را بشنویم، درباره آنها قضاوت کردهایم، این ماجرا را رسما تأیید و فریاد رسواییشان را در همه رسانههای رسمی و غیررسمی بلند کرده ایم؟ مگر نه اینکه رسانه یکی را مساوی همه قرار میدهد؛ آیا همه پزشکان و پرستاران ما به فرض صحت قضیه به همین شکل، چنین موجودات بیرحمی هستند؟
امروزه ما با «واقعیتِ رسانهای شده» روبهرو هستیم؛ واقعیتی که با تکرار و تداوم اطلاعرسانی رسانهای پیرامون یک واقعه، برساخته میشود. قضاوت درباره این واقعیتها در دنیای امروز واقعا کار پیچیدهای است. نمیگویم کتمان کنید اما لطفا کمی «مشکوک» باشید؛ شاید جمله معروف دکارت در دنیای امروز بیشتر مصداق داشته باشد.