کمپین تحریم آمال و آرزوها
تک نگاری برگزیده هفته اول | نوشته میثم اکبرپوری| سوژه :پراید ، آشنای همیشگی:
"تا صدای خوردن دری به تخته میخورد فریده خانم و آقا فرامرز همسایه وسط کوچه بودند. زن و شوهر چند وقتی بود خواب و خوراک نداشتند، در خانه را نمیبستند، لای در همیشه باز بود.
آقا فرامرز همیشه دم در نشسته بود تا در سریعترین زمان ممکن وسط کوچه باشد و سرعتی که فریده خانم در سر کردن چادر گلگلیاش داشت با سرعت نور برابری میکرد، تا با چهره برافروخته و نگران بیرون بپرد و بگوید: «فرامرز چی شده؟! ماشین سالمه؟!»
بعد از مدتی با وجود تمام تکنیکهایی که به کار گرفته بودند تا بیشتر از ماشینشان مراقبت کنند اما باز هم ته دلشان قرص نبود، آقا فرامرز چنان وسواسی گرفته بود که پراید سفید صندوقدارش را هر شب بیشتر به در خانه میچسباند تا جایی که یک شب وقتی از پنجره پیاده شد و با بدبختی وارد خانه شد دستگیره در به شیشه سمت راننده ماشین خورد و شیشه خرد و خاکشیر شد.
این فاجعه بشری علاوه بر این که جیغ و فریاد فریده خانم را به دنبال داشت در سرمای شب زمستانی موجب شد آقا فرامرز در ماشین بخوابد تا مبادا ماشینی که الان یک شیشه هم نداشت را دزد ببرد.
چند وقت بعد دیگر تاب نیاوردند، روی لبه ایوان یک متر و نیمیخانه یک رمپ درست کرده بودند و به قیمت داغون شدن جلوبندی پراید سفید یخچالی حداقل کمی آرامش بگیرند، این که زیر و بندش خراب شود بهتر بود تا این که با دزدیده شدنش کلا نیست شود، لولاهای در حیاط را که آن پراید با آن هیبت نحیفش به زور در آن جا میشد را از بیرون جوش دادند و هر شب برای این که بتوانند در خانه را ببندند یک نفر باید روی صندوق عقب ماشین میرفت، وقتی هم ماشین توی خانه میآمد به خاطر این که دستشویی در حیاط بود اجابت مزاجشان را هم باید تا بیرون رفتن ماشین از خانه به تاخیر میانداختند.
یک روزی که یادم نمیآید دقیقا چه زمانی بود آقا فرامرز مثل قبل از خریدن پراید سفید یخچالی با موتور آمد و تمام زجرهایشان تمام شد، کسی چه میداند شاید به تاخیر انداختن اجابت مزاج باعث شده بود به این فکر بیفتند چرا که بعدا شنیدم آقا فرامرز سنگ کلیه گرفته! آقا فرامرز و فریده خانم برایشان اصلا مهم نبود که پرایدشان امنیت جانشان را حفظ میکند یا نه، کیفیتش خوب است یا نه، هیچ چیز برایشان مهم نبود، آنها به پراید سفید یخچالی صندوقدارشان به چشم یک سرمایه نگاه میکردند که تمام آمال و آرزوهای مادیشان در آن خلاصه میشد، کسی چه میداند شاید پیوستن به کمپین تحریم خرید خودرو داخلی برای آقا فرامرز و فریده خانم پیوستن به کمپین تحریم آمال و آرزوهایشان بود."