تیپشناسی مردم در مواجهه با توافق هستهای ؛ شما جزو کدام دستهاید؟
روزنامه هفت صبح / پریا داوری
۱-در بروکسل ،لندن و یا استانبول نشسته است. ایرانی است اما از شرایطی که باعث مهاجرتش شده کینه دارد. با رسانههای فارسی زبان همکاری میکند. در نگاهش توافق امکان نداشت. این نگاه طبیعی است. خیلیها در حتی مراکز سیاسی داخل کشور هم به توافق خوشبین نبودند. اما خب توافق حاصل شد. او با موج اول شادمانی حاصل از توافق ناخواسته همراهی میکند. در کلماتش ته رنگی از حسرت برای حضور نداشتن در این شادمانی ملی به چشم میخورد… اما بلافاصله به خودش مسلط میشود. پس بیوقفه شروع میکند به انتشار پستهایی که : این موفقیت چیزی را عوض نمیکند و شادی کنندگان باید حواسشان به ادامه مشکلات باشد. به ادامه مشکلات. و این که خواستههای اصلیشان چیزهای دیگری است و این توافق ایران را بهشت نمیکند و…
۲- در خارج از کشور نشسته است. دور از فضای ایران. وقتی نتانیاهو میگفت در ایران نمیشود شلوار جین پوشید به نظرش درست میگفت. برای او تا همین چند ماه پیش امکان توافق هستهای صفر بود حالا شوکه شده به داستان نگاه میکند. ترجیح میدهد طرف غربی و همه آن ۶ کشور را نادیده بگیرد و این توافق را توطئهای از سوی حکومت ایران بداند. در ذهن او همه چیز توطئه از سوی حکومت ایران است.
۳-در داخل کشور است. فعال در شبکههای اجتماعی. چند سالی است که با کنش سیاسی وشرکت در انتخابات قهر کرده است. باشک و تردید به امکان توافق هستهای نگاه میکرد اما حالا در شرایط غریبی گیر افتاده است. پس داستان را به شکل دیگری پی میگیرد. با ضرباهنگ مداوم این نکته که در مذاکرات هستهای ایران باخته است و آمریکا به هرچه خواسته رسیده است. ساعتها در متن قرارداد غور میکند و فکتهای مورد نظر خودرا پیدا میکند و منتشر میکند. از فکر کردن به پیروزی ملی هم هراس دارد.
۴- اصولگرای واقعی است. جوان و آتشین مزاج. از همان ابتدا به مذاکرات هستهای بدبین بود. آن را توطئهای میداند از سوی قدرتهای جهانی برای دستیابی به سایتهای نظامیایران و ترمز کشیدن به پیشرفتهای هستهای کشورمان. سرمقالههای کیهان را با دقت میخواند و به رجا نیوز و جهان نیوز سر میزند و در میتینگها هم شرکت میکند. دلش خون است. او هم از صبح زود متن مذاکرات را بالا پایین میکند تا نشانههای منتهی به توطئه را پیدا کند تا ثابت کند ایران بازی را باخته است اما چون گرمیم متوجه نیستیم. شیوهاش با گروه قبل بهرغم اختلاف دیدگاه قرابت نزدیکی دارد.
۵- در پوست خود نمیگنجد. شاد از نتیجه مذاکرات است. نه به خاطر گشایش اقتصادی و دور شدن سایه جنگ و به وجود آمدن فرصتی برای تقویت هرچه بیشتر موضع ایران. نه. برای او مهم آمریکاست. از این که با آمریکا دست تفاهم دادهایم خوشحال است. برای این اتفاق حاضر است تی شرت آی لاو ان وای بپوشد و در زیر پل پارک وی ، ریز و فلفلی کمرش را دوران دهد. آه آمریکا… آه آمریکا. او این روزها شیفته و شیدای محمد جواد ظریف است. کاش میتوانست با ظریف دست بدهد. با همان دست ظریف که با جان کری دست داده بود.
۶-با دلخوری به شادمانی پس از توافق نگاه میکند. بلافاصله مطالباتش را با غیظ اعلام میکند:دلار باید به ۱۵۰۰ برگردد. سکه به ۳۰۰ هزار تومان و یارانه بازی هم همین امروز جمع شود. از نظر او اگر این نتایج بلافاصله حاصل نشود همهاین مذاکرات کشک است. آماده است در محافل خانوادگی این نکتههارا به شکل بیانیه به داماد و باجناقش تفهیم کند.
۷- در صفحهاش فخر میفروشد. از این که به روحانی رای داده است. از این که در انتخابات شرکت کرده است. خبرهارا بلند بلند برای بقیه میخواند. این که بنز و پژو برای برگشتن بهایران صف کشیدهاند و جنرال موتورز و اپل. در شادمانی بیکران و بیحساب غوطه ور است. احساس میکند عضوی از جامعه جهانی شده است.
۸-در مغازهاش نشسته است. در خیابان سعدی. خبرهای مذاکرات را دنبال میکند. از توافق خوشحال است اما بدبین. تورم سالهای ۹۰ تا ۹۲ به رکود سالهای ۹۳ و ۹۴ پیوند خورده و اورا به هراتفاق سیاسی بدبین ساخته است. تلویزیون را نگاه میکند و قبل از افطار مغازهاش را میبندد و میرود. آیا او رونق را لمس خواهد کرد؟